بله ماشین خرید و به اسم خودش کرد و اینکه بانک از من شکایت نکرده ضامن که خاهرشه شکایت کرده و خاسته که تمام قسط هارو بدم و من با وکیل صحبت کردم اما گفت که میتونه تمام پولو ازم بگیره در صورتیه که من هیچ پولی نگرفتم
ممنون از دوستان عزیز از همتون ممنونم
نمایش نسخه قابل چاپ
بله ماشین خرید و به اسم خودش کرد و اینکه بانک از من شکایت نکرده ضامن که خاهرشه شکایت کرده و خاسته که تمام قسط هارو بدم و من با وکیل صحبت کردم اما گفت که میتونه تمام پولو ازم بگیره در صورتیه که من هیچ پولی نگرفتم
ممنون از دوستان عزیز از همتون ممنونم
شاپرک بهت تبریک میگم بابت قبولی از دانشگاه، آفرین و بارک الله به تو گلم، مبادا درستو ول کنی
ممنونم سابینا ی عزیزم
شاپرک عزیزم سلام
دوباره من اینجا می خوام رک حرف بزنم و امیدوارم حرفهام رو به پای دلسوزی بزاری
عزیز دل اگر از این به بعد هم زندگی ات را مثل قبل پیش ببری این آخرین شکستت در رابطه با مردها نخواهد بود...بلکه اولین اش و مقدمه ی شکست های بعدی...
شرح زندگی ات را خواندم و مبهوت شدم از اینهمه اشتباهات فاحش اما حالا که گذشته ها گذشته...بله شوهر شما آدم خیلیییییی بدی است اما تو این آدم بد را انتخاب کردی...آدم اگر بفهمد خودش خیلی جاها عقلش نمی رسد باید از بزرگترهایش کمک بگیرد و تو خیلی سر خود زندگی کردی و تصمیم گرفتی...من همان ماه اولی که عقد کردم آن هم با مخالفت پدرم و فهمیدم انتخابم اشتباه بوده اولین قدمم برای جبران می دانی چه بود؟
به پدرم گفتم پدر من دختر عاقلی نبودم و انتخاب درستی نکردم و به حرفت گوش نکردم...از این به بعد گوش می کنم و من را تنها نگذارید...آدم اگر خودش هم عقلش نمی رسد نباید دور از چشم بزرگترها تصمیم بگیرد...بدون مشورت نباید کاری کنی...
دیگر این زندگی برایت زندگی بشو نیست و آن شوهر هم شوهر بشو نیست!
الان واقعا انتظار داری سراغت را هم می گرفته در این 2 ماه؟! بهتر که نگرفته...خودت که دختر محکمی نیستی لاقل بگذار او اراده کند و این زندگی فلاکت بار را تمام کند...دوست شدی...با او خوابیدی...سرخود مهریه بخشیدی...معتاد است...دوستت هم ندارد...دستگیرش هم کردند ...باز هم می خواهی برگردی و می گویی زندگیت را دوست داری؟ یعنی واقعا اسمش را می گذاری زندگی و دوستش هم داری؟ یعنی فکر می کنی لایق زندگی بهتر نیستی؟ فکر می کنی لایق این بیشتر نیستی؟
شاپرک عزیز تا وقتی خودت را دوست نداشته باشی زندگی ات بهتر از این نخواهد شد
تا وقتی برای خودت احترام قائل نباشی کسی به تو احترام نمی گذارد
دوست داشتن دیگری بیشتر از خودمان یعنی بیماری یعنی مریضی!
آدم باید ببیند چه چیزی را دوست دارد؟ آدم هر چیزی را که نباید دوست داشته باشد...تا به حال دیدی کسی بگوید من سطل زباله را دوست دارم؟ دیدی؟ آدم باید ببیند چیزی یا کسی ارزش دوست داشتن را دارد یا نه....
تو 20 سال داری...وقتی 20 سال داری یعنی دنیا را داری! جوانی زیبایی داری طراوت داری یعنی تو با همه ی این داشته هایت لایق این زندگی هستی؟ لیاقت تو این است؟
اما رک به تو می گویم اگر از این به بعد هم اینجور سرخود و بی عقل زندگی کنی ازدواج بعدی ات از اولی هم بدتر می شود! رفته بودم پزشکی قانونی برای کاری، خانومی را دیدم آمده بود آزمایش خون برای طلاق دوم! گفت شوهر اولم فقط مرا کتک می زد اما شوهر دومم معتاد بود زن دیگری هم داشت و در آخر کتک هم می زد!
