RE: آیا این فرد به درده من میخوره ؟!!
سلام و صبح بخیر سبحان عزیز
پرسیده ای :
"میخوام بدونم امکان چنین تغییری قطعا غیر ممکنه یا نه امکان داره اما به سختی ؟"
برادر عزیز ، دوستان قصد کمک به شما را دارند نه منع شما را...احساس می کنم کمی لحن
تند برخی دوستان باعث شده که شما جبهه بگیری اما همانطور که قبلا هم گفتم باید محتاطانه
و منطقی برخورد کنی.
اینکه آیا ایشان می توانند تغییر کنند یا نه بستگی به ارده و خواست خودش دارد و هر انسانی در
هر سنی اگر اراده بر تغییر خویشتن کند و در جهت آن تلاش کند حتما موفق خواهد شد و هر
کسی میتواند عادات بد یا اشتباه خود را کنار بگذارد اما این پروسه کمی زمان بر است.
شما منابع را در اختیار ایشان قرار می دهی و راه را نشانش می دهی اما باقی اش با خودش
است...شما باید او را رها کنی تا ببینی خودش چه می کند و چقدر در تصمیمش مصر است.
اگر واقعا از شما خوشش آمده معلوم است که به انسانهای مذهبی گرایش دارد اما یک نکته
را مد نظر گرفته ای؟
فرض را بر این می گذاریم که او تغییر کند و واقعا هم در این کار موفق باشد اما خانواده ، مادر
و فامیل او را که نمی توانی تغییر بدهی! ... آیا خانواده تو می توانند با خانواده او کنار بیایند و
اصلا خانواده ات او را می پذیرند؟ ... این قسمت هم که خانواده ها در جریان نیستند ریسک
بالایی دارد و ممکن است اگر هر دو شما با هم کنار بیایید خانواده هایتان با هم کنار نیایند.
یک مثال ساده می زنم...مثلا ممکن است خانواده او بخواهند عروسی مختلط باشد یا خودشان
با هم مختلط شوند!...آیا خانواده شما این را می پذیرد؟
شما که نمی خواهی او را از مادرش یا خانواده اش و رفت و آمد با فامیل آنها منع کنی چون
آنها همین شکلی هستند و وقتی در مهمانی هایشان حضور می یابی باید این موضوع را
بپذیری...فرضا اگر هم پذیرفتی دیدن فرهنگ خانواده ها از نزدیک بسیار با شنیده ها فرق
می کند و ممکن است یا پدر و مادر او شما را نپسندند یا پدر و مادر شما او را!
پس همه این جوانب را بسنج و با در نظر گرفتن این موارد ببین آیا از راه درست وارد شده ای یا
نه. می دانم آنقدر عاقل هستی که می توانی تصمیم درستی بگیری و از راه درست وارد شوی
RE: آیا این فرد به درده من میخوره ؟!!
بینهایت و ته دل ازتون ممنونم بهار خانوم . نمیدونید وقتی حرف های شما رو میخونم چقدر روحیه میگرم و حس خوبی پیدا میکنم واقعا ممنونم .
یه چیزی که برام خیلی جالبه اینه که شما خیلی راحت فکر منو میخونید و نشون از کاردانی شما داره :104::72:
آره کاملا درسته نمیدنم بار سوم یا چارمی که من با ایشون صحبت داشتم دقیقا همین مشکل رو مطرح کردم که اصلا اومده شما تغییر کردین فردا روز که میخواین مجلس عروسی بگیریم تکلیف چی میشه خانواده شما چطور میخوان با این موضوع کنار بیان و دقیقا همین مختلط بودن یا نبودنه عروسی رو پیش کشیدم .
