RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
خیلی ممنون از نظراتون . این اقا هنوز خواستگاری من نیومده فقط همه اش در فکر این بودیم که زودتر بهم برسیم ولی بخدا نمیدونم یهو چی شد بخدا حتی فکرشم نمیکردم یه روز این جوری از هم جدا بشیم بخدا پسرا خیلی بی معرفتن .میخواستم برم پیش مشاور ولی دوستم میگه نرو الان میخواد بهت بگه جدا شو یا صبر کن دیدم راست میگه غیر این 2 حالت چیزه دیگه ای نمیتونه به من بگه .من همه اش فکر میکنم یا بهم خیانت کرده یا مامانش نظرشو عوض مکرده اخه چند وقت پیش که با هم دوست بودیم میگفت مامانم میگه الان ازدواج واست زوده با مامانم دعوام شده میگه من زن مال فلان شهر رو واست نمیگیرم مامانش ماله یک شهر شمالی هست خوده دوست پسره من با پدرش ماله شهر من هستند یعنی از همه طرف به دوست پسر من فشار اومده بود ولی فکر نمیکنم دلیل بشه منو از خودش برنجونه شایدم فهمیده خانواده ها بهم نمیخورن خواسته منو از خودش زده کنه تا راحت تر جدا شم
بخدا دیگه خسته شدم
RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
روژان جان اين سوالاتي كه ذهنت رو مشغول كرده طبيعي هست. به نظر من فقط بايد خودتو خالي كني تا بتوني راحت تر باهاش كنار بياي همين.
در رابطه با اينكه چطور بعد از 5 سال اينقدر راحت از جدايي ميگفت كه يك سال جدا شيم. يا اينكه كسي كه مثلا هر روز باهات تماس ميگرفت بعد يه مدت اگه چند روزم ازت خبري نميگرفت واسش مهم نبود....
اين موارد رو خيلي ها ميبينن ، منم ديدم توي رابطه اي كه داشتم و خيلي هاي ديگه هم داشتن و خواهند داشت. من نميدونم چطور ميشه يه پسر بعد وابستگي طولاني مدت بزنه زير همه چي ولي اين رو حدس ميزنم كه بعد از اينهمه مدت فرصت كافي براي فكر كردن روي تمام جوانب كار رو داشته و در ضمن ديگه بعد از 5 سال با هم بودن و تكراري شدن و از اونطرف بوجود اومدن مشكلات و سرد شدن و خلاصه همه اين موارد موجب ميشه كه طرف اشتياقشو از دست بده و و تمايلات و احساساتش فروكش كنه و بيشتر فكر كنه!! وقتي هم بشينه منطقي فكر كنه و ببينه كه جدايي به نفعش هستش خوب جدا ميشه. كلا پسر ها از نظر احساسي كمتر از دخترها احساسي هستن و بيشتر ميتونن منطقي باشن. منطقش بهش گفته جدا شو و اينم بدون خيلي وقته كه ايشون وابستگيش به شما كم شده يك دفعه كه وابستگي كم نميشه مگر اينكه اصلا وابسته نباشه پس بدون احتمالا مدتي بوده كه به فكر جدايي بوده
درسته خيلي فكرا و سوالاي بي جواب آزارت ميده ولي سعي نكن كه بري و از خودش بپرسي،كلا بي خيال همه چي بشو. با يكي كه بهش اعتماد داري درد و دل كن اين خيلي ميتونه كمك كننده باشه يا مثلا گفتم كه سوالاتو بنويس دردو دلاتو بنويس اينا كمك ميكنن كه خالي بشي حد اقل ميتوني امتحان كني و نتيجه اش رو ببيني، سعي كن وابستگيتو كم كني و از هر روشي براي به دست آوردن آرامش استفاده كن،
RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
حنان جان ممنون بابت صحبت های قشنگت
من فکر میکنم اون 1 هفته ای که برای عروسی داییم با هم تماس نداشتیم ایشون این تصمیم به جدایی رو گرفته همون نظر شما فکر میکنم درست باشه که به فکر جدایی بوده .ولی واقعا اخره بی معرفتی بود من که نمیبخشمش.
ولی واقعا منو دوست داشت اینو مطمینم همیشه میگفت خداروشکر تورو دارم اصلا من بزرگت کردم 5 سال دوست بودیم از همه نظر بهت اعتماد دارم میدونم دست ا نامحرمم بهت نخورده اگه تو رو نداشتم توی جامعه ی الان سخت بود دختر خوب واسه ازدواج پیدا کنی
همون دیگه بیخیال اش میشم غرورمو نمیشکنم چون واقعا من مقصر نبودم من هر چقدرم مشکل واسم پیش میومد نمیگفتم 1 سال جدا باشیم از هم.
فقط دعا میکنم که برگرده منم اون موقع دلشو بشکنم منم انتقام بگیرم .