کسی که از اشتباهاتش درس نگیرد و مشورت نکند با آد مهای عاقل تر از خودش عاقبتش این است...
به خودت تلقین نکن بی تجربه ای و تازه 20 ساله...نه تو یک زن 20 ساله ای یک دختر 20 ساله نیستی! تو بزرگ شدی باید دست و پایت را جمع کنی...باید مشورت بگیری...می دانی مردها چقدر حالشان به هم می خورد از زنی که التماس می کند؟ خیلییییی از او متنفر هم می شوند...می دانی زنی که غرور ندارد یعنی هیچ ندارد؟
می دانی کسی که به التماس از دیگران می خواهد به او محبت کنند همه چیز نصیبش می شود الا آن محبت؟
عزیز دل می خواهی پدر بچه ات همچین آدمی باشد؟ خوب بچه ات که روزی هزار بار این مادر را نفرین می کند!
نمی گوید مادر یعنی اینقدر شهامت نداشتی از همچین مردی جدا شوی؟ چه جواب می دهی؟
یکم به خودت بیا و کاسه ی چه کنم چه کنم ها را بگذار کنار عزیز دلم...یعنی هنوز هم نفهمیدی انتخابت اشتباه بوده و می خواهی در اشتباهت دست و پا بزنی؟ همدردی هست...ما هستیم...دوست های تازه پیدا می کنی ...ورزش کن...دانشگاهت را برو...خدارا شکر کن خانه ی پدر بود که وقتی درها به رویت بسته شد درش را بزنی...تازه 2 ماه است کم کم که بگذرد عادی می شود....درس می خوانی انشالله بار دیگر با مشورت انتخاب می کنی ...روی خودت کار می کنی و دوباره زندگی می سازی...دوباره کسی پیدا می شود که دلت به او هم عاد ت کند..او را هم دوست بداری ...
قبول کن که خیلی اشتباهها کردی فارغ از این که شوهرت چه طور آدمی بود ....اما دیگر بیش از این روی اشتباهاتت اصرار نکن ...اول باید اشتباهت را بپذیزی تا بتوانی درستش کنی....
و بدان همیشه در یک رابطه کسی بازنده است که حساس تر است...که وابسته تر است و آن وابستگی اش را نشان داده...کسی که گاه و بی گاه غرورش را شکسته...کسی که بی حساب کتاب دوستت دارم گفته ...کسی که گاه و بی گاه عذرخواهی کرده حتی وفتی مقصر نبوده...کسی که التماس کرده ...کسی که مستقل نبوده..و کسی که خودش را دوست نداشته...:72:
سلام شاپرک عزیز.. کاملا میفهمم چی میگی .. و درکت می کنم .. همه ما درکت می کنیم .. اما سعی نکن به خاطر تنهاییت یه اشتباه بزرگترو انجام بدی.. از وقتی که جدا شدم همه شبها رو با لمس تنهایی خوابیدم ، اونقد تنها و دلتنگ میشدم که حتی ناخن پاهام درد می گرفت.. اما وقتی به زندگی با شوهرم البته شوهر سابق!! فکر میکنم می بینم بهترین تصمیمو گرفتم و حتی می بینم چقد دیر تصمیم گرفتم .. حالا به قول خودمون درست و به قول خیلی ها شاید نادرست ما جدا شدیم .. مهم حس الانته .. وقتتو پر کن نزار تنهایی از پا درت بیاره ..
دانشگاه قبول شدی و این یه اتفاق خیلی خوبه توی زندگیت .. میتونه همه وقتتو پر کنه..
مواظب خودت باش و به برگشتن به زندگی گذشته ات به هیچ وجه فکر نکن... صبور باش .. سحر نزدیک است...
نمیدونم چی بگمنقل قول:
نوشته اصلی توسط شاپرک جون
سلام دوستای خوبم من حالم خوبه.شماهم ان شا الله خوبید.
روزای بدی رو میگذرونم اما وجود خدا رو در کنار خودم حس میکنم و به خودم امید میدم که این روزا خیلی زود میگذره..
بعد از هر تاریکی رو شنایی هست. امیدوارم زودتر روی روشنی رو ببینی و شادی جای غم رو تو دلت بگیره. خوشحالم که حالت بهتره.