ایشون در جواب گفتن که ما تا به حال تو فامیل هم مجلس عروسی به صورت مختلط داشتیم و هم غیر مختلط و این که مثلا در عروسی خوده ایشون اگر دایی و خاله هاشون هستن از اون طرف عمو و خانواده پدرشون هم هستن و خواهی نخواهی نمیتونن مختلط باشن ! و گفتن معمولا در این شرایط که نمونش عروسی خواهره بزرگشون بوده بعد از اتمام تالار عروسی اقوام سمت مادرشون اومدن خونه و برای خودشون زدن و رقصیدن !
و این که چیزی که خودشون گفتن این بود که میتونن اون تیکه آخر رو هم حذف کنن !
این رو هم بگم که به ایشون گفتم من خیلی دوست دارم با خانواده همسرم در ارتباط باشم و عاشقه مهمونی و دور همی هستم واسه همینم خیلی تاکید کردم به ایشون که تمام جوانب رو در نظر بگیره من گفتم به ایشون که من مشکلی ندارم بیام در مهمونی های شما اما یه جا میشینم و حرف میزنم و میخندم و شادم اما به خانومای فامیل دست نمیدم ، نمیام وسط برقصم و انتظار دارم شما هم مثل من رفتار کنید .
از طرفی کاملا به این موضوع واقف هستم که ممکنه خانواده ها اصلا همو نپسندن و تشخیص بدن که بدرد هم نمیخورن اینجا احترام به نظر اون ها واجبه .
اصلا یکی از دلگرمی های من همینه که هم من و هم ایشون خونواده دار هستیم و کمک اون ها خیلی خیلی مهمه
قرار نیست ما خودمون ببریم و بدوزیم من الان فقط میخوام ارزیابی کنم که ایشون کسی هست که من فردا برم به مادرم بگم من کسی رو در نظر دارم و حالا شما برو خواستگاری !
و قطعا زمانی که مادر من پدر من برنو به طور رسمی با خونواده ایشون آشنا بشن خیلی چیز ها رو تشخیص خواهند داد
به ایشون هم گفتم باید خودمون رو برای جواب رد از سمت خانواده آماده کنیم و تو رویا نباشیم .
بهار خانوم بازم ممنونم از توجه و آرامش شما چون واقعا این آرامش در کلام شما به من هم منتقل شد :72:
RE: آیا این فرد به درده من میخوره ؟!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sobhan17
من به ایشون گفتم خوشم نمیاد همسرم با نامحرم دست بده ، خوشم نمیاد جلوی نامحرم بی حجاب باشه ، خوشم نمیاد جلوی نامحرم برقصه . همین فقط !
اشتباه کردین این رو گفتین!
موقع ازدواج، چند جلسه صحبت می کنن که ببینن آیا طرف مقابل، مطابق معیارها هست یا نه، نه این که برن بهش بگن من می خوام با انسانی با این خصوصیات ازدواج کنم!
اصلا می گن سوالاتتون رو جوری بپرسید که طرف مقابل متوجه نشه که شما کدوم جواب رو می پسندید و حرفه خودش رو بزنه!
ببیند maryamp گرامی،چقدر قشنگ این موضوع رو بیان کردن!
واقعا باید بهشون احسنت گفت!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط maryamp
ازدواج دوست عزیز کانون اصلاح تربیت یا مرکز ترک اعتیاد یا بیمارستان نیست...شما به فکر کمک به اون دختر نباش که بهترین کمک به ایشون و خودت اینکه خودتون رو با یک تصمیم اشتباه به جمع مطلقه ها اضافه نکنید!
اینو یادت نره
مطمئن باشید خدا برای تمام افراد حجت رو تمام می کند!
شما ببینید الآن چه خصوصیاتی داره این خانوم، آیا با معیارهای شما مطابقت داره یا نه! اگه بله که بسم ا.. اگه نه که وسلام!
فکر تغییر طرف مقابل ممنوع!
