چرا مي شود من هم در همچين خانواده ايي با سه فرزند بزرگ شدم و الان مغازه خيلي خوب و مسكن سه طبقه در جاي مناسب داريم و به خاطر همين مي گم كه مي شه
نمایش نسخه قابل چاپ
چرا مي شود من هم در همچين خانواده ايي با سه فرزند بزرگ شدم و الان مغازه خيلي خوب و مسكن سه طبقه در جاي مناسب داريم و به خاطر همين مي گم كه مي شه
گردافرید زمین بهای اولیه نداشت از این زمین های سازمانی بود البته تو یه شهر کم جمعیت و دور افتاده پدرم کار دوم بعد از بازنشستگی اش داره من نمی گم یکباره همه را بدست اوردند اون خونه را موقعی که ما کوچک بودیم ساختند تو اوایل ازدواجشون وقتی تعریف می کنند از صفر شروع کردند نه ارثی بهشون رسیده نه خدای نکرده کارحرامی انجام دادند فقط اوایل پدر و مادرهشون هواشون را داشتند یعنی حدود 15 سال خونه ی پدر بزرگم بودیم که البته خرج و برج با خود پدر و مادرم بودند الان خانها ی جوان حاضرند نزدیک مادرشوهر و خواهر شوهر باشند .مسلما نه
راستی ما هنوز ماشین نداریم
اول زندگی ادم هیچ چیز نداشته باشه مهم نیست چیز را خدا می رسونه به قول معروف روزی را خدا می ده که البته اگه سطح توقعات پایین باشه و چشم و روهم چشمی خانمها یه کم کم بشه
ها این شد.
1-تا پانزده سال خانه والدینشان بودند.(اجاره خانه نمی دادند.)
2-نسبت بهای زمین با حقوق اندک بوده است در آن گذشته ها و همانند حالا نمی باشد.
3-زمین حتی اطراف شهری نیمه بزرگ هم نیست.یعنی در ابتدا قیمت چندانی نداشته است.
4-پدر شریف و ارجمند سرکار،افزون بر حقوق معلمی،شغل دومی هم دارد.
ببینید،اگر ما به طور عادی زمان آغاز به کار یک جوان را 25 تا 30 سالگی در نظر بگیریم،او باید تا حداکثر 45 یا 50 سالگی،صاحب ضروریات شده باشد که البته با این اوضاع حالا نمی شود.
*اما هستی خانم گُل،حواستان باشد که نکته اصلی آن است که قیمتها و نسبت آن با درآمد در زمان جوانی و میانسالی پدر گرامی شما،زمین تا آسمان با زمان حال که من و شما داریم زندگی را آغاز می کنیم،فرق دارد.*
سلام
بابا شما پسر ها خیلی زندگی رو سخت میگیرید همه جوره میشه زندگی را اغاز کرد فقط لازم هست که کمی واقع بینانه به زندگی نگاه کنیم
د نه دیگه!!اگر کوته بینانه و نه واقع بینانه به زندگی بنگریم،قحط شوهر می شود،به جان خودمون . . .
