RE: صورت مسئله ها پاک شدند ، اما کابوس حل مسئله ازارم میدهد
اقای خارپشت
خیلی دلم میخواد بهتون کمک کنم اما با اینکه تک تک پستاتون رو خوندم هیچوقت متوجه نمیشم که مشکلتون چیه ؟
چرا اینقدر خودتون رو عذاب میدین ؟
درسته که پدر ریحان خانم تکلیف شما رو معلوم نمیکنه اما این دلیل نمیشه که عین مرغ سر کنده بی قرار و نااروم باشین
ولش کنین ، بدون ریحان نمیمیرین ، مگه تا حالا زنده نموندین ، از این به بعد هم همینطوری ادامه میدین
هر چقدر بیشتر پیشو بگیرین و بهش فکر کنین دست نیافتنی تر بنظر میرسه
بهش فکر نکنین اقای خارپشت
ببخشید اینو میگم ولی شما چند تا عادت خیلی بد دارین
بدبین هستین ، ذهن خوانی میکنین و زود قضاوت میکنین :163:
اولین چیزی که شما بهش نیاز دارین ارامشه ، متاسفانه فکر میکنین تنها منبع ارامش تو این عالم ریحانه !
ایکاش میفهمیدین هیچ تضمینی وجود نداره که ازدواجتون با ریحان منجر به رسیدن شما به ارامش بشه
اقای خارپشت این تاپیکتون رو خیلی دوست دارم ، انگار از پسر بچه چهارساله روایت میکنه !:163:
ریحان خانم رو قاطیش نکنین ، اون هیچ ربطی به این تاپیک نداره
بیاین از خودتون بگیم :72::72::72:
RE: صورت مسئله ها پاک شدند ، اما کابوس حل مسئله ازارم میدهد
خارپشت عزیز
به نظر من تکلیف شما با خودتون هنوز معلوم نیست ، انگار عین کلاف سردرگم شدین
بهتره مشکلات و مسایلتون رو از هم تفکیک کنید و جدا جدا حلشون کنید ، به نظرم تا وقتی که اینطوری صورت مساله ها رو باهم قاطی بکنید ، هیچ گرهی باز نخواهد شد
به نظر من شما قبل از هر چیزی به آرامش نیاز دارین ، الان که تو خلوت خودتون هستید بهترین موقع هست که خودتون رو پیدا کنید.
RE: صورت مسئله ها پاک شدند ، اما کابوس حل مسئله ازارم میدهد
میدونم ارامش ندارم
اما تنهایی ناارومی من رو تشدید کرده ، از فکر کردن خسته شدم
حوصله حل مساله ندارم
دلم می خواد به هیچی فکر نکنم
این جنگ اعصاب رو خودم راه انداختم
من ارامش ندارم چرا ریحان باید اروم باشه ؟
چرا همش من باید تلاش کنم که با اون ازدواج کنم
لابد چون منو انتخاب نکرده
پس حالا باید تلاش کنه که فراموشش کنم ؟
دلم میخواد منم یه مساله باشم واسه یه نفر دیگه
ریحانم داخل همین بازیه ، یکی از مهره های اصلیه
چرا با زرنگی داره خودشو کنار میکشه ؟؟
ما با هم عاشق شدیم
اصلا اون شروع کرد !
اگه مطمئن بودم که دوسم نداره که اینجوری گیر نمیکردم
حالا هم باید تاوانشو پس بده
طرف حساب من ریحانه نه پدرش
از اول اشتباه کردم
کسی به فکر من نیست چرا من باید فکر کسی باشم ؟
باید با خودش حرف بزنم
RE: صورت مسئله ها پاک شدند ، اما کابوس حل مسئله ازارم میدهد
[align=justify]شما فکر نمیکنید کمی دارید درباره استادتون منفی یا غیرمنصفانه فکر میکنید؟
اتفاقا من فکرمیکنم رفتارهای استادتون پیام خوبی میتونه داشته باشه.
این فرصت خیلی خوبیه حتی اگه در مورد قضیه خواستگاریتون فعلا کمکی به شما نکنه، حداقل زمان خوبیه که دومرتبه روابط خوبی با استادتون برقرار کنید و چه بسا که در دراز مدت این روابط حسنه، نظر مثبت استاد را نسبت به شما بیشتر جلب کنه و در نظر ایشون درباره خواستگاری هم تاثیر مثبتی داشته باشه. حتی اگه اینطور هم نشه شما ضرر نکردی چراکه حداقل کیفیت روابطتون با استادتون را تقویت کردین.
از طرفی حتی اگه استادتون اون مقصودی که شما فرمودین داشته باشه و با اون دید به شما نگاه کنه، با پیشنهادی که کرده، خودآگاه یا ناخودآگاه بستری را بوجود آورده که شما میتونید حسن نیت خودتونو در ابتدا بعنوان شاگرد ایشون و دوست صمیمیشون نشون بدین و در درجه دوم بعنوان فردی که میتونه گزینه مناسبی برای دخترش درنظر بگیره.