اگه هم خیلی عذاب وجدان می گیرین که این جوری رهاش کنین و می خواین کمکش کنین تغییر کنه، فقط سره نخ رو بهش می دین، یعنی نهایت چند تا کتاب معرفی می کنین، و دیگه هیچ! خودش اگه واقعا مصمم باشه، همین سره نخ رو می گیره می ره، و اصلا نیاز نیست شما قدم به قدم باهاش برین! این قدر هم تو این زمینه خدا رو شکر منبع وجود داره که نگو! وجود شما فقط بهانست!
موفق باشید.
RE: آیا این فرد به درده من میخوره ؟!!
سلام دوست عزیز
1-بنده به شما حمله نکردم...به نوعی حیرت تراپی بود!:163: شاید...
2-کی گفته ما ایتجا قراره معلم خوبی برای شما باشیم؟ کی گفته معلم خوب اونه که شما گفتی؟ بنده خودم چندین سال معلم بودم...گاهی نیازه خودت تقلب هم برسونی ! اما اون تقلبه یک عمر گوشه ی ذهنت می مونه...
ما اینجا معلم یا مشاور نیستیم...کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی...اگه بدونی هر کدوم از ماهایی که اینجا پست می زاریم واست هرکدوم چه دردایی واسه خودمون داریم ...اینو مطمئنم همه ی ماها...اونایی که مثل من به جمع مطلقه ها اضافه می شن ی جایی ی روز تو ی لحظه ی تصمیم احساسی گرفتند...و اینو مطمئنم تو با وجود تمام راهنمایی ها و مشاوره ها هم اون اشتباهیو که می خوای بکنی می کنی...
3-نجابت،حیا،وقار،سر و سنگینی همه ی اینا مفاهیم نسبی هستند...شاید تو مناطق شمال شهر تهران اون خانومی که موهاش بلوند هست ...مانتو آستین کوتاه می پوشه رو نجابتش کسی به خاطر پوششش شک نکنه، یا کسی نگه این خانوم سر و سنگین نیست! همین خانوم اگه بره مناطق متوسط همه می گن وای چه جلف! و همین خانوم اگه بره مناطق پایین پایین شاید همه بگن فاحشه رو! در حالی که تو اروپا ی خانوم با بیکینی هم لب دریا به خاطر پوششش نجابتش زبر سوال نمی ره...پس تو بسته به فرهنگ خانوادت و محیطی که توش رشد کردی مفاهیم بالا رو تعریف می کنی...مثلا برای من این که یک خانوم اصلاااااا آرایش نمی کنه امتیاز مثبت تلقی نمی شه،شاید حتی برام این معنی رو بده که به اندازه ی کافی شیک و مدرن نیست...چون آرایش هم از نظر یکی مثل من جرئی از نظافته...
4- من در خانواده ای بزرگ شدم که حجاب برامون اهمیت نداشت...با پسری از خانواده ی سنتی ازدواج کردم...قبول کردم که جلوی مردها مانتو و روسری داشته باشم...و اون موقع واقعا فکر می کردم می تونم ! چون عاشق شوهرم بودم....اما اولین سفرمون به مالزی وقتی می دیدم همه ی خانومها اونجا حجابشون رو برداشتن و من مجبور بودم به خاطر شوهرم و خانوادش حجاب داشته باشم از فلسفه ی انتخابم متنفر شدم! با همه ی وجودم از اون مسافرت زجر می کشیدم! و یک روز صیج تو هتل وقتی داشتم از پنجره بیرونو نگاه می کردم به خودم گفتم این اون زندگی نیست که من می خواستم...ماهای اول فکر می کردم می تونم...نتونستم! چون من یک عمر اونجوری زندگی کرده بودم! من نماز نمی خونم و اینو به شوهرم هم گفته بودم ...اما وقتی زنای فامیل کنارم می شستن و هر کدوم یه تیکه می انداختن که کسی که همیشه لاک داره یعنی نماز نمی خونه یا می گفتن واییییی نمازمون قضا شد...یا وقتی تو جمعاشون همش حرف از کربلا مکه می زدن....من احساس می کردم من هیچچچچچچ نقطه مشترکی با این خانواده ندارم....جز اینکه یک لحظه افسار دلم از دستم در رفت و دل دادم به شوهرم....که خدا می دونه اون زندگی گوشه گوشش واسه من عذاب بود...تو اون مدت دوستی هیچچچچچ مشکلی با هم نداشتیم چون فقط مشتاق بودیم به هم برسیم...اما بعد از ازدواج روزی نبود که با جر و بحث شب نشه و شبی نبود که دو تامون با بعض پشت به هم نخوابیم...و هیچی بدتر از ابن نیست نابود شدن عشقتو جلوی چشمات ببینی...رنگ باختن عشقتونو...