سلام خدمت همه دوستان
جناب آقای گرد آفرید من با این حرفتون موافقم
((د نه دیگه!!اگر کوته بینانه و نه واقع بینانه به زندگی بنگریم،قحط شوهر می شود،به جان خودمون . . . ))
اما با نظرتون اصلا موافق نیستم :160:
کوته بینانه فکر کردن یعنی اینکه قبول نداشته باشیم زندگی همه جا و همه وقت سختی داشته و داره . اگه پدرومادر ما بدون دادن کرایه خونه سنگین سال ها در کنار دیگر اقوام زندگی میکردند در عوض هر روز باید نظرهای مختلف وبعضا غیر منصفانه هم را تحمل می کردند. :302:
اگر در دیگر کشورها مشکل اقتصادی وجود نداشته باشد ( که دارد!!) در عوض بیش از نیمی از کودکان تک سرپرست هستند.:47:
پس مشکلات همه جا و همه وقت بوده و هست البته همیشه برای هر مشکلی راه حلی وجود دارد که یا دست ما هست ویا نیست در مورد مشکلات اقتصادی هم اگر ما نمی تونیم تمام مساله را حل کنیم لااقل میتونیم با عوض کردن بعضی از طرز تفکر های غلطمون اون را راحت تر کنیم یکیش هم همین که بیشتر پسرها برخلاف بیشتر دخترها مسایل اقتصادی را مهمترین رکن زندگی مشترک میدانند اما دختر ها( بدون دادن شعار) اسیر محبت هستند و اگر از این نظر تامین باشندشیرینی زندگی را با تحمل همه مشکلاتش به همسر خود اهدا میکنند بنابر این قحطی شوهر بیشتر از قحطی نگرش صحیح به زندگی هست نه از قحطی پسر!!!!!!!!!!
جناب گردافرید شما دیگه دارین خیلی سخت می گیرن ها
پس جونهای الان که زندگی را از صفر شروع کردند چی ؟؟
بابا یکی بیاد ما را از دست این گردافرید نجات بده داره مانع ازدواج جوونها میشه ؟؟؟؟؟
اخه قربونه اون شکلت اگه دو نفر دیگه مثل شما بیاد تو گوش این جوونهای مادر مرده بخونه که فاتحه ی این ها خونده است . دیگه میگن چرا سن ازدواج بالاست .چرا جوونها به فساد کشیده میشن
اگه ازدواج کردن مشکل است چرا برای خودتون نبوده و ازدواج کردین ؟؟!!!!!
این را هم یاد اوری کنم حقوق پدر من همان مقداره و الان خرج 5 نفر را هم میده مگه من تو احد بوق درس خوندم همین پارسال درسم تموم شده و خرج دانشگاهم را میداده
سلام به دوستای عزیز
من تمام صحبت های شما را با دقت خوندم به این نتیجه رسیدم که به هیچ عنوان نمی شه بدون هیچ چی و از صفر یک زندگی رو شروع کرد و این زندگی با شکست مواجه می شه من نمونه این زندگی رو خیلی دیدم بیاید یکمی منطقی باشیم دو تا جوون اول زندگی بدون هیچ داشته ای چطوری می تونند توی این خرج گرون با هم زندگی کنن حداقل باید یک مسکن داشته باشن که با این اوضاع کشور ما خرید مسکن برای دو تا جوون میسر نیست اجاره ها هم که سرسام آوره خیلی کم پیش می یاد که یک عروس همراه با خانواده شوهرش زندگی کنه
با حقوق ماهی 200 - 300 تومان می خواین پول اجاره، آب ، گاز ، برق ، تلفن ، خورد و خوراک ، کرایه ها ، اجناس ضروری منزل و .... رو بدین مطمئن باشید که اول زندگی گلی هم وام گرفته اید که باید یک هزینه ای هم برای اون کنار بگذارید پدر ها و مادرامون وقتی که ازدواج کردن به نظر شما اینقدر گرونی سرسام آور بود زمین و خونه اینجوری بود توی خونه فقط پدر خانواده کار می کرد با کلی سر عائله که از پس مخارج همشون بر می اومد ولی الان همه افراد که کار کنن بازهم هشتشون گروی نه شونه یکی از دوستای من با عشق و علاقه با کسی که خیلی دوستش می داشت ازدواج کرد ماهی 300 تومان حقوق می گرت با هزار قرض و قوله بساط عروسی رو درست کردند رفتند یک اتاق اجاره کردند هر ماه 150 هزار تومان کرایه می دادند هنوز چند ماه نگذشته که شرکتشون ورشکسته کرد و بیکار شد صاحبخونه هم که دیگه خودتون بهتر می دونین چیکار می کنن وقتی یک برج پولشون عقب بیفته الانم کارشون به جدایی کشیده در صورتی که هنوز 6 ماه نشده ازدواج کردن به خاطر همینه که سن ازدواج بالا رفته خیلی از خانومها دوست دارن توی رفاه کامل باشن و سختی نبینن مطمئن باشید یک جوون توی این دوره زمونه با تموم امکانات رفاهی کمتر پیدا می شه
به نظر شما جوانهای امروزی که دیگه وقت ازدواجشون باید چیکار کنن ؟؟؟؟؟؟؟
توی این خرج گرونی بدون مسکن ....... کم بودن حقوق .... تواقعات بالا ...... باید چیکار کنن ؟؟؟؟؟؟
نرگش جان!با این درآمدها اداره یک زندگی دو نفره،تنها در حدّ زنده ماندن میسّر است.خودتان نیز این را می دانید؛هرچند که در برابر من موضع می گیرید و خوب هم می دانید.
