RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
سلام به همه دوستان من باید یه چیزو بگم اینکه تنها کسی که به من میگفت جواب رد بده خواهرم بود که حرفش روی من تاثیری نداشت ولی من دقیقا از بار سومی که باهاش بیرون رفتم تردید پیدا کردم ولی اهمیت ندادم تا اینکه هرچقدر بیشتر بیرون میرفتم تردیدهام بیشتر میشد و اون موقع بود که متوجه شدم خواهرم درست میگفته و عشق چشم های منو کور کرده بوده تنها ظاهرش نبود که خورده بود تو ذوقم گاهی حرفهایی میزد که نشون میداد چقدر طرز فکر ما دو نفر متفاوتهمثلا به من میگفت این درس خوندن تو چه فایده داره آخر که باید بشینی بچه داری کنی یا منی که اگه شیک و خوش پوش میگشتم میگفت انقدر خرج نکن پس انداز کن در صورتی که من خیلی معمولی خرج میکردم نه زیاد از حد اونم تو دوران نامزدی که دو نفر واسه هم خرج میکنن واسه همدیگه بهترین تیپهاشون رو میزنند ولی اصلا تو نخ نامزد بازی نیست هیچ شور هیجانی نداره انگار سالهاست که به من رسیده
روحیاتمون خیلی متفاوته دوست داره مثل پدر بزرگش زندگی کنه [align=right]یه چیز دیگه اینکه به خانواده من احترام نمیذاره نمیاد سر بزنه تلفن نمیکنه مثلا زنگ نزد عید رو تبریک بگه و تازگی ها بی احترامی هم میکنه من میترسم و به خودم میگم این که از الان انقدر من واسش عادی هستم و از حالا انقدر بی خیاله که کوچکترین احترامی نمیذاره که خودشو جا کنه وای به حال وقتی که زن و شوهر واقعی شدیم و رفتیم زیر یه سقف از این عادی تر و از این بیخیالتر میشه. اگه میخوام الان تمومش کنم واسه اینه که دوست ندارم بیش از این باعث آزار خودم و اون بشم.
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط میترا11
.... تا اینکه سردی رفتارم باعث شد اون هم شک کنه و همش از اینکه سردم گله داشت رفتیم پیش مشاور مشاور گفت عقد نکنید به من گفت اگه دوستش نداری این کارو نکن گفت ... ولی من که از آبروریزی میترسیدم و اینکه قبلا پسرای زیادی تو فامیل به خواستگاری اومده بودند بهم میخندن قبول نکردم و عقد کردیم
میترای عزیز
فرآیند انتخاب و مشاوره گرفتن شما ، نیاز به بازبینی اساسی داره ،
من فقط این قسمت از نوشته شما رو انتخاب کردم ، از نظر من دلایل رد و قبول اولیه براتون گنگ و نامشخص بوده ، الان هم همین طوره.
پیشنهاد من اینه که اول با همسرتون این موضوع رو مطرح کن ، بهرحال او الان همس شماست و باید مشکلات رو با هم حل کنید. (طریقه مطرح کردنش خیلی مهمه ، می تونی بگی یه فکری تو ذهنم اومده که دست بردار نیست ، مستقیم نگو چون تو فلانی و بهمان به این نتیجه رسیدم که جداشیم بهتره و...)
یه فرصت زمانی برا خودتون برا رسیدن به مرحله تصمیم گیری در نظر بگیرید (مثلا فعلا 3 ماه ، شاید به زمان بیشتری نیاز باشه)
معیارهاتون رو مشخص و واضح کنید ، شاید معیارهای الانتون با قبل متفاوت باشه ، اشکالی نداره چون میترای الان می خواد یه تصمیم بگیره ، میترای قبل تصمیم دیگه ای گرفته بود.
حضوری پیش مشاوری حاذق برید و متعهد باشید که به نظر او عمل می کنید.
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط میترا11
سلام به همه دوستان
من باید یه چیزو بگم اینکه تنها کسی که به من میگفت جواب رد بده خواهرم بود که حرفش روی من تاثیری نداشت ولی من دقیقا از بار سومی که باهاش بیرون رفتم تردید پیدا کردم ولی اهمیت ندادم تا اینکه هرچقدر بیشتر بیرون میرفتم تردیدهام بیشتر میشد و اون موقع بود که متوجه شدم خواهرم درست میگفته و عشق چشم های منو کور کرده بوده تنها ظاهرش نبود که خورده بود تو ذوقم گاهی حرفهایی میزد که نشون میداد چقدر طرز فکر ما دو نفر متفاوته
مثلا به من میگفت این درس خوندن تو چه فایده داره آخر که باید بشینی بچه داری کنی یا منی که اگه شیک و خوش پوش میگشتم میگفت انقدر خرج نکن پس انداز کن در صورتی که من خیلی معمولی خرج میکردم نه زیاد از حد اونم تو دوران نامزدی که دو نفر واسه هم خرج میکنن واسه همدیگه بهترین تیپهاشون رو میزنند ولی اصلا تو نخ نامزد بازی نیست هیچ شور هیجانی نداره انگار سالهاست که به من رسیده
روحیاتمون خیلی متفاوته دوست داره مثل پدر بزرگش زندگی کنه
یه چیز دیگه اینکه به خانواده من احترام نمیذاره نمیاد سر بزنه تلفن نمیکنه مثلا زنگ نزد عید رو تبریک بگه و تازگی ها بی احترامی هم میکنه من میترسم و به خودم میگم این که از الان انقدر من واسش عادی هستم و از حالا انقدر بی خیاله که کوچکترین احترامی نمیذاره که خودشو جا کنه وای به حال وقتی که زن و شوهر واقعی شدیم و رفتیم زیر یه سقف از این عادی تر و از این بیخیالتر میشه. اگه میخوام الان تمومش کنم واسه اینه که دوست ندارم بیش از این باعث آزار خودم و اون بشم.
اینا خیلی قابل تعمله و شما باید بیشتر روش توجه کنید چون این موضوعات اگه حل نشه کم کم به تنفر واقعی بدل میشه
با ارامش و بدون ایحاد حساسیت با خودش درمیون بذار و باهم حرف بزنید[align=center]
http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg
اینکه فقط خواهرتون این حرف رو زدن برای تغییر شما کافی بوده : ناخوداگاه شما از خواهرت خیلی تاثیر پذیرفته
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
یه موضوع مهم پیش اومده [align=right]چند روز پیش رفته بودیم سمنان خونه مادربزرگش بی جهت با من دعوا کرد سر هیچی منم خونم به جوش اومد و گفتم دیگه میخوام جدا بشم اگه من دوستت نداشتم تو هم کاری نکردی بهت علاقمند بشم و بدتر با کارا و حرفات و خسیس بازیهات زدم کردی اونم بهش برخورد فورا برگشتیم تهران و الان چند روزه ازش بیخبرم و اصلا هم دلم براش تنگ نشده.
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
میترا جان برو مشاور حضوری عزیزم
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
پیشگیری بهتر از درمانهه!!
زندگی 1روز 2روز نیست که بخوای با توضیح تو نت از دیگران راهتو مشخص کنی همیشه میگن جنگ اول به از صلح آخر رک و مستقیم حرفتو هم به خودش هم به خانوادش بگو
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
سلام عزیزم...
والا من مجردم شاید از طرفی خوب راهنمایی کنم چون تا اونی که پیدا نکردم، نه عقد و نه هیچی...! از طرف دیگه خوب شاید بچه هایی که تجربه ی تاهل دارن بیشتر بدونن..
اما:
1- مسایلی که برای شما مهم بودن: قد بلند وزیبایی ظاهر، تحصیلات، خانواده، ایمان، درسته؟ خب این آقا یه مورد از این 4 موردو نداشته(گرچه سلیقه ای به هر حال؟!)
2- نظر خانواده ی آدم واسش مهمه به خصوص خواهرتون که تازه هم ازدواج کرده، از نظر رنج سنی خوب میتونن شما رو راهنمایی کنن، پدر مادر خوبن، صلاح بچه میخوان اما آگاهی در این مورد بهتر جواب میده...
3- مشاوره ی قبل ازدواج چی گفته؟
4- تازه 22 سالته بابا... من 27 سالمه... فکر کردی چه خبره؟ این سایت پره از مشکلات زن و شوهر.... نترس هر وقت خواستی بعدا هم میتونی ازدواج کنی...
5- اگه بچه ها(دخترا) این قد نمی گفتن من خیلی خواستگار داشتم و ال وبل آدم خیلی راحت تر بود، اینا چیه من سر تر بودم و...! بزرگ بشیم خیلی خوبه... مگه خاله بازیه؟... بابا ما باید مامان بابا بشیم نه اینکه خاله بازی کنیم!
6- همه ی شرایط خودت و در نظر بگیر(ظاهر، خانواده، جامعه و...) همه رو کنار هم بچین و تصمیم بگیر.
7- از دوست داشتن چه تعریفی داری؟ مثلا من: کسی که تحصیلاتش از من پایین تر نباشه، وضع اقصادی پایین تر نباشه، از نظرظاهری، اعتقادی، اخلاق به من بخوره می پسندم و ممکن هست از اون شخص خوشم بیاد و دوستش داشته باشم... یه هویی چطوری ممکنه یکی رو دوست داشته باشم اخه این دوست داشتنه اولش یه علتی باید داشته باشه...
8- اکثر دخترا از بی شوهر موندن میترسن میگن حالا اینم نرم دیگه شاید کسی پیدا نشه! نه بابا بستگی داره چی بخوای.... و خودت چی و کی باشی...
9- اصلا خودت رو با دیگران و ... مقایسه نکن ... سرو بالا پایین تری در کار نیست، فقط به شرایط و زندگی خودت فکر کن؟ چی میخوای؟ خیلی مهمه...
10- کاش یه پست بذارن واسه دختر خانما بابا چرا میخوایید به هر قیمتی شوهر کنید که کرده باشید! اگه خودتونو نمی خواید به این فکر کنید پسر مردمو بد بخت می کنید؟! عاقل باشید.. دیدم دخترا بعد نامزدی سریع عقد میکنن که به هم نخوره... آخه بی عقلید مگه؟! خب بعد عروسی و بچه پسر نخواد فکر نمیکنید بدتر باشه؟ یا دختر یک بار عقد کرده... ارتباط جنسی داشتن میرن دکتر و... به خواستگار بعدی میگن نه ارتباط جنسی نداشتم که پسره بیاد بگیردشون؟! خب این زندگی که با صداقت نباشه به چه درد؟ بعدا سر باز میکنه... یا پسره بر عکس... حالا دیگرانم گول زدیم خب که چی؟... خودمونو بشناسیم ....
11- در اینطور موارد از بین همون دوستان بالاخره آدم صمیمی نداری که تو و خانوادتو بشناسه.... گروه همسالان گروه خوب هستن خیلی خوب آدمو درک میکنن و معمولا نظر های خوبی ارائه میکنن چرا با اونا قبلش مشورت نکردی؟!
12- اولا بایداول خودتو بشناسی با کمک از مشاور و اینکه چی هستی و چی می خوای
13- یه مدت ازش دور باش ببین از دور چطور میبینیش...
14- نخواه که فقط شوهر کنی و تنها نباشی ...تو مسئول زندگی خودت و اون هستی و جواب باید بدی نه حرف مردم و....
15- من از حرفات اینطور برداشت کردم که تو خانواده تحت فشاری... نتونستی حرفتو به پدر و مادرت بزنی و بگی از اون زیاد خوشت نیومده و خانوادت واسه تمدید مدت نامزدی وقت نگرفتن... پس اولا که هر بچه ای هر چی بخواد گرچه زبون باز نکرده گریه میکنه و یا تو با خانوادت رو در واسی داشتی و نگفتی یا اونا کوتاهی کردن... به هر حال تو نباید زیاد به خودت فشار بیاری بالاخره اونا هم میتونستن بهت کمک کنن و وقت واست بگیرن و نکردن... پس زیاد به خودت فشار نیار... زندگی همینه آدم کار هایی انجام میده و بعدا فکر میکنه... شرایطتت سخته خوب فکر کن اگه جدا بشی خانوادت حمایتت میکنن یا مقصر اعلام میشی؟ کدوم واست مهمتره شوهر کردن وضعتو بهتر میکنه یا بدتر؟با خانوادت بیشتر مطرح کن مسایلتو چوم اونها هم شریکن تو این ماجرا...
