RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
خواهر گرامی دلیل ناراحتی شما چیست؟
او از این که شما دارای یک شخصیت قوی و مقتدر بوده اید و دختر محکمی نیز هستید احساس
ناراحتی می کرده و با تخریب و تحقیر شما میخواسته از شما باج بگیرد اما موفق به این کار نشده
و سعی کرده به این شکل شما رو مورد تحقیر قرار بدهد.
شما دختر خوب و قوی ای هستید پس دیگر اجازه ندهید کسی شما را تحقیر کنید یا عزت نفس
شما را بشکند...همراه زندگی ما باید کسی باشد که به ما همین گونه که هستیم افتخار کند نه
اینکه دائم ما را تحقیر یا تخریب کند!
تا هر وقت که در دلت احساس راحتی کنی یا نیاز به درد و دل داری بیا و بنویس تا ذهنت از تمام
ناراحتی ها خالی شود..
ضمنا دوست عزیز شما اگر درس بخوانی و مقتدر و بسیار عالی بشوی خیلی ها حسرت بودن
با شما را می خورند پس خودت و شخصیتت را قوی کن!
موفق باشی
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
عزیزم سلام من همون نیلوفر مردابم مدیران تالار قراره نام کاربریمو درست کنن
nilo55.mozhgan
اگه میتونی هر روز بیا و یه کم حرف بزن از کارا و موفقیتایی که تو طول روز داشتی
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
ناراحتم چون
* یه عالمه سوال بی جواب دارم . نمی تونم زنگ بزنم و بپرسم . چون خرد تر از الان میشم و میدونم با حر ف هاش بیشتر از الان نفسم میگیره .*
* ای کاش اس ام اس نمی داد که به عنوان یک دوست می تونم ببوسمت ؟ حداقل میگفتم تو رابطه مون چون من رو می خواست دائم نیاز جنسی رو مطرح می کرد اما بعد از تموم کردن رابطه این سوال دیوونم کرد . *
*دوستان موقعیت من الان خیلی سخته درک کردنش و از خدا می خوام کسی تو موقعیت من نباشه . *
* الان همه ی صحنه ها که می اد جلوی چشمم می بینم اون نبود که من رو به بازی گرفت این من بودم که خودم رو به بازی گرفتم *
*اخه کدوم دختری وقتی پسری میگه من عاشق نشدم میشینه کنارش و سکوت میکنه
تنها من این کار رو کردم .کدوم دختری وقتی پسری میگه باید فکر کنم این رابطه برام جدی بوده یا یه بازی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!باز سکوت !!!!!!!!!!!!!میکنه . و الان مرثیه سرایی خوبیهاش رو میکنه.
خودم مقصرم.100 در صد من مقصرم .
روزی چند بار دستم میره به موبایل تا اس ام اسی یا زنگ بزنم اما دست میکشم و میرم سر برنامه هام. این بار دیگه نه . چقدر جالبه ( حداقل الان خندم گرفت)که تو برنامه هام نوشتم اس ام اس و زنگ زدن ممنوع!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
آفرین :104::104::104::104::104::104::104::46:
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
اول از همه یک دست کف مرتب به افتخار اراده قوی دوست خوبمان
:104: :104: :104: :104: :104: :104:
دوم عیدتان (میلاد امام رضا) مبارک! :72:
سوم حالا که ریشه یابی کردی مشکل را عزت نفست و شخصیت خودت را از نو احیا کن!
برای این کار قبلا هم گفتم CD تکنولوژی فکر دکتر آزمندیان را تهیه کن تا بهت برای طی این
مسیر کمک کند!
چهارم دیگر خودت را بخاطر گذشته ای که گذشته سرزنش نکن هرگز!
پنجم بسیار عالی در دفترت نوشتی...چند تا جمله مثبت هم بنویس و به در و دیوار اتاقت
بچسبان...مثلا بنویس : "من دختر بسیار خوشبختیم!" یا "من شاد و خوشحالم"
تا به خودت با دیدن این جملات روحیه مثبت بدهی و خودت را احیا کنی! این کار خیلی موثر
است!
ششم خوشحال باش چون :
- دوستان خوبی مانند دوستان همدردی داری
- خدایی داری که به فکر توست
- خانواده خوبی داری
- سلامتی
- چون دختر خوشبختی هستی!
- و ....
موفق باشی و شاد
:72:
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
واقعا عجیبه چقد دلم واسه خودمون میسوزهههه...چقد راحت یه پسر میتونه بیاد از دوست دختر قبلیش بحرفه و چقد دوسش داشته و ما دخترا به خاطر احساساتمون به خاطر اینکه زود میگذریم میگیم اشکال نداره گذشته!!
دلم واسه خودمون میسوزه وقتی دوستم میبینم که چه عذابی میکشه روزی چقدر خوشحال و شاد بود حالا به خاطر اینکه دختر و اندامش واسه طرفش مهم و باید تایید بشه تحت فشار که عکستو نشون بده!!آخه مگه ارزش یه دختر به اندامش؟!؟!!!!!بعضی وقتا از دختر بودن خودم خجالت میکشم دلم واسه دخترا میسوزه!!
دلم واسه خودمون میسوزه چون اگه نخوایم در مورد مسایل جنسی حرف بزنیم و راحت باشیم بمون میگن سردمزاجی احساس نداری!!
دلم واسه خودمون میسوزه....
ببخشید دوستان اینا رو اینجا گفتم شاید ربطی نداشت اما دلم گرفته!!
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
اگه از من میپرسید باید بگم هر چی مردی تو دنیا هست بره بمیره
اینو پاکش کنید
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
[align=justify]دوست عزیز من با خوندن این مطالب متوجه دو تا خطر بزرگ توی شخصیت این آقا شدم.
چیزی شبیه دو تا اختلال شخصیتی توی رفتار این آقا موج میزنه.....