دقیقا 2 روز قبل از این که بگه بعد عروسی داییت زنگ بزن واسم خواستگار زنگ زد خونمون منم بهش گفتم اینم کلی ناراحت شد (من از خودم الکی گفتم که مامانم میگه این دوستت کی میخواد کاراشو جورکنه پس)اینو گفتم اوضاع بدترم شد اره اگه خواستگاره خوبه برو مامانت که اینجوری گفته منم گفتم خیلی بی منطقی تو .از اون روز به بعد اصلا یه طوری شد فرداش یهو وسط حرفمون میگفت اصلا اعصابم خورده خواستگار زنگ زده مگه زمان قدیمه و از این حرفا . اون موقع متوجه شدم خیلی به این موضوع داره فکر میکنه ..............اصلا همه چی خراب شد خراب
RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
نقل قول:
نوشته اصلی توسط rojan
حنان جان ممنون بابت صحبت های قشنگت
من فکر میکنم اون 1 هفته ای که برای عروسی داییم با هم تماس نداشتیم ایشون این تصمیم به جدایی رو گرفته همون نظر شما فکر میکنم درست باشه که به فکر جدایی بوده .ولی واقعا اخره بی معرفتی بود من که نمیبخشمش.
ولی واقعا منو دوست داشت اینو مطمینم همیشه میگفت خداروشکر تورو دارم اصلا من بزرگت کردم 5 سال دوست بودیم از همه نظر بهت اعتماد دارم میدونم دست ا نامحرمم بهت نخورده اگه تو رو نداشتم توی جامعه ی الان سخت بود دختر خوب واسه ازدواج پیدا کنی
همون دیگه بیخیال اش میشم غرورمو نمیشکنم چون واقعا من مقصر نبودم من هر چقدرم مشکل واسم پیش میومد نمیگفتم 1 سال جدا باشیم از هم.
فقط دعا میکنم که برگرده منم اون موقع دلشو بشکنم منم انتقام بگیرم .
دقیقا 2 روز قبل از این که بگه بعد عروسی داییت زنگ بزن واسم خواستگار زنگ زد خونمون منم بهش گفتم اینم کلی ناراحت شد (من از خودم الکی گفتم که مامانم میگه این دوستت کی میخواد کاراشو جورکنه پس)اینو گفتم اوضاع بدترم شد اره اگه خواستگاره خوبه برو مامانت که اینجوری گفته منم گفتم خیلی بی منطقی تو .از اون روز به بعد اصلا یه طوری شد فرداش یهو وسط حرفمون میگفت اصلا اعصابم خورده خواستگار زنگ زده مگه زمان قدیمه و از این حرفا . اون موقع متوجه شدم خیلی به این موضوع داره فکر میکنه ..............اصلا همه چی خراب شد خراب
خب چطوري ديگه بهت بگه اگه خواستگار داري جواب مثبت بده؟ خودتو بذار جاي اون كه هم ميخواد تورو نرونجونه و هم نميخواد با تو ازدواج كنه چطوري بهت بگه؟ من اگه جاي تو بودم ميذاشتم خواستگاره بياد شايدم خيلي از اين آدم بهتر باشه. تازه تو قبل از اينكه بگي اين پسره ازت رسماً خواستگاري نكرده من كاملاً يقين ميدادم كه اون نيومده خواستگاري. يه چسز رو مطمئن باش عزيزم: اون تورو واسه ازدواج انتخاب نكرده!:305: حالا به هر دليل، مهم نيست. تو يه كم عاقلانهتر و بزرگتر فكر كن و تصميم منطقي بگير. ببين تو هرچي به اون بگي يا خواهي گفت اون ميگرده ازش يه بهونه درست ميكنه. ميگي نه خب فقط يه با امتحان كن! حتي تو وقتي بهش گفتي كه مامانم ميگه مغازه يا خونه بگير ميگه من نميتونم خداحافظ(ديده مطئله داره جدي ميشه و تو اصطلاحاً كليد كردي) و ميخواد جوري كه ناراحت نشي از سرش وا كنه. يا بعدش هم ميگه مامانم ميگه من از فلان شهر زن نميگيرم! ببين چه بهانههاي بني اسرائيلي مياره؟ آخه يه كم فكر كن البته با ديدي باز نه با عشق و چشمهاي كور. بازم ميگم تو هرچي بگي يه بهونه ازش جور ميكنه. :324:
وقتت رو به فكر كردن به كسي كه تورو فقط برا دوستي و خوشگذراني ميخواسته تلف نكن حالا هم كه هردوتون ماشاا... دارين بزرگ ميشين و مسائل جدي شده احساس ترس كرده داره يواش يواش پاشو ميكشه عقب. بهت قول ميدم. آخه من جنس پسرارو خيلي خوب ميشناسم.
موفق باشي
RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
نقل قول:
نوشته اصلی توسط rojan
حنان جان ممنون بابت صحبت های قشنگت
من فکر میکنم اون 1 هفته ای که برای عروسی داییم با هم تماس نداشتیم ایشون این تصمیم به جدایی رو گرفته همون نظر شما فکر میکنم درست باشه که به فکر جدایی بوده .ولی واقعا اخره بی معرفتی بود من که نمیبخشمش.
