RE: خیانت باور نکردنی زنم
سلام دوست عزیز،
بسیار متاثر شدم،
فقط خواستم بگم که با فکر کردن در مورد خودکشی، یا از بین بردن خودتان به جایی نخواهید رسید...
آرامش خودتون رو حفظ کنید و سعی کنید منطقی فکر کنید.
دقت کنید که شما در قبال فرزندانتان مسئول هستید، و آنها در این رابطه هیچ گناهی نکرده اند.
شاید از نظر خیلیها این قضاوت شخصی باشد، اما شخصاً خیانت با این وصف را به هیچ عنوان قابل گذشت و توجیه پذیر نمیدانم...
برای من شخصاً سلامت شما و فرزندان شما از هرچیز مهمتر هست،
با مشاوره رفتن موافقم، اما با هزینه سنگین کردن برای ساختن زندگی دوباره با این زن خیر! چون به نظرم صرف وقت و انرژی بیشتر روی این خانم، ممکن هست باعث آسیب بیشتر به خود شما و فرزندان شما بشه...
بنابرین اگر دیدید، درمان ایشان، و پذیرش اشتباه از سمت ایشان، ممکن نیست یا به آسانی ممکن نیست...دیگر به ایشان فکر نکنید،
خیلی راحت بگویم، او را در سریعترین زمان ممکن از زندگی خود بیرون کنید!
و تنها به سلامت روحی و روانی خود و فرزندانتان فکر کنید، که اتفاقا به نظر من با توجه به شرایط سنی و جنسیتی که دارند، موقعیت بسیار حساسی دارند.
گاهی اوقات مجبور به انتخاب بین بد و بدتر هستیم، و موقعیت شما متأسفانه چنین شرایطی را دارد.
به نظرم اگر فرزندان شما سایه مادر را بر سر خود نداشته باشند، خیلی بهتر از این هست که سایه چنین مادری بر سر آنها باشد که حضورش بسیار میتواند خطرناک تر از عدم حضورش باشد.
ضمن اینکه، دنیا به پایان نرسیده و شما همچنان فرصت ساختن یک زندگی جدید را دارید.
دقت کنید، که حرفهای من تنها به استناد حرفهای شما بود و با این فرض که صحت داشته باشند.
موفق باشید،:72:
کامران
RE: خیانت باور نکردنی زنم
ضمن تاييد حرفهاي آقاي كامران، چند نمونه زنان اينچنيني مي شناسم كه با وجود داشتن زندگي و همسر همچنان تمايل به برقراري ارتباط با مردان ديگر دارند و ابدا از انجام آن ابراز پشيماني نمي كنند بلكه گاهي اوقات از اين راه كسب درآمد هم مي كنند.
اميدوارم همسر شما از اين دسته افراد نباشد...
RE: خیانت باور نکردنی زنم
از اینکه دلسوزانه نظر می دین ممنون هستم.چندتا نکته که فراموش کردم بگم و یکی یکی به ذهم میرسد میگم تا شما قضاوت یک طرفه نداشته باشید. از نظر من همسرم زیباترین زنی که تا حالا دیدم و همواره اونو عاشقانه دوست داشتم هر چند که در حال حاضر بسیار غمگینم و احساسات منتاقضی در مورد اون دارم.
اینکه چرا دلم میخواهد اون به خودش بیاد اینه که ،بهر حال ما لحضات زیبای بسیاری باهم داشتیم که نمیتوانم فراموش کنم و بعنوان یک انسان دلم می خواهد که او درمان شه ،چون احساس میکنم او مثل یک بیمار مبتلا به سرطان روز به روز بیشتر فرو می ره. راستش فکر نمی کنم که بتوانم با او ادامه بدهم ،ولی به هر حال اون مادر بچه هام باقی می ماند و آینده بچه هام و خودم و اون برام مهم است.
