RE: احساس می کنم قدر من رو نمی دونه! به دنبال تغییر هستم
سلام دوست عزیز masoudoo خوبی :shy:
من اون قسمتی از مطالب تو که نوشتی بودی اگه یه مرد جواب می داد و... باعث شد که بیام
می دونی این حستو تقریبا درک می کنم به اضافه اینکه خدا هم تو قرآن این حس مردا رو گفته
الرجال قوامون علی النساء
مردا ها زندگی زن ها رو قوام میدن (تو این مضامین )
خانوم های خوبه تالار این روحیه مردو زیاد نمی دونن اما ما بهتر می فهمیم
صحبتهای خوب خانوم فرانک68 درسته سعی کن انجام بدی من ام از شون تشکر می کنم
ببین دوست عزیز خانوم شما خوبه فقط دوست داره همون محوره باشه تو مسائل مختلف
اما باید با صبرت تغییرات مثبت درست کنی مثلا روی یه خصوصیت منفی طی زمان خوب کار کنی تا بشه مثبت بعد بری سراغ خصوصیت منفی دیگه
بعضی چیزا ام از مزاجه ، ببین انسان تو چهار حالت مزاجی هستش از بعضی از مطالبی که گفتی مزاج خانوم شما به سودای یا بلغمی می خوره که موجب بعضی از این رفتار ها میشه (توضیح بیشتر برای بعد )
اگه تونستی برو ترنجبین بگیر که برای انسان حالت تعادل تو روحیه و اخلاق داره (دلیل شو بگم طولانی میشه)
در کل باید به نرمی مشکلات خودت چون به لطف خدا از عهدش بر میایی
RE: احساس می کنم قدر من رو نمی دونه! به دنبال تغییر هستم
آقاي مسعود نمي دونين چه لطف بزرگي كردين كه اين مطالب را نوشتين. خواهش مي كنم باز هم بنويسين. :316::316: :316:
من هم براتون مي نويسم و خواهش مي كنم شما لطف كنين بهم نظر كارشناسي بدين كه يك مرد از چي ناراحت مي شه و اگه چه جوري بگيم ناراحت نمي شه.:316::316::316:
RE: احساس می کنم قدر من رو نمی دونه! به دنبال تغییر هستم
سلام دوست عزیز اقلیما جان ممنونم از صحبت های قشنگت، من خودم امروز صبح با اصطلاحات جراتمند و پرخاشگر مواجه شدم و فکر می کنم تو ضمینه هایی اشتباه کردم که حالا باید خودم رو اصلاح کنم چون یادم میاد بعضی موقع ها که از خانمم این حرف رو شنیدم که تو از بالا نگاه میکنی.
ممنونم میشم اگه توضیحات کاملی درو مورد سه رفتار جراتمندانه و پرخاشگرانه و منفعلانه به من هم بدین یا اگه طولانی هست لینک بدین مطالعه کنم.
ما ظهر که از دانشگاه دوتایی داشتیم می آمدیم دم در آپارتمان به خانمم گفتم می خوام بعد از نهار حبشی ببینم،ناهار که خوردیم می خواستیم یکم استراحت کنیم گفت بیا ادامه سریال فلان رو ببینیم من گفتم بیا امروز حبشی ببینییییم یادم نیست دقیق چیگفت اما یه چیزی تو مایه های حبشی کیلویی چند یا حبشی رو بیخیال و..
ما کنار هم دراز کشیدیم و با هم سریال دیدیم (البته من قیر از سریال دیدن کارهای دیگه هم میکردم)بعد از سریال با هم رابطه داشتیم و ایشون خوابیدند اونوقت من سخرنی دکتر حبشی رو که تکرار همون حرفایی بود که مشهد خودمون حظوری شنیده بودیم رو تماشا کردم.
راستش یکی از بزرکترین ویژگی های خانم من این هستش که همیشه وانمود میکنه اوضاع خوبه که نیاز نباشه تغییری تو خودش صورت بده.اون سالها با عفونت داعمی سر کرده بود و خدارو شکر بعد از عقدمون به خاطر مشکلاتی که پیش می اومد و خواهش های من پی گیرش شد و خیلی زود برای همیشه برطرف شد با کمی سرکه
همیشه من باید بخوام تا رو رابطمون کار کنیم اون هیچوقت نمیاد اول صحبت رو شروع کنه، همیشه من هستم که باید وقت مشاوره برامون بگیرم و کتاب بخرم و..کتاب بخونم.
سلام برنبا جان ممنونم عزیز،یک بار هم از خانمم کلمه سودایی رو شندیم ترنجبین چی هست چطوری باید استفاده کنم.
سلامه دوباره لیلا موفق، دوست عزیزم من تاپیک های شما رو در حد توانم خوندم و مطمعنم آقا مهدی شما مرد خوبیه و دوستتون داره، فقز شما باید به حرفاش و فکراش احترام بگزارین و بهش اعتبار بدین تنها کاری که لازم هست تا زندگی شما و همسر مهربونتون مهدی به بهشت تبدیل بشه این هست که همونقدر که همیشه دوستش داشتین دوستش داشته باشین و تو صحبت کردن ها لحن وکلماتتون رو دقت کنین.
ممنونم از همه دوستان که با نظراتشون منو راهنمایی میکنن، باور کنین تو همین دو روز کلی تغییر کردم و دارم بهتر می شم
RE: احساس می کنم قدر من رو نمی دونه! به دنبال تغییر هستم
راجع به رفتار جراتمندانه لینک خواسته بودی http://www.hamdardi.net/thread-18343.html
راستی خواستم بگم منم اکثرا سر لباس پوشیدن با همسرم بحث می کنیم.:302:
RE: احساس می کنم قدر من رو نمی دونه! به دنبال تغییر هستم
ممنونم دوست خوبم رایحه عشق
دوست عزیز احتمالا شما هم در آغاز زندگیتون اشتباهتی در مورد نحوه گفتگو در مورد لباس همسرتون داشتین که اکثر اوقات هنوز هم بحث دارین، شما باید با لطافت و ظرافت و خواهش صحبت کنین نه دستور و باید نباید همینطور همسرتون در برابر شما چون با اینکه حقوق همسری ایجاب مبکنه اون در پوشیدن لباس سلیقه شما رو هم مد نظر قرار بده اما به حر حال یک مسعله شخصیه و نباید کسی باید نباید کنه فقط میتونه پیشنهاد بده و یا خواهش کنه.
من هیچ وقت یادم نمیره:من یه لباس ارغوانی دارم که خیلی دوستش داشتم چون تو خیلی از موفقیت هام و لحظه های شاد زندگیم همراهم بوده خیلی از مواقع دوران آشناییم رو با اون و بودم، خواستگاری اون تنم بود و....
یه شب که داشتیم میرفتیم مهمونی من اونو از چوبلباسی برداشتم بپوشم که خانمم خیلیخیلی بد بهم توپید بازم که داری این لباس فلان رو بر میداری و.....
همه چیز داشت دروه سرم تاب می خورد فقط سعی کردم خودم رو کنترل کنم و چیزی نگم پیش خودم گفتم خوب حق داره قبلا اینو زیاد تنم دیده دیگه دوست نداره بپوشمش اما آیا حق داشت چنین برخردی کنه این برخوردش هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه امیدوارم شما ازاین جور برخوردها نکرده باشین یا اگه داشتین حد اقل الان دیگه به نحوه صحبتتون دقت کنین
RE: احساس می کنم قدر من رو نمی دونه! به دنبال تغییر هستم
سلام خوبی
ترنجبین دارویه که با خوردن اون کبد رو صاف میکنه عفونتهای داخلی بدن رو از بین میبره، در کل انسان رو از هر چهار حالت به تعادل می رسونه
باعث نشاط عدم کم خونی پوست شاداب خونه تمییز و در کل بسیار بسیار مفید هست کامبوجا ام این جوریه
ترنجبین شیرینه برای بچه تا پیر مرد عالیه برای آرامش خیلی خوبه
حالا برات یه پیغام زدم نگاه کن:shy:
میگم صندوقت پر خالی کردی بهم بگو
RE: احساس می کنم قدر من رو نمی دونه! به دنبال تغییر هستم
ممنونم دوست عزیز برنابا جان
سلام به همه دوستان عزیز:310::310:
امروز صبح یکی از بهترین صبح های زندگی مشترک من هستش :323:
دیشب لینکی که دوست عزیز رایحه عشق گذاشتند رو با خانمم با هم مطالعه کردیم و گمی درموردش صحبت کردیم.صحبتهای دوستمون Sci برای یکی از دوستان رو هم که در مورد اعتبار دهی و بی اعتبار سازی بود به هم خوندیم و هردومون به رفتار های غلطی که تو گفتگوهای گذشته داشتیم اعتراف کردیم و سعی داریم از این به بعد بیشتر به رفتار و گفتارمون دقت کنیم تا جراتمند رفتار کنیم نه پرخاشگر.
در مورد اینکه خاننم هیچ وقت برای گفتگو و حل مسعله ای پا جلو نمی زاره هم صحبت کردیم و اون کاملا قبول داشت که اشتباهه البته دلیلش از نظر ایشون این بود که گفتند من از اینکه دعوا بشه می ترسم پس ترجیه می دم انگار کنم که مسعله ای نیست.
براموم دعا کنین و بازم من رو راهنمایی کنین چون این تازه اول راهه :203::203::203::72:
RE: احساس می کنم قدر من رو نمی دونه! به دنبال تغییر هستم
سلام آقا مسعود.من پریماه هستم.حدود 4ماهه که زندگی مشترکمونو شروع کردیم البته قبلش 5 ماه عقد بودیم.همسرم خیلی خیلی مهربون و آرومه.بندرت عصبانی میشه...اما من یخورده حساسم و زود ناراحت میشم و ناراحتیمو بروز میدم.در کل خداروشکر زندگی خیلی خیلی خوبی داریم.باهاش دوستم و خیلی راحتم...معمولا در اکثر مواقع رفتار جراتمندانه و گاهی وقتا مثل لباس پوشیدن همسرم رفتار پرخاشگرانه دارم.که البته چند روزیه شروع کردم به اصلاح خودم.همسرم روی محبت و ابراز علاقه و .... خیلی زود واکنش نشون میده...که فکر کنم واسه همه ی آقایون صادقه..
آقا مسعود چند موردی که من بخاطرش زود از کوره در رفتم یا میرم و همسرم ناراحت میشه اما زود آرومم میکنه:
1- وقتی مستقل شدیم و خونه ای که الان هستیمو رهن کردیم متوجه شدیم لوله زیر ظرفشویی چکه میکنه ....چند بار به همسرم گفتم درستش کن..البته با خواهش و آرومی....گذشت تا چند روز بعد دیدیم آب زیادی توی کمد جمع شده..مجبور شدیم یه ظرف بذاریم که آب توی اون بریزه و کابینت خراب نشه....الان 4ماه گذشته و هردفه که اون ظرفه پر میشه (قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود)همسرم با آرامش میره خالیش میکنه و دورباره میزاره توی کابینت....بخدا خیلی از دستش دلخور میشم وقتی میبینم آب از ظرفه سرریز شده و از کابینت اومده بیرون...چندبار هم به آرومی باهاش حرف زدم.میگه وقتم خیلی پر هست...ولی حتما درست میکنم...... میگین چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟یبار که واقعا ناراحت شدم عصبانی شدمو یکم صدام و بلند کردم...همسرم گفت خیلی زود عصبی میشم و باید خودمو اصلاح کنم.......وای خدا
2- خانواده همسرم خیلی خوبن و مهربون اما رسم و رسوماتشون با خانواده ما خیلی فرق میکنه...مثلا در دوران عقدمون حتی یه بارنشد به مناسبت عیدو... بیان خونه مامانم اینا و به من هدیه یا عیدی بدن...(این در صورتی بود که 5ماه عقدمون همش همسرم خونه ما بود.شب و روز)یا یه زنگ بزنن ...الان هم خیلی کم به من زنگ میزنن خیلی کم...من چند روز یه بار بهشون زنگ میزنم و احوالشونو میپرسم اما دریغ از عکس العمل.... یا مثلا خانواده من خیلی خیلی به من و همسرم لطف دارن و هر وقت میریم خونه مامانم اینا به ما خیلی احترام میذارن مخصوصا احترام همسرم و معمولا یه عالمه خوراکی همرامون میکنن.یا مخصوص دعوتمون میکنن .و... اما دز موزد خانواده همسرم اینجور نیس.مثلا اگه ما بریم اونجا و دایی همسرم هم که تازه ازدواج کرده با خانمش بیان خیلی خیلی به اونا مخصوصا زندایی توجه میکنن .شبها معمولا توی آغوش همسرم بخاطر همین قضایا که میدونم شاید خیلی بی ارزش باشن گریه میکنم و همسرم آرومم میکنه و میگه من واست جبران میکنم........خیلی وقتا بخاطر همین مسائل یکم عصبانی میشم.... نمیدونم چیکار کنم؟
RE: احساس می کنم قدر من رو نمی دونه! به دنبال تغییر هستم
سلام پریماه جان
ازدواجتون رو تبریک میگم و ممنونم که با من دردر دل کردین.
