RE: خیلی خسته ام .خیلی خسته
سلام
دوستان عزيز خانم هستي كه در پستهاي قبلي مشكل خودشون رو بيان كردند مگه شما ها تو خاطرتون نيست ؟!!!
والان به تنها چيزي كه نياز دارن ، اميد ، انديشه مثبت ، آرامش و ..... كه با توكل به خدا و همدردي با دوستانش كه خانواده بزرگ همدردي مي تونه بهترين دوست و همراه براي ايشون باشه .
انشاءالله كه روز به روز شاهد باشيم كه امروزشون بهتر از ديروز و با شادي همراه باشه .
RE: خیلی خسته ام .خیلی خسته
ممنون از لطف همتون
اما کاش همه مثل شما فکر می کردند کاش من اینقدر غمگین نبودم کاش ...
باور می کنید همه ی امید و پر کردن تنهایی من فقط در کنار شما بودنه باور کنید
RE: خیلی خسته ام .خیلی خسته
دعا می کنم خدا دل همه اونایی رو گرفته به حق اهل بیت(ع) شاد کنه.آمین
RE: خیلی خسته ام .خیلی خسته
hasty
سلام یکبار من باهات صحبت کردم .خیالت راحت باشه من از اون کسایی نیستم که بدونه انکه احساس تلخ و پایدار و ریشه داره مارو تحمل کنن فقط شروع به نطق و نظریه پردازی بکنن
البته تقصیری هم ندارن چون همدر د نیستن یا اصلا(خوشبختانه )هیچ وقت این احساس های خفه کننده و بی درمون مارو(البته وقتی که به نقطه ی اوجش میرسه)نداشتن.من خودم این شرایط و داشتم دارم (گرچه الان که دارم باهات صحبت مبکنم حالم بهتر ه و خیلی ابری نیستم که البته به طوره دوره ای و بسته به شرایط کم وزیاد میشه).
اما نکته ای که در مورد تو به نظرم میرسه و یادم میاد اشکال تو خونتون بود (مادر مهربان تر از جان)به نظر من (که البته یه بارم گفتم)باید خودتو از مرکز بحران خارج کنی (به طرز کاملا منطقی و هدف مند که خدای نکرده چاله به چاه نشی مثلا برو ادامه تحصیل بده برو کلاس زبان و...)تا بتونی دوباره تنفس کنی و احساس رها شدن رو تجربه کنی .
که البته چون مشکلات ما (که به فرض مسئله من ریشه در 10 ساله اخیره زندگیم و برخوردای خودم با مشکلاتم داره)تبدیل به یه همراه قدیمی شده که دل کندنشون ازما به این سرعت پیش نمیاد و باید به مرور و با تحمل و صبر بالا باهاش خداحافظی کنی.
پس فرامش نکن زودتر دست به اقدام بزن تا این مسئله بیشتر و با وصعت بیشتر نشده.