5 سال بعد از ازدواج تصمیم گرفتیم که بچه دار شیم ولی متاسفانه با مشکل نازایی مواجه شدیم. کسانی که این موضوع را تجربه کردن، بخوبی میدانند که درمان نازایی تا چه اندازه دردآور و پر هزینه است و اکثر معالجات بر روی رنان صورت می گیرد. 4 سال تمام طول کشید و هر دو ی ما عذاب زیادی را متحمل شدیم که سهم همسرم از این بابت بیشتر بود. با آمدن بچه زندگی ما شیرین شد و روزهای خوبی را شروع کردیم ولی در طی 3 الی 4 سال اخیر همسرم مشکلات بسیاری با فرزند اولم که الان 10 سالشه داشته و من فکر میکنم علتش بخاطر سختی هایی که برای تولد اون متحمل شد. لازم ذکر کنم که منو دخترهام همدیگر را عاشقانه دوست داریم.
ضمنا نه من و نه همسرم فامیل زیادی در تهران نداریم و همسرم بشدت احساس تنهایی می کرد و هیچ دوست صمیمی هم نداشت و بطور کامل وابسته به من بود که این برای بشدت ناراحت کننده بود و خسته ام میکرد و من نمی توانستم با آرمش ساعاتی را برای خودم داشته باشم.
این روزها به من میگه که تو گفتی دوستی در تهران ندارم و بی عرضه ام ، خوب حالا دارم، ناراحتی!!
من سال 84 یک دوره خانوادگی ب ادوستان قدیمیم و خانواده هاشون راه انداختم که ماهی یکبار دور هم جمع می شدیم ، می خوردیم،می نوشیدیم و می رقصیدیم که بعلت ندونم کاری کی 2 تا از خانمها بهم خورد.
از سال 84 تا حالا من نتوانستم بخندم.
دکترم گفت که 50 درصد افسردگی دارم و همسرم هم کمی کمتر از من افسرده است.
در پاسخ به اون دوستی که در خصوص اعتقادات مذهبی من سوال کرده بودن باید بگم که من چندان اعتقادات مذهبی ندارم ولی همسرم تمام ماه رمضان را روضه گرفت ونماز خواند و هر شب قران می خواند.همسرم در زمان تحصیلات مدرسه اش معلم قران بود. بنابراین فکر می کنم اعتقادات مذهبی هیچ نقشی در بیماری ایشون و روابطش با من نداشته است. مگر مسلمانی هست که از مجازات گناه زنای زن و مرد محسنه بی خبر باشه.
در پاسخ به اون دوستی که در خصوص اعتقادات مذهبی من سوال کرده بودن باید بگم که من چندان اعتقادات مذهبی ندارم ولی همسرم تمام ماه رمضان را روضه گرفت ونماز خواند و هر شب قران می خواند.همسرم در زمان تحصیلات مدرسه اش معلم قران بود. بنابراین فکر می کنم اعتقادات مذهبی هیچ نقشی در بیماری ایشون و روابطش با من نداشته است. مگر مسلمانی هست که از مجازات گناه زنای زن و مرد محسنه بی خبر باشه.
الان داشتم با خودم فکر می کردم که اونو بشرکت در این تاپیک دعوت کنم چطور است. نظر شما چیه است. حتی اگر چیزی ننویسه ، حداقل خواندن مطالب به صلاحش هست یانه؟
الان داشتم با خودم فکر می کردم که اونو بشرکت در این تاپیک دعوت کنم چطور است. نظر شما چیه است. حتی اگر چیزی ننویسه ، حداقل خواندن مطالب به صلاحش هست یانه؟
RE: خیانت باور نکردنی زنم
نقل قول:
الان داشتم با خودم فکر می کردم که اونو بشرکت در این تاپیک دعوت کنم چطور است. نظر شما چیه است. حتی اگر چیزی ننویسه ، حداقل خواندن مطالب به صلاحش هست یانه؟
تا جایی که من میدونم نظرات کارشناسای اینجا اینه که حضور هر دوطرف اینجا زیاد جالب نیست و
بنظرم میتونه اتفاقا باعث مشکلات جدیدتر بشه و کارو خرابتر بکنه!
در ضمن شما نباید به این مشاوره مجازی اکتفا بکنین،محیط اینجا بنظر من فقط یه استارتی هست برای تغییر یا تثبیت نگرشتون،در صورتیکه بپذیزین و عمل کنین به توصیه ها،لازمه که هم خودتون و هم همسرتون پیش یه مشاور برین.
RE: خیانت باور نکردنی زنم
سلام
من اصلا درک نمی کنم!
