بهار جان
الان این آقا چی می خواد از شما؟ می گه یا به پدر مادرت می گم یا چی؟
در ضمن اگر امروز با ایشون این مشکل را داری فردا همین مساله را در مورد همسرت هم خواهی داشت. یعنی باز تهدید که یا به همسرت می گم یا ...
می شه بگی چه درخواستی از شما داره؟
نمایش نسخه قابل چاپ
بهار جان
الان این آقا چی می خواد از شما؟ می گه یا به پدر مادرت می گم یا چی؟
در ضمن اگر امروز با ایشون این مشکل را داری فردا همین مساله را در مورد همسرت هم خواهی داشت. یعنی باز تهدید که یا به همسرت می گم یا ...
می شه بگی چه درخواستی از شما داره؟
فعلا که خواسته منو ببینه.دیگه بقیشو نمیدونم.
بهار عزیزم سلام
دوستان خیلی روشن بهت گفتن بهترین کار چیه بهتر نیست رو عمل کردن به حرفاشون فکر کنی گلم؟
اصلا فکرش دیگه نکن و گوشیتو خاموش کن برو یه هوایی بخور یا مطالعه کن این مشکل با کم توجهی و رها کردن به نتیجه میرسه
همه چی رو به خدا بسپار جانم برات دعا میکنم حل بشه مشکلت
ویدا جان چه جوری دیگه عمل کنم؟من که اصلا جوابشو نمیدم.فعلا به دلایل دیگه نمیتونم گوشیمو خاموش کنم اما اصلا جوابشو نمیدم.هر چند مطمئن نیستم با اینکار از خر شیطون واقعا پیاده میشه.
ممنون برام دعا میکنین:72:
بچه ها ببخشید که دیر تشکر گذاشتم ذهنم خیلی درگیر بود.
دیشب اس داد داره میره فلان جا،میدونم بره اونجا درگیری و مشغله اش انقد زیاد میشه که کمتر به فکر ازار میفته،یه کم اروم شدم،کاش دیر برگرده خیلی دیر.
نگران نباش اینقدر بهار جونم. کاری نمی تونه انجام بده آدم با جرأتی به نظر نمیاد. شما هم سعی کن یکم با خانواده ات به ویژه مادرت صمیمی تر بشی. حالا این موضوع گذشت اما همیشه باید یکی از نزدیکان قابل اعتماد آدم وجود داشته باشه تا باهاش حرف بزنیم و آروم بگیریم. این صمیمت با مادر خیلی جاها به درد آدم میخوره حتی توی خیلی مسائل دیگه. موفق باشی گلم:46:
ممنونم اما خونواده و مادر من اونجور که شما فکر میکنی نیستن.مثلا مادرم خیلی دهن لق و بی منطقه.کوچکترین موضوع حتی خصوصی که بهش گفته بشه همه رو خبردار میکنه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط ch_1383615
بابا من فکر کردم چه مشکلی داره مامانت!!!!!!!!!!!!! خب دقیقاً مامان منم متأسفانه اینطوریه اما منم نه که فکر کنی سیر تا پیاز همه چیزو بهش می گم ها نه! تا حدی که مشکلی برام ایجاد نکنه دهن لقی اش بهش میگم. گاهی هم شدیداً ازش قول می گیرم به کسی نگه حتی مادرش و خواهراش. اما همیشه در یک حدی از مشکلات و کارام با خبره.منم خیلی اذیت میشم وقتی مامانم به دیگران میگه عزیزم اما گاهی تهدیدش کردم که اگر به کسی بگی دیگه هیچوقت چیزی بهت نمی گم و خدا رو شکر خیلی بهتر شده. مثلاً راجع به این موضوع اگر من بودم به مامانم می گفتم این پسره همش اصرار میکنه باهم ارتباط داشته باشیم و من مخالفت می کنم ولی ولم نمی کنه و اعصابم رو با اصرارهاش ریخته به هم.
همین کافی بود و نیاز به توضیح و تفسیر بیشتر نبود عزیزم:46::43:
تورو خدا فقط برام دعا کنید.باز اومد.باز اس ام اس داد.میگه میخواد به بابام اس ام اس بده.
سرم به اندازه همه دنیا سنگین شده.صدام از ته چاه در میاد.صداها رو نمیشنوم..درست نمیدونم دارم چیکار میکنم.حالم افتضاحه.
هر کی منو ببینه میفهمه یه چی شده.هیچ وقت به اندازه وقتی اون اینو بهم میگه احساس ضعف نکردم.بدنم داغه داغ و سرده سرده.
خدایا چیکار کنم؟
به عموم هم زنگ زده..........عموم بهم میگه نترس.قوی باش.ولی نمیدونه اگه بگه خون به پا میشه
بهار66
اگر می خواست بره تا الان رفته بود گفته بود دیگه!کسی که می خواد بره بگه می ره می گه .....نه اینکه هی بیاد اعلام کنه که من می خوام برم بگم
می خواد با این حرفا تو رو تحت فشار بزاره
اصلا اس ام هاشو نخون
پدرت عموت رو قبول داره؟
تو هم که نمی گی بالاخره موضوع چیه!
اصلا شاید در حدی که فکر می کنی حاد نباشه!
راستی خوب می گه به بابات می گم ... مگر اینکه چی ؟مگر اینکه با من دوست شی؟یا چی ؟یعنی چی می خواد از تو؟
امیدوارم مشکلی پیش نیاد برات عزیزم :72: