سلام دوستان
پدر محمد فردا میاد تنهایی با من و مادرم حرف بزنه
اصلا نمیدونم دلیل این کارشون چیه
و چی می خواد به من بگه
و من باید چی بگم ؟!
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوستان
پدر محمد فردا میاد تنهایی با من و مادرم حرف بزنه
اصلا نمیدونم دلیل این کارشون چیه
و چی می خواد به من بگه
و من باید چی بگم ؟!
حرفهایی که تو دلته سابینا جان
واقعیتهایی که خستت کرده عزیزم
خیلی راحت و ریلکس
سابينا جان در وهله اول خوب گوش كنيد . لازم نيست حرفي رو پيشگويي كنيد .وقتي همه حرف ها رو شنيديد بدون پيش داوري به نتيجه اي كه اونا بر زندگي تون مي ذارن توجه كنيد .قول نديد . حرف تعيين كننده اي رو فعلا در جلسه فردا مطرح نكنيد . به احساسات خودتون مسلط باشيد .شايد اون چه در راهه جدا از همه خوبي ها و بدي ها دقيقا همون چيزي باشه كه شما انتظار داريد .شايد به شما در گرفتن بهترين تصميم كمك كنه. دعاتون ميكنم امشب !:72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط سابینا
ضمن تایید صحبتهای ملاحت جان منم ذکر این چند نکته رو لازم میدونم:
1.لزومی نداره هیچ توضیح اضافه ای بدی یا به هر سوالی جواب بدی.
2.درصدد دفاع از خودت بر نیا حتی انتقادات ایشون رو هم گوش کن.و لزوما عکس العملی نشون نده.
3.با ایشون همدلی کن.اجازه بده بیش از پیش احساس کنه که شما عاقلانه فکر میکنی.
4.اگر ازت جواب خواست حتما ازش فرصت بخواه.
5.اگر حقیقتا تصمیمتون جداییه لزومی نداره فعلا به ایشون اطلاع بدی تمام صحبتهای ایشونو بشنو و روشون فکر کن.
من با برادرم و زنداییم هم حرف زدم
به یک جمع بندی رسیدم
برادرم گفت از خواسته های معقولت کوتاه نیا و هر چی تو دلت هست با رعایت احترام بگو
من واقعا می ترسم از آنچه که در پیش روم هست ولی از این سکون و درد مزمن هم ناراحتم، دوست دارم هر چی پیش میاد زود پیش بیاد و تموم بشه. خیلی می ترسم خیلی... ولی کوتاه نخواهم اومد... سعی می کنم به این ترسم غلبه کنم
از بخت بد یا خوب هم پسر داییم که عین داداشمه داره زن می گیره ، الانم میگن بیا بعله برون خصوصی تو هم باش، چون عین خواهر دامادم، ولی نمیدونم حوصله ندارم برم
سلام سابينا،
حتما مراسم رو شركت كنيد... براي روحيه شما خوبه! تقريبا الزاميه
بعدا راجع به موضوع زندگيتون بايد مفصل تر فكر كنيد و سريعتر تصميم بگيريد
عزیزم برات دعا می کنم نگران نباش .
فکر کنم همه چیز تموم شد
عصری محمد به من زنگ زد و توی حرفهاش سه چهار بار به من طعنه زد که تو قبلا ازدواج کردی و طلاق گرفتی
منم گفتم خودت می دونستی
مادرش یه حرکتی از من دوسال قبل دیده بود که اومد امشب بهش گفته بود
منم گفتم مادرت داره پرت می کنه و حق دارم چون کرده بود
بعد گفتم لازم نیست بابات بیاد
زنگ زده به مادرم گفته لزومی نداره بیش از این پرده دری بشه، بابام بیاد یا نه؟ مادرم گفته لزومی نداره بیاد؛ گفته فردا با مامانم حرف بزنید تموم بشه، مادرمم گفته من حرفی ندارم با کسی بذارید برادرش بیاد اقدام کنید
منم برای اولین باز زنگ زدم به مامانش خیلی آروم و محترمانه گفتم حاج خانوم شما خوبی بچه تونو می خواین یا بدی شو؟ بعد دوسال لزومی داشت اینجا من یه کاری دو سال قبل کرده بودم اونم بگید؟ شما از اشتباهات من لیست میگیرید؟ منظورتون چیه؟گفتم مگه محمد نمیدونست من مطلقه بودم؟ الان فردا از محمد طلاق بگیرم محمد میشه مطلقه! از کجا معلوم سر پسر بعدیتون این بلا نیاد؟ تضمینی هست؟
خلاصه تموم شد .
من خیلی می ترسم و حالم خوش نیست
نمیدونم چطوری باید با این قضیه کنار بیام
خواهرم
صبر کنید... فقط صبر
به نظرم خانواده ها و شما کمی هیجان زده دارید با این مسائل برخورد می کنید
به شما توصیه می کنم ارامش داشته باشید و قطعا اجازه ندید کسی جای شما تصمیم بگیره
توافق کنید و حدود ۱۴ روز تمام زیر نظر مشاور دور از هم باشید
براتون این زمان لازمه
به نفع شخص شما نیست این جدایی به این صورت اتفاق بیوفته و باید به خودتون و ایشون به شیوه ای که گفتم زمان بدید
به هر حال طلاق یک گزینه است برای شما
اینکه ایشون مشکلاتی دارند صحیحه و غیر قابل انکار
اینکه شما ازرده خاطر هستید هم صحیحه و این حق شما نیست
اما رفتارهای هر دو شما با اشکالات زیادی همراهه که مهمترینش نپذیرفتن زندگی هست
اگر این اشتباهات رو بخواهید تکرار کنید شاید فرقی نکنه شریک زندگی شما کی باشه...به جدایی ختم می شه
شما از نظر روانی کاملا سالمید.. یه خورده تامل کنید
سلام برادر
چقدر خوب شد اومدی، حال درست حسابی ندارم، فکر کنم دیگه افسار این کار از دست من خارج شده و دیگه راهی هست که برگشتی نیست، من که زنگ نمی زنم و تماسی نمی گیرم ایشون هم فکر نکنم به جز اقدام برای جدایی تماسی بگیرن.
اشتباهات من کجا بود؟ می شه بگید؟
چرا به نفع من نیست این جدایی اینطور اتفاق بیافته؟
میشه توضیح بدید
ممنونم
benim dermansiz derdime bulsam chareii chareii
uzak yollar yakin olsa her guzel de hakkim olsa
dostum lokman hekim olsa sarsam yarayi yarayi