موفق باشی عزیزم
یناتناقض داره:
ملاکم فقط اخلاق و داشتن ایمان و خانواده خوب
به دوستام میگفتم من دوست دارم شوهرم قدش خیلی بلند باشه جوری که وقتی میخوام نگاش کنم سرمو بگیرم بالا
از لحاظ تحصیلات ادب شخصیت خانواده خیلی خوبه ... پدر تحصیل کرده ی ایشون با سه بار بیرون رفتن شما موافق با ازدواج پسرشون شدن؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! از نظر فامیل اینا خوب بودن یا از نظر شخص خودت؟! اگه جدا شدید سعی کن یه مدت اول روی رشد فکریت کار کنی بع به فکر ازدواج باشی... فک کنم ازدواج برای شما زود بوده و باشه ...
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
آدم گاهی اوقات کارهایی میکنه که بعدش هر چی فکر میکنه نمیتونه دلیلی براشون پیدا کنه من الان هرچه قدر که فکر میکنم میبینم خیلی بچهگانه رفتار کردم شاید چون ازدواج خواهر برادرم سنتی بود و الان خیلی موفق اند در ضمیر ناخودآگاهم اینطور شکل گرفته بود که ازدواج سنتی درش هیچ مشکلی بوجود نمیاد یادمه خانواده ایشون تاکید داشتند بیشتر معاشرت کنیم ولی نه ایشون تمایلی نشون داد به سه چهخار بار بسنده کرد و نه من پافشاری کردم
وقتی میبینم دخترای همسن خودم چقدر بالا پایین میکنن و چقدر از همه لحاظ میسنجن و من انقدر سریع قبول کردم واقعا از خودم بدم میاد من بیفکر جلو رفتم توی اون برهه از زمان از حرف فامیل خییلی میترسیم ولی الان که دارم منطقی فکر میکنم میبینم درسته که الانم برام حفظ آبرو مهمه ولی از اون مهمتر آیندمه که اگه بدون عشق و علاقه باشه به ضرر هردومونه دوست نداشتم با زندگی کسی بازی کنم ولی نمیخوام با کسی زندگی دروغی بسازم الان از یه سری رفتاراش اذییت میشم یعنی در واقع دوست نداشتنم به کنار و اینکه تازه متوجه شدم اونقدرم که فکر میکردم آدم خوش رفتار و خوش اخلاقی نیست کم گذشته و رفتار با یه دخترو بلد نیست
من الان درگیره دو موضوع هستم یکی نبود علاقه و اینکه اگه پیش رفتم و به وجود نیومد چی؟؟؟و دیگری بعضی عقاید و رفتاراش که به آرمانها و عقاید من زمین تا آسمون فرق میکنه.دو راهی و بلاتکلیفی خییلی بده آیا میتونم در آینده بهش علاقمند بشم؟؟؟؟؟
آیا میتونم با بعضی عقایدش کنار بیام ؟؟؟؟آیا اون آدم مستبدی هست یا نه من اشتباه فکر میکنم؟؟؟
اگه علاقه بوجود نیومد چی؟؟؟؟
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
عزیزم به نظر من آدم واسه جدایی نباید عجله کنه همون طور که واسه ازدواج نباید عجله بکنه.
1- مشاور امین و ماهر به اصطلاح متخصص لازم داری اینجا سایت خوبی هست اما آدم نمیتونه همه ی زندگیشو بیان کنه و....
2- باید از خودش بخوای یعنی با هم فکر کنید، .... بگو من این مشکلو دارم تو چطور فکر میکنی؟ اگه با خودش برید مشاوره که محشره...
3- کلا هیچوقت تو زندگیت نترس! چرا میترسی که علاقه به وجود نیاد؟ خب نیاد، حالا حالا ها عقد بمونید تا مطمئن نشدی زیر یک سقف نرید..
4- عقاید تا چی باشن؟ درستن که تو هم همراهش میشی نباشنم اصلاح پذیرن
5- مگه شاه که مستبده؟!:311:
زیاد سخت نگیر واسه همه مشکلات هست هر کی یه جور ... انقد به خودت گیر نده که چرا... آقا شد اینطوری هم ببین حالا که این خوبیا رو داره اگه خوبیای دیگه هم بیاد دیگه مشکلی نداری(اما اگه اون بخواد که تغییر کنه و این خیلی خیلی سخته)
موفق باشی
RE: پشیمونم نامزدمو دوست ندارم
پس مشکل شما دوتا هست
1- نداشتن شناخت کافی
2- بی احساسی
میترا خانوم بازم تاکید می کنم قبل از این که همه چیز خراب بشه به مشاور مراجعه کنید