5-اینکه از خیلی لحاظ ها ایشون معیارهای شما رو داره اوکی هست...چه خوب....اما فقط این مهم نیست که تو می تونی در کنارش خوشحال باشی یا نه...ببین اون هم در کنارت می تونه خوشبخت باشه؟ با وجود همه ی اون تغییر ها که قراره در خودش ایجاد کنه؟ با وجود اینکه از همین الان احساسش اشکشو در می یاره و در مقابلش ناتوانه؟ آیا بعد از اینکه همه ی اون نیاز های شدید جنسیتون در عرض 2 ماه فروکش کرد باز هم به همین اندازه مشتاق می مونین؟ آیا هر شب نفرین نمی کنید اون سرنوشتی رو که شما رو سر راه هم قرار داد...؟
6- درکت می کنم...اراده ی قوی می خواد نه گفتن...اما حدااقل کاری که می تونی بکنی اینه اونقدر این رابطه رو کش بدی که اگر احساسات لحظه ای دخیل هست فرصت جبران بمونه...زمان بده به هر دوتاتون...فقط همین
توی ازدواج دوست عزیز به کسی نگو دوست دارم همسر آیندم اینحوری یا اونجوری باشه...چون به یک آن تصمیم می گیره همون آدم باشه تا شما رو به دست بیاره اما زمان اون رو تبدیل می کنه به همون آدمی که بوده... وقتی قصد ازدواج با کسی رو داری سکوت کن...از معیارهات از خواسته هات تا مدتی یاهاش حرف نزن...فقط تماشا کن...سکوت کن و ببین این آدم بی اینکه بدونه تو چطور آدمی رو دوست داری واسه تو دوست داشتنی هست؟...
RE: آیا این فرد به درده من میخوره ؟!!
سلام سبحان
درسته که مریم عزیز با زبان صریح حرف میزنن اما همش به نظر من واقعیت و حقیقته و حقیقت هم بعضی وقتها تلخه.
بیشتر فکر کن در مورد تصمیماتی که میخوای بگیری که بعدا آرزوی این لحظاتت رو نکنی:72:
موفق باشی
RE: آیا این فرد به درده من میخوره ؟!!
با توجه به توضیحاتی که دادین کاملا مشهود هست که این خانم تونسته شما رو وارد فاز احساسات کنه .
دوستان گفتنی ها را گفته اند برخی با کمی رک گویی و تندی و برخی با ملایمت .
موضوع تاپیکتون این هست آیا این فرد به درده من میخوره ؟!!
با توجه به سووالی که کردید و با توجه به توضیحاتتون نه
پس بهتره اگه موافق نظر دوستان نیستید حتما سریع تر به یک مشاوره مراجعه کنید و قضیه را با خانوادتون در میون بذارید .
RE: آیا این فرد به درده من میخوره ؟!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sobhan17
ایشون در جواب گفتن که ما تا به حال تو فامیل هم مجلس عروسی به صورت مختلط داشتیم و هم غیر مختلط و این که مثلا در عروسی خوده ایشون اگر دایی و خاله هاشون هستن از اون طرف عمو و خانواده پدرشون هم هستن و خواهی نخواهی نمیتونن مختلط باشن ! و گفتن معمولا در این شرایط که نمونش عروسی خواهره بزرگشون بوده بعد از اتمام تالار عروسی اقوام سمت مادرشون اومدن خونه و برای خودشون زدن و رقصیدن !