ولی واقعا منو دوست داشت اینو مطمینم همیشه میگفت خداروشکر تورو دارم اصلا من بزرگت کردم 5 سال دوست بودیم از همه نظر بهت اعتماد دارم میدونم دست ا نامحرمم بهت نخورده اگه تو رو نداشتم توی جامعه ی الان سخت بود دختر خوب واسه ازدواج پیدا کنی
همون دیگه بیخیال اش میشم غرورمو نمیشکنم چون واقعا من مقصر نبودم من هر چقدرم مشکل واسم پیش میومد نمیگفتم 1 سال جدا باشیم از هم.
فقط دعا میکنم که برگرده منم اون موقع دلشو بشکنم منم انتقام بگیرم .
دقیقا 2 روز قبل از این که بگه بعد عروسی داییت زنگ بزن واسم خواستگار زنگ زد خونمون منم بهش گفتم اینم کلی ناراحت شد (من از خودم الکی گفتم که مامانم میگه این دوستت کی میخواد کاراشو جورکنه پس)اینو گفتم اوضاع بدترم شد اره اگه خواستگاره خوبه برو مامانت که اینجوری گفته منم گفتم خیلی بی منطقی تو .از اون روز به بعد اصلا یه طوری شد فرداش یهو وسط حرفمون میگفت اصلا اعصابم خورده خواستگار زنگ زده مگه زمان قدیمه و از این حرفا . اون موقع متوجه شدم خیلی به این موضوع داره فکر میکنه ..............اصلا همه چی خراب شد خراب
سلام. این حرفها رو منم به دوستم می گفتم. این اتفاق برا منم افتاده. راستش نمی خوام حرفهای دوستان رو رد کنم. اما احساس می کنم اینجا همه به ضرر اون پسر حرف زدن. منم قبلا اینجوری شدم ولی دوباره برگشتم. جز او مساله خانواده که گفتی بقیه ماجرا خیلی شبیهن. اگه مساله خانواده نبود به احتمال 75% بر می گرده. شاید دیر شه. مشکل فقط این زمانه
RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
دوست پسرم مجدد برگشت و فهمیدم که خیانت در کاره بازم کات کردم بعد ابراز پشیموووووونی کرد 2ساعت گریه کرد با مامانش صحبت کرد واسه عید بیان خواستگاری گفت باید با مامان تو هم صحبت کنم من نزاشتم بعد 1هفته دید من دیگه اخلاقم مثل قبل نیست دیگه تلاش نکرد و گفت دوستی که خراب شدو دیگه نمیشه درست کرد بعد منم گفتم اره راست میگی بای
الان 3هفته ای میشه تموم کردم
خیلی هم راحت شدم دیگه عذاب وجدان ندارم چون من بدی نکرده بودم
جدایی سخته ولی من جنگیدم بهش و بیشتر از همیشه هم خوشحااااااااااااااااااااا ااااااااااااالم
خودمو به خاطر یه پسر ........ ناراحت نمیکنم
راحت شدم از اینکه محدودم کرده بووووووووود فلان جا برو فلان جا نرو با ماشین تنها حق نداری بری فلان لباسو فلان جا نپوش دیر جواب میدی زود جواب میدی
اخییییییییییییییش قربونه خدای مهربونم برررررررررررررررررررررررر رررم که منو ازاد کرد :43:
تا چند وقت پیش دوست داشتم ازدواج کنم ولی الان اصلا دوست ندارم تازه دارم ازادانه زندگی میکنم
اصلا هم به خاطراتمون فکر نمیکنمممممممممممممممممممم مم
اگرهم به دوست پسرم بخوام فکر کنم فقط فقط به خیانت اش فکر مکینم و بیشتر ازش متنفر میشم:227:
قربونه همتون برم چون به مشکل های بچه ها کمک میکردین من میخوندم و متوجه شدم جنگیدن با افکارمون چطوریه فراموشش کردن رو یاد گرفتم مررررررررسی
RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
سلام،
متشکریم که ما رو از حال خودتون باخبر کردید.
خوشحال هستم که اینقدر روحیه ی خوبی دارید. :104:
و امیدوارم که در زندگیتون و همینطور در ازدواجتون موفق باشید و بتوانید انتخابی منطقی داشته باشید.
البته یک پیشنهاد هم دارم که هیچ وقت نفرت به کسی رو توی دلتون پرورش ندهید. چون نفرت خود آدم رو بیشتر اذیت می کند. سعی کنید دلایل منطقی جدایی رو برای خودتون تکرار کنید.
یعنی حتی در فراموش کردن هم سعی کنید بیشتر منطقی باشید تا احساسی.
پس این تاپیک رو به نتیجه رسیده اعلام کنیم؟!
RE: 5سال دوستی وجدایی بدون دلیل
اقا حامد خیلی متشکرم
بله به نتیجه رسید
از کمک همتوووووووووووووووون متشکرم :43::43:
فقط واسه اینده ام دعا کنین :323:
تجربه ی تلخی بود ولی خداروشکر جنگیدم و موفق شدم
خیلی ممنون