چرا این جا هیچ کس جسارت این را ندارد که دست کم به این مرد بگوید بهترین راه برای تو جدایی است.
به جای او تصمیم نگیرید بلکه خودتان را به جای او بگذارید.
جالب است که ایشان از خواب نداشته شان می گویند و شمایان از مشاوره و کنکاش در گذشته و...
به خدا طلاق و جدایی برای همین مواقع است.داشتن زیباترین همسر دنیا خوب است به شرطی که فقط تو مالکش باشی...
RE: خیانت باور نکردنی زنم
اقای محترم تا اونجایی که من متوجه شدم همسر شما سالهای زیادی با شما زندگی کرده و در حالی که خیلی جوانتر بوده ولی باز به سراغ این کارها نرفته.
اما کم کم زندگی فشارهای زیادی بر هر دوی شما وارد کرده که باعث شده هر دوی شما مدیریت و کنترل احساسات و رفتارهاتون رو از دست بدید و هر کدوم از شما به روشی سعی کردید این فشارها رو تحلیه کنید (البته از روش نادرست). شما از خانه فراری شدید و چسبیدید به کار و همسرتون هم از خانه فراری شد و چسبید به جایی که احساس کند لذتی موقت را حد اقل تجربه می کند.
نمی خواهم ابگویم همسرتان کار بدی نکرده که به واقع گناهی بزرگ بوده اما به قول خودتان شما سالهایی را با هم خوش زندگی کردید و همسرتان با تمام سختی هایی که داشته باز در کنار شما بوده . پس به حرمت اون روزها و به سپاس روزهایی که همسرتون تنها به شما فکر می کرده سعی کنید امروز هم به خودتون و هم به ایشون کمک کنید تا زندگیتون رو دوباره بسازید.
ببنید من به عنوان یک زن حس تنهایی همسرتون رو درک می کنم. و حس اینکه اگر فکر کنی نمی تونی بچه ای داشته باشی. و همچنین من احتمال می دهم همسرتون دچار افسردگی بعد از زایمان هم بوده (چون برای بچه دار شدن خیلی سختی کشیده و این احتمال افسردگی را بالا می بره و بعضی از خانمها همیشه حس اینکه اون بچه یا همسرشون باعث این سختی بودند رو با خودشون به همراه خواهند کشید).
و در اخر سن پر مخاطره همسرتون بوده در سنی که همسرتون دچار تغییرات هورمونی زیادی بوده و دوباره داشته نگاهش رو به اطرافش تغییر می داده. و در همین حال توجهاتی از خارج دریافت کرده.
باز هم می گویم من قصدم توجیه اونچه اتفاق افتاده نیست. اما باید بدونبد که در این اتفاق خیلی عوامل تاثیر داشته.
امیدوارم زودتر مشاوره حضوری رو پش بگیرید تا همسرتون رو متوجه اشتباهش بکنید.
فکر می کنم شاید لازم باشه ابتدا با ایشون همدلی کنید و خاطرات شیرین و تلخ زندگیتون رو با هم مرور کنید و بعد پای صحبتهای هم بشینید تا هر دو سهمتون رو از اشتباهاتون بپذیرید. وقتی ایشون و احتمالا شما خطاهاتون رو بپذیرید بهتر می تونید برای درمان اون تلاش کنید.
موفق و سربلند باشید.
RE: خیانت باور نکردنی زنم
با سلام اول باید بگم که خیلی از اتفاقی که افتاده متاثر شدم اما از طرفی ام بهتون تبریک میگم به خاطر صبر و پایبندیتون به زندگی مشترک و تصمیم و تلاشتون برای اصلاح همسرتون.
فقط یه نکته رو میخواستم بهتون یادآوری کنم به هیچ وجه تحت هیچ شرایطی حتی خدایی نکرده بعد از جدایی تون اجازه ندید آبروی همسرتون ریخته بشه حتی دخترهاتون متوجه ماجرا نشن و هیچ کس و هیچ کس.... چون تبعاتی براتون خواهد داشت که در آینده فرزنداتون تاثیر مستقیم میذاره. به هر حال براتون آرزوی موفقیت میکنم. و دعا میکنم.