سپهمه ما باید سعی کنیم که همه رفتارهامون رو به رفتار های جراتمندانه تبدیل کنیم چون رفتار پرخاشگرانه متاسفانه خیلی موقع ها به احساس خودمون و طرف مقابلمون لطمه می زنه و در نا خود آگاهش می مونه.
در مورد شیر آب و چکه که گفتین یاد پارسال افتادم که ما شاهرود یک خونه ای رهن کرده بودیم که شیر آشپز خونه از زیر چکه می کرد تو کابینت و ما به علت نداشتن آچار و امکانات 9 ماهی رو که توناون خونه بودیم هی ظرف گذاشتیم و برداشتیم؛باور کنین اینقدر سرمون به درسو ....بند بود که اصلا تو اولویت 20 هم قرار نمیگرفت که بریم آچار بخریم و درستش کنیم. اما این خونه ای که امسال تو کرمان رهن کردیم و از 15 آبان توش رفتیم یکم وضعیتش فرق میکنه چون همه شیرهاش مشکل دارن و باید واشراشون عوض بشه هفته پیش واشر گرفته بودم که عوض کنم اما نتونستم چون شیرها خیلی وقت بود باز نشده بودند نمیشد بدون ابزار بازشون کرد اتفاقا همین امروز ساعت 11 بود که با خانمم رفتیم لیست مورد نیاز رو خریداری کنیم و آچار خریدم که درستشون کنم.حتم شوهر شما هم دلیلی داره که فرصت نکردند یا نتونستند رسیدگی کنند با آرامش ازشون بخوایین و مطمعن باشین که براتون انجام می دند.
خیلی از خانم های این تالار گفتگو از خانواده هی همسرشون انتقاد و گلایه دارند و البته من به همشون و خانم خودم هم حق می دم.
به حر حال فرهنگ ها می تونه خیلی متفاوت باشه و نباید انتظار زیادی داشت.سعی کنین با شوهرتون درد دل کنین ولی تو صحبت هاتون جانب انصاف رو رعایت کنین، چون وقتی شما از خونوادش خیلی بد بگین نا خواسته شوهرتون هم از شما و هم از خوانوادش فاصله میگیره و ..
RE: احساس می کنم قدر من رو نمی دونه! به دنبال تغییر هستم
سلام پریماه جان
ازدواجتون رو تبریک میگم و ممنونم که با من دردر دل کردین.
سپهمه ما باید سعی کنیم که همه رفتارهامون رو به رفتار های جراتمندانه تبدیل کنیم چون رفتار پرخاشگرانه متاسفانه خیلی موقع ها به احساس خودمون و طرف مقابلمون لطمه می زنه و در نا خود آگاهش می مونه.
در مورد شیر آب و چکه که گفتین یاد پارسال افتادم که ما شاهرود یک خونه ای رهن کرده بودیم که شیر آشپز خونه از زیر چکه می کرد تو کابینت و ما به علت نداشتن آچار و امکانات 9 ماهی رو که توناون خونه بودیم هی ظرف گذاشتیم و برداشتیم؛باور کنین اینقدر سرمون به درسو ....بند بود که اصلا تو اولویت 20 هم قرار نمیگرفت که بریم آچار بخریم و درستش کنیم. اما این خونه ای که امسال تو کرمان رهن کردیم و از 15 آبان توش رفتیم یکم وضعیتش فرق میکنه چون همه شیرهاش مشکل دارن و باید واشراشون عوض بشه هفته پیش واشر گرفته بودم که عوض کنم اما نتونستم چون شیرها خیلی وقت بود باز نشده بودند نمیشد بدون ابزار بازشون کرد اتفاقا همین امروز ساعت 11 بود که با خانمم رفتیم لیست مورد نیاز رو خریداری کنیم و آچار خریدم که درستشون کنم.حتم شوهر شما هم دلیلی داره که فرصت نکردند یا نتونستند رسیدگی کنند با آرامش ازشون بخوایین و مطمعن باشین که براتون انجام می دند.
خیلی از خانم های این تالار گفتگو از خانواده هی همسرشون انتقاد و گلایه دارند و البته من به همشون و خانم خودم هم حق می دم.
به حر حال فرهنگ ها می تونه خیلی متفاوت باشه و نباید انتظار زیادی داشت.سعی کنین با شوهرتون درد دل کنین ولی تو صحبت هاتون جانب انصاف رو رعایت کنین، چون وقتی شما از خونوادش خیلی بد بگین نا خواسته شوهرتون هم از شما و هم از خوانوادش فاصله میگیره و ..