بهرحال فکرمیکنم بعنوان یه پدر ایشون منطقی جلو رفتن شما در خواستگاری از دخترش و احترامی که به خواستشون گذاشتین و پذیرفتین فعلا درباره ازدواج صحبتی نشه بیشتر میپسنده.
بقول حضرت مولانا اینجا کسیست پنهان ، خود را مگیر تنها ... خدا را فراموش نکنین.[/align]
RE: صورت مسئله ها پاک شدند ، اما کابوس حل مسئله ازارم میدهد
سلام
:72:
خارپشت عزیز، هیچ وقت دوس داشتی بری پیش یه روانشناس یا مشاور تا بتونی لایه های درونی مشکلت رو بهتر پیدا کنی؟
فکر میکنم الان که انقدر داره اذیتت میکنه فرصت مناسبی باشه.
*******************************************
خارپشت جان،
داری چه کسی رو، برای چه اشتباهی توی ذهنت محاکمه میکنی؟
اصلاً قبول. ریحان اشتباه کرده و عاشق شما شده، با این کارش باعث شده شما هم حسی نسبت بهش پیدا کنی.
اگه اینطور بوده باشه، اون تا الان تاوان اشتباهشو داده و هنوزم داره میده.
******************************************
بیا فرض رو بر این بذاریم که رفتی و با ریحان خانم حرف زدی.
قضایا توی دل ریحان خانم، دو حالت داره.
یا تمایل به شروع ارتباط با شما رو داره یا نداره.
اگه تمایل نداشته باشه که میگه.
اما اگه تمایل داشته باشه چی؟ فکر میکنی چی بهت بگه؟
(من که فکر نمیکنم دختری با مشخصات ریحان، برخلاف نظر پدرش، به پسری که هنوزم خیلی نمیشناستش ابراز تمایل کنه.)
چه جوری میخوای از روی حرفی که ممکنه مطابق میل درونیش باشه یا ممکنه نباشه، نتیجه گیری و تصمیم گیری کنی؟
میگی اگه خودش بگه نمیخوادت، کنار میای.
اما دو روز بعد اگه همچین حرفی بهت بزنه، نمیای بگی که حرف دلش چیز دیگه ای بوده؟
حرفام دوستانه هستا.
ببخشید اگه جاییش تنده:72:
RE: صورت مسئله ها پاک شدند ، اما کابوس حل مسئله ازارم میدهد
خارپشت عزیز
با توجه به تجربه ای که خودم در این مورد داشتم عرض می کنم ، شاید برداشتم اشتباه باشه
شما الان به خاطر تغییر ناگهانی شرایطتتون ، منطقه امن عادت هاتون عوض شده و زمان می بره تا به شرایط جدید عادت کنید و احساس ارامش بهتون برگرده ،شما در حال مرحله گذر هستید ، برای همینه که همه این احساسات یهو بهتون هجوم میاره
، در این شرایط از گرفتن و اجرا کردن تصمیمات مهم جدا خودداری بکنید ، مثل همین تصمیمی که در مورد ریحان خانم گرفته اید
RE: صورت مسئله ها پاک شدند ، اما کابوس حل مسئله ازارم میدهد
خیلی مسخره است
یکی نیست بگه اگه میخواستی باهاش حرف بزنی تا حالا اینکارو کرده بودی
اره میترسم !
دروغ چرا ، به احتمال زیاد اصلا حاضر نیست باهام حرف بزنه
اگه ازش بخوام و قبول نکنه
دیگه هیچی ازم نمی مونه
خیلی براش از خودم مایه گذاشتم اشتباه کردم
احساس میکنم تنهام حس میکنم همه مقابل من ایستادن ، حتی ریحان
هر ثانیه نظرم در موردش برمیگرده ولی دوباره حس میکنم دوسش دارم
چیکار باید بکنم که باور کنم هیچ احساسی بهم نداره
حالم از خودم از اینهمه احساسم از ضعیف بودنم از عشقم بهم میخوره
دلم میخواد نابودش کنم یا نابودش کنه
دلم میخواد تو چشام نگاه کنه و بگه فکر میکنم سوتفاهم شده :):):)
RE: صورت مسئله ها پاک شدند ، اما کابوس حل مسئله ازارم میدهد
گاهی زمان خیلی چیزا رو برامون حل می کنه:305:
RE: صورت مسئله ها پاک شدند ، اما کابوس حل مسئله ازارم میدهد
با سلام
من خیلی وفته نیومدم...
1- قضیه شما چی بوده؟ نمیفهمم... با هم بودید، از پدرش خواستگاری ایشون رو خواستگاری کردید جواب منفی بوده؟ دقیقا چی بوده؟ پدرشما مخالف بوده؟ این همه که مقابل شما هستند کیا هستند؟دلایل مخالفتشون چی هست؟ 2-والا ما که هیچی نفهمیدیم... اما اگه شما یک بار خواستگاری رفتید و استاد شما رو دعوت کرده و این حرفا... شواهد نشون میده میخواد اجازه بده شما بیشتر خودتون رو نشون بدید و بشناسونید.. پس این بار اگه ریحان هدف شما هست احساسی عمل نکنید... با منطق و عاقلانه تر، صبورتر و ... شما ضعیف نیستی شما عاشق شدی و عشق گوهری ارزشمند هست، سعی کن با درایت از عشق محافظت کنی.