وانگهی،من سخن از وجود مشکلات در زندگی مشترک را نکرده ام که شما از تک سرپرستی کودکان آنوری سخن به میان می کشید!!!(هرچند که کودکان تک سرپرست اینوری هم بسیار زیادند.)
بجای اینکه تندی احساساتی شوید و در مقام پاسخ برآیید،اندکی شکیبایی داشته و واقعیات را ببینید.دعوا که نداریم،جان من.هرچند که من به تعامل شما احترام می گذارم.
منم کاملا موافقم که الان با این درآمدها نمی شه کاری کرد.3سال و نیمه که دارم کار می کنم و 1 سالش رو به خاطر شرایط کاریم توی شهری دیگه جدا از خانواده ام زندگی کردمو بیشتر خرجم رو خودم می دادم.توی اون مدت واقعا فهمیدم چقدر زندگی سخته.بعضی از نیازها و خواسته های مادی انسان زیاده خواهی نیست بلکه برای وجود نشاط توی زندگی لازمه.اگه از اون خواسته های نه چندان بزرگ بگذری دچار یه زندگی کسالت آور و ربات مانند می شی و اگه بی خیال پول جمع کردن بشی و یه روز چشمات رو باز می کنی و میبینی که هیچ پولی پس انداز نکردی والبته خرج خیلی مهمی هم نداشتی.منظور من از خواسته های مادی اصلا تجمل گرایی نیستش.
وقتی هم که شروع می کنی به پول جمع کردن میبینی که با این پولا که نمی شه کاری کرد....
ولی یه نکته ای وجود داره و اون هم اینه که دیگه الان زمونه فرق کرده و قرار نیست که بار مالی فقط به دوش پسرها باشه.الان دیگه اکثر دخترهام کار می کنن و دختری که کار می کنه اگه به همسرش علاقه داشته باشه می تونه زندگی رو طوری بگذرونه که زیاد احساس کمبودی نداشته باشن
البته باز هم وقتی فکر می کنم می بینم که باز هم ازدواج زیر 30 سال خیلی سخته.
خرجهای روزمره رو می شه یه کاری کردولی خونه چی؟؟
من یه دخترم ولی کاملا می فهمم که پول در آوردن چقدر سخته
آدم لیسانس رو میگیره کار مناسب رو هم پیدا می کنه ولی بعد می بینه که بابا با این پولا که ادم به جایی نمی رسه.بعد فکر می کنی که بری فوق بخونی شاید اوضاع بهتر شه.فوق هم می خونی و کارت کمی بهتر می شه ولی...باز هم نشد انگار باید به فکر دکترا بود!
متاسفانه توی کشور ما هم که قدرت دست کارفرماست.
ولی با همه این حرفا فکر می کنم که ادم وقتی کسی رو دوست داره با این مسائل یه جوری کنار میاد ولی اگه قرار باشه منطقی و از روی چرتکه با کسی ازدواج کنیم اون موقع دیگه ادم طرز فکرش عوض می شه.یعنی من که اینطوریم.
به نظر من اگه کسی براش امکانش باشه بهتره که از اینحا بره(متاسفانه)