و این که چیزی که خودشون گفتن این بود که میتونن اون تیکه آخر رو هم حذف کنن !
از طرفی کاملا به این موضوع واقف هستم که ممکنه خانواده ها اصلا همو نپسندن و تشخیص بدن که بدرد هم نمیخورن اینجا احترام به نظر اون ها واجبه .
به ایشون هم گفتم باید خودمون رو برای جواب رد از سمت خانواده آماده کنیم و تو رویا نباشیم .
ببین سبحان جان
ما در این تالار کسی را مجبور به کاری نمی کنیم و یه کسی نظر نهایی نمی دهیم و فقط
سعی می کنیم تجربیاتمان را در اختیار طرف مقابل قرار دهیم! تصمیم نهایی با اوست!
دوستان عزیز شامل maryamp و بی نهایت حرفهای بسیار خوبی زده اند..
اینکه مریم دارد اینها را به شما می گوید برای این است که با گوشت و پوست و استخوانش
این ها را درک کرده و رنج کشیده!!!...می خواهد همان عاقبت برای شما تکرار نشود!
با توجه به صحبت هایت متاسفانه وارد فاز احساسات شدی و این اصلا خوب نیست!
باور کن اختلاف عقیدتی شما و خانواده هایتان را بسیار به تنش می رساند در آینده!
میدانم که عقلت جواب درست را می داند ولی دائم احساست دنبال توجیه این خانم است!
بهتر است به یک مشاور که دیدگاهی دینی هم دارد مراجعه کنید و نظر او را هم بدانید!
او الان به شما این را میگوید اما در آینده هیچ تضمینی برای اجرا نیست!
وقتی به او گفتی ممکن است خانواده ام مخالفت کنند او چه گفت؟
یک نمونه از این نوع آشنایی ها ، ماجرای پسر عموی من و زنش بود!...زن پسر عموی من فقط
مانتویی بود و اهل اختلاط زن و مرد و رقصیدن و بی روسری بودن نبود! اما عموی عروسی
چادری می خواست و پسر عمویم او را وادار به چادر سر کردن کرد و الان که عشقشان کم
رنگ تر شده ، زنش که با من درد و دل می کند بسیار از این موضوع ناراحت است (چادر سر
کردن) و پسر عمویم را مقصر می داند!....دعوا مرافه خیلی بینشان شکل می گیرد و من تنها
چیزی که به او می گویم این است که شرایط را پذیرفته و 2راه دارد!...اگر مردش را دوست دارد
شرایط را بپذیرد و گرنه که دیگر هیچ!
این را گفتم بدانی که دخترها از 16 تا 22 سالگی در اوج احساسات هستند و مخاطب شما
هم تنها 19 سال دارد و تجربه چندانی از زندگی ندارد و الان با احساسش تصمیم می گیرد
ولی وقتی عقلش کامل تر شد شما را سرزنش خواهد کرد!
توصیه من به شما مراجعه به یک مشاور خوب و مشورت با خانواده است که مسئله را به طور
غیر مستقیم مطرح کنید و نظرشان را در این رابطه بخواهید!
قول دادید که وارد فاز احساسات نشوید اما این دفاع کردن نشان از احساسات دارد!
چند بار پست های خوب دوستان را به دور از جبهه گیری با دقت و با منطقت بخوان!
ببین منطقت به تو چه می گوید!
موفق باشی
RE: آیا این فرد به درده من میخوره ؟!!
[align=justify]سلام آقا سبحان من پست قبلی شما و پست حاضرتون و نطران دوستان را خوندم.
نقل قول:
در بین دختر های کلاس از شما حرف زیاد بوده و نظر میدادن و من ترسیدم که شما رو از دست بدم !! من برای رسیدن به خواستم میجنگم !! نمیتونم به این راحتی از تو بگذرم !و به من فکر کن!!
چیزی که به ذهن من میرسه اینه که فکر میکنم ایشون تا حدودی هیجانی و شتاب زده جلو اومدن. البته این به معنی رفتاری دور از ذهن نیست. چرا که هیجانها هم تا حدودی احساسهای ذهنیتی هستن و بهتره بگیم احساسهای شدید ذهنی ما هستن که حالتهای روانی(عاطفی) مختلفی را در انسان بوجود میارن. هیجان در قالبهایی مثل ترس، خشم، اندوه، شادمانی، شگفتی، لذت، عشق، نفرت، شرم و ... بروز میکنه و حالات عاطفی و یه سری تغییرات فیزیولوژیک هم در بدن ما ایجاد میکنه و به همین خاطر هیجان چهار عنصر وجودی ما یعنی احساسها، انگیختگی بدن، هدفمندی و ارتباطات اجتماعی ما را فعال میکنه.
شروع رابطه کمی هیجانی بوده و به یه کنش غریزی منجر شده. چرا که شیفتگی و علاقمندی ایشون نسبت به شما در عرض بیست روز بدون شناخت دقیقی از شما، فرستادن اس ام اس های عاشقانه باوجود اینکه خودشون گفتن رفتار شمارو درنظرداشتن پس قطعا باید متوجه این قضیه میشدن که شما در مقابل چند اس ام اس از سمت شخصی غریبه شخصیتی تحریک ناپذیر از نظر احساسی دارید، و همینطور نشون دادن حالتهایی مثل گریه درمقابل نگاه منطقی شما به قضیه، نشونه تحت تاثیر بودن ایشونه.
نقل قول:
اگر روزی ازدواج کنم به نظر شوهرم احترام میذارم و هرطور که اون بخواد رفتار میکنم
ولی از زمانی که ما رسما ازدواج کنیم به طور کامل همه چیز رو رعایت میکنه چون اون موقع به اطرافیانش میگه من ازدواج کردم و شوهرم این طوری میخواد و دیگه کسی حرفی برای گفتن نداره و همه اون رو به شکل جدید میپذیرن
قول میدم تو تمام سختی ها کنارت باشم ، هرجوری که تو بخوای میشم و هر کاری که بگی میکنم و هرجوری که تو بخوای رفتار میکنم و قول میدم با احساساتت بازی نکنم و ....
گاهی اوقات ارزیابی یا تعبیرهای فرد از موقعیت ها و نه صرفـــــا خود موقعیت ها به خودی خود، باعث ایجاد هیجان میشن.
مثلا ایشون اشاره ای که در صحبتاش داشته اینه که هرطور شوهرم بخواد رفتار میکنم! هرجور تو بخواهی میشم! هرکار بگی میکنم! ... ایشون چرا باید قبل از صحبت و آگاهی از خواسته های شما، یا بعد از صحبت با شما وقتی هنوز به درک درستی از تغییراتی که تصمیم گرفته در خودش ایجاد کنه نرسیده و بدون اینکه هنوز به این باور رسیده باشه که آیا این تغییرات تاثیر مثبتی بر ایشون خواهد داشت یا منفی و اینکه چقدر میتونن موفق عمل کنن در رسیدن به اونها، چرا باید مطمئن از آینده باشن که این تغییرات تاثیر مثبتی در زندگی آینده او خوهد داشت و میتونن پذیرای اونها باشن؟ آیا بخاطر اینکه این تغییرات شمارو در کنار اون قرار خواهد داد؟
چرا باید انتخابات ایشون مهر تایید شخص دیگه روش باشه تا دیگران ایشونو به شکل جدید بپذیرن، اگر ایشون مصمم به تغییر هستن و اطمینان دارن که این تغییرات درستن و باید در ایشون ایجاد بشه (چه با وجود شما ، چه بدون وجود شما) چرا از همین الان سعی نکنه کاملا اونی بشه که میخواد؟
آیا شما و یا ازدوج سیبــــل شدید و این تغییرات فلشی به سمت شماست یا اینکه برای ایشون خودش و رسیدن به کمال شخصیتی هدف ایشون هستن و این تغییرات و کمک شما میتونه فلشی باشه به سمت خودش؟
بادرنظر داشتن اینکه مسئله آزادی انتخاب با انسانیت ما و وجوه شخصیتی ما در هم تنیده ست و هیچکس نمیتونه با سلب انتخاب آزادانه و آگاهانه یا محدود کردن خودش در آزادی انتخاب، بسمت کمال حرکت کنه لذا اگه اراده مونو قلم بگیریم اون وقت به چه معنا انسانیم اگر اراده نداشته باشیم؟
اینا سوالاتیه که وقتی فردی نا آگاهانه یا تحت تاثیر نادرست بعضی چیزها آزادانه انتخاب نمیکنه با اونها در دراز مدت روبرو میشه. و مدتی بعد اگر نتونه انتخابشو بپذیره ممکنه دیگرانی که در اون انتخابها ازشون تاثیر گرفته را مسئول بدونه. چرا که انسانی مسئول اعمال خودشه که قبلا مالک اعمال خودش باشه و آزادنه وارد عمل شده باشه.
در غیبت آزادی عقل آدم کم کار میکنه و اراده آدم کم کم از کار میفته، اگر به آزادی انتخابمون کیفیت رمانتیک یا افراطی بدیم و آزادیمونو از مدار منطقی خودش خارج کنیم (چه به سمت فوق این مدار چه به سمت مادونش) آزادی تغییر جنسیت میده و تمام فوایدش تبدیل به ضد خودشون میشه. پایبندی ما به انتخابهامون هم در گرو اعتدالیه که در آزادانه و قلبا پذیرفتن اونها باید لحاظ کنیم.
با توجه به اینکه طبق گفته دوستان باید اختلافات شما با خانواده و تاثیر پذیریه ایشان از خانواده هم در نظر گرفت.
اینارو شما باید بفهمید باتوجه به دلایلی که برای حرفا و کارها و تصمیماتش داره. و یه چیز دیگه که توصیه میکنم حتما با مشورت یه مشاور در اخلاق و رفتار ایشون بررسی کنید خصوصیاتی از قبیل شخصیت نمایشی، شخصیت وابسته و شخصیت مرزی هستش.
من شخصا دیدم کسیکه از روی التزاز احساسی و یه تصمیم واهی و نه مختارا این انتخاب را کرده و ازدواج کردن و پشیمون شده و بعدا به مشکل خوردن و همینطور شخصی هم دیدم که قلبا این انتخاب را کرد و تغییرات زیادی از نظر اعتقادی و شخصیتی چون هدفش این بود انجام داد و حتی موضوعشون با خواستگارش هم به ازدواج ختم نشد اما ایشون هنوز بعد از 7 سال پایبند اعتقاداتش هست و ماحصل آشناییشون با اون آقا به اینجا ختم شد. همه اینا بستگی به این داره که اون دختر تحت تاثیر شرایط یه تصمیم زودگذر گرفته باشه یا قطعی.
ایشون برای تغییر میتونن از هر سنی که خواستن شروع کنن و هیچ مانعی نداره اما برای گرفتن تصمیمی مثل ازدواج در سن ایشون که 19 سال دارن و هنوز معیارهاشون ثابت نشدن یه مقدار زوده.[/align]
RE: آیا این فرد به درده من میخوره ؟!!