چرا که اینجا ایران هست و امکان روابط اجتماعی گسترده نیست در حد همین مراسمات عید و این برنامه ها هست... پس استاد اگه نمیخواست شما رو بیشتر بشناسه و یا این که نظر ریحان نسبت به شما مساعد نبود ایشون با توجه به سن وسالشون نمیومدن شما رو واسه چند تا کاری که میتونن بدهند خیلی های دیگه انجام بدن واسشون از شما کمک بخواد... امید و توکلتون رو بالا ببرید و سعی کنید گام های اساسی در زمینه رشد در این مسیر بردارید... تا به هدفتون برسید... اما با سیاست عمل کنید! دقیقا مثل ریحان!(دختر زرنگی هست!):311:... موفق باشید
یه چیز دیگه الان باید یه کمی صبر به خرج بدید و دل استاد و پدرتون رو حسابی به دست بیارید! به قولی رو مخشون کار کنید و نظر من اینه که با ریحان فعلا هیچ صحبتی نداشته باشید چرا که اگه شما مخ استاد رو بزنید... خود استاد از خوبی های شما برای ریحان خانم خواهند گفت....
RE: صورت مسئله ها پاک شدند ، اما کابوس حل مسئله ازارم میدهد
من تاپیکهای قبلیت رو نخوندم اما با توجه به چیزایی که اینجا نوشتی حس ناتوانی در حل کردن مسئله و در نتیجه ازدست دادن دیگران باعث شده بخوای جبران کنی.تا هم ثابت کنی به خودت که من میتونم...من میتونم...میخوای حالا که به توانایی هات شک کردی به خودت ثابت کنی که میتونم.برای همین یه صورت مسئله جدید نوشتی.
و همچنین نمیخوای اون اتفاق ازار دهنده گذشته باز تکرار بشه.ازدست دادن پدر(البته این چیزیه که تو تصور میکنی) حالا از دست دادن دختر مورد علاقه ات هم بهش اضافه بشه
و حس ناخوشایند عدم جذابیت که پیدا کردی.و دقت کن چیزی که ما حس میکنیم دلیلی نداره که عین واقعیت باشه.اما به هر حال تو با این احساسات در ستیزی.و تصمیم داری شکستشون بدی.حل کردن مسئله خوبه اما...
اما برای چند دقیقه چشمات رو ببند و تمام این احساسات منفی رو فقط چند دقیقه بذار کنار و تصور کن تو با ریحان ازدواج کردی.خوبه؟لذت بخشه؟حس قدرت و توانمندی بهت میده؟رضایت چی؟ریحان همون زنی هست که میخوای یه عمر باهاش زندگی کنی؟اخلاقش رفتارش و...میپسندی؟
جوابت یا اره است یا نه.اگه نه که مشخصه همین الان این صورت مسئله رو بیخیال شو.برو سراغ حل کردن مسئله ای که حلش برات سودمند باشه
اگه جواب اره است.حلش کن.اما به چه قیمتی؟2-3سال انتظاری که هیچ تضمینی براش وجود نداره.یه سیب رو بالا بندازی هزار چرخ میخوره تا بیاد پایین.تو این مدت اتفاقات زیادی میتونه بیفته با توجه به اینکه هیچ تعهد رسمی بینتون نیست.نمیگم بیخیالش شو ولی نذار احساساتت راه منطقت رو سد کنه
با پدرت صحبت کن.درباره احساسات منفیت.اینکار فقط باعث میشه سبک شی و البته حرفهای پدرت رو هم بشنوی حرفهایی که ذهن کودکانه خارپشت چند سال قبل نمیتونسته درکشون کنه.دلایل پدرت رو گوش کن.بعد میبینی که ممکنه احساست نسبت به رفتن پدرت تغییر کنه
ضمنا نیازی نیست به تنهایی مسئولیت وگناه همه اتفاقاتی که دور و برت رخ میده رو به دوش بکشی
موفق باشی:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
خیلی مسخره است
یکی نیست بگه اگه میخواستی باهاش حرف بزنی تا حالا اینکارو کرده بودی
اره میترسم !
دروغ چرا ، به احتمال زیاد اصلا حاضر نیست باهام حرف بزنه
اگه ازش بخوام و قبول نکنه
دیگه هیچی ازم نمی مونه
خیلی براش از خودم مایه گذاشتم اشتباه کردم
احساس میکنم تنهام حس میکنم همه مقابل من ایستادن ، حتی ریحان
هر ثانیه نظرم در موردش برمیگرده ولی دوباره حس میکنم دوسش دارم
چیکار باید بکنم که باور کنم هیچ احساسی بهم نداره
حالم از خودم از اینهمه احساسم از ضعیف بودنم از عشقم بهم میخوره
دلم میخواد نابودش کنم یا نابودش کنه
دلم میخواد تو چشام نگاه کنه و بگه فکر میکنم سوتفاهم شده :):):)
خودت میبری خودت میدوزی خودت میپوشی میگی اندازه نیست؟
از طرف اون دختر که حرف میزنی براش حکم هم صادر میکنی