RE: خیانت باور نکردنی زنم
قبل از ازدواج همسرم اعلام کرد که بطور مادرزادی بکارت ندارد و مثل خواهر بزرگترش می ماند .گفت که دکترش گفته بهمراه مادر شوهر ت بیا تا در این خصوص به ایشان گواهی بدم. در ان موقع من عاشق بودم و کور و موضوع را پیگیری نکردم و برای حفظ آبرو از خیرش گذشتم ولی چون صادقانه گفته بود باور کردم.ابنروزها به همه چی شک دارم و بطور مدام گذشته و وقایع قبلی را مرور میکنم.
می خواستم از خانمها سوال کنم که آیا حرفی که همسرم قبل از ازدواج زده درسته و اصلا چنین چیزی امکان پذیر است؟
Re: خیانت باور نکردنی زنم
سلام خلیل عزیز
واقعا از اتفاق پیش آمده برایتان متاسفم
انشالله با توکل به خدا و مشاوره های تخصصی درست ترین تصمیم را بگیرید
واقعیتش من انقد مشکلتون رو تخصصی و حساس می دونم که صحیح نمی دونم در مورد مشکلتون با نظر شخصی
راهنماییتون بکنم ، فقط می تونم بگم حتما با یک مشاور آگاه و متخصص در تماس کامل باشید.
در مورد بکارت همسرتون باید عرض کنم بله چنین چیزی امکان دارد برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد انواع پرده بکارت
کلیک کنید
RE: خیانت باور نکردنی زنم
دوست عزيز
در مورد اينكه همسرتان در اين تاپيك شركت كند بايد با قطعيت اعلام كنم كه اين كار را نكنيد مواردي را شاهد بوده ايم كه حتي زندگي هاي قابل اصلاح منجر به تجربه شرايط سخت تر زوجين از روز اول حضور در تالار شده اند .
ضمن اينكه بعضي از زندگي ها به واقع مسائل پيچيده و هزار خم دارند كه فقط بايدتحت نظر يك فرد كاربلد افراد تحت نظر و مشاوره قرار بگيرند .
امشب با يك حاج آقايي صحبت مي كرد م كه ايشان روحاني هستند و ..... ايشان در ميان صحبتهاي خودشان به نكته اي اشاره كردند كه من ناخودآگاه به ياد شما و حكايت زندگي تان افتادم .
ايشان فرمودند فردي نزد امير المومنين در مورد زناي محسنه صحبت به ميان آورد . امير فرمودند برويد و ديگر حرفش را هم نزنيد اين عدل علي است و...........گو.ش و چشمش را به روي اين سخنها مي بندد و گوينده را دور و ساكت مي كنند و............
و چرا بايد 4 مرد بالغ شهادت بر ديدن با چشم و شنيدن با گوش و ............بدهند ؟!و............
حال ما با كمترين ميزان اطلاعات مي خواهيم براي زني كه در شرايط او نبوده ايم و ابدا از ميزان واقعي رابطه هايش باخبر نيستيم و ...........حكم صادر كنيم حتي در حد جدايي !!!
آخر مگر ما كه هستيم ؟!
دوست محترم
درك مي كنم كه بي اعتمادي به سراغت آمده و بدبين شده اي اما از شخم زدن ديروز به كجا مي خواهي برسي ضمن اينكه بله پرده بكارت داراي حالات مختلف است و.........
ضمن اينكه همسر شما به شما گفته مادرت را بفرست تا دكتر با او صحبت كند آيا فكر مي كنيد اگر مشكلي داشت مادر شما را با خود همراه مي كرد ؟!!!!!
قدري منطقي باش و مسائل را از هم تفكيك كن . همه چيز را در يك ظرف نريز .
خيلي خوشحالم كه با نگاهي از سر انصاف به مرور خاطرات خود مي پردازي و قسمتهاي خوب و بد و سخت و تلخ و شيرين زندگي ات را مرور مي كني .
به اين احساس و نگاه به واقع احترام مي گذارم .
مهم نيست كه چه تصميمي مي گيريد مهم اين است كه تصميم شما از سر خشم - دلخوري - رنجش و .....نباشد و همه ي جوانب را خارج از فضاي احساسات بسنجي و ...............