از صمیمه قلب و با تمام وجود دست تک تک شما عزیزان رو میبوسم و امید وارم همیشه سالم و سلامت باشید و بیان اینجا به دیگران کمک کنید :72:
جا داره همین جا در حضور همه از maryamp دلجویی کنم و بگم در ابتدا واقعا یک ذهنیت بدی نسبت بهشون پیدا کردم چون واقعا تند حرف زدند اما الان که حرف های جدیدشون رو خوندم کاملا نظرم تغییر کرد :72:
البته بهم حق بدیم که همچین برداشتی بکنم شاید باورتون نشه من دیشب که حرف های ایشون رو خوندم اون قدر آشفته شدم ، امروز صبح که رفتم دانشگاه همه بچه ها بهم میگفتن چته امروز چرا این قدر داغونی !! اینو گفتم که بدونید چقدر حرف های ایشون در اون لحظه برام سنگین بود و داغونم کرد !
به قول خودشون از شیوه حیرت تراپی استفاده کردن که رو من جواب داد :104: ولی خواهش میکنم رو کسی دیگه اجرا نکیند و از اول مثله همین حرف آخریتون باشید :316::72:
تا همین الان دو دور صحبت های همه دوستان رو خوندم و میخوام همه رو پرینت کنم و دوباره بادقت بخونم و زیره نکاته مهمش رو خط بکشم !
راستی یه چیزه مهم که یادم رفت بگم اینه که ایشون تو حرفاشون این روهم گفتن که پدرشون زمان ازدواج با مادرشون یه حالتی مثله الان ما داشتن ، پدرشون کسی بوده که حتی نمازش رو همون اول وقت میرفته مسجد میخونده و از این طرف مادرشون یکی مثله الانه ایشون !
و این که مادرشون بعد از چند سال از ازدواج خود به خود نماز خون شده و حجابش رو رعایت میکنه و از اون طرف پدرشون هم دیگه در حد مسجد رفتن نیستن و تو خونه نماز میخونن یعنی هر دو طرف با هم به یک تعادل رسیدن و خب سال هاست دارن با هم به خوشی زندگی میکنند .
همین قضیه هم باعث شده که ایشون با خودش بگه بله پس ما هم میتوینم با هم باشیم !
فقط یه سوال نظرتون در باره این که من یک گلچینی از حرف های شما رو پرینت کنم و بدم ایشون بخونه چیه ؟
به نظرتون کمک میکنه به ایشون ؟ یا حتی به خوده من !
مرسی :72:
RE: آیا این فرد به درده من میخوره ؟!!
همه دوستان دارن مشکلاتت رو دونه به دونه میگن اما شما هنوز بند کردی به رقصیدن با فامیل و نماز و....
درسته که همه اینا خوب و مهمه اما یه فرد نماز خون و یه فرد نماز نخون هم میتونن با هم خوشبخت باشن اما به شرطها و شروطها
پله اول برای شما سالم نیست که رفتی سراغ پله پنجم و ششم(مسائل مذهبی).پله اول امادگی ازدواجه که به نظر من هیچکدوم ندارین.نه اون دختر که از ترس اینکه بقیه دخترا راجبت زیاد میحرفیدن اومد پیشنهاد داد و سریع رفتین سراغ مقوله ازدواج و هر موقع بخواد احساس شما رو تحریک کنه زود گریه میکنه
و نه شما که با ادعای فراوون(ببخشید) سریع تحت تاثیر قرار گرفتین.خودت با رفتارت بهش یاد دادی اگه میخوای نظرمو راجب موضوعی عوض کنی گریه کن.یا اصرار بر تغییر دادنش (که البته شدنی هست اما برای کسی که عاقل و پخته شده و از روی منطق تصمیم داره عوض بشه نه احساسات زود گذر)
البته به اون دختر نمیشه خرده گرفت اقتضای سن پایین احساسات پرشوره.اما تب تند زود به عرق سرد میشینه.بترس از وقنی که تبش خوابید و مشکلاتتون شروع شد.پس خوب چشماتو باز کن
ازدواج و کمک به دیگران برای متحول شدن دو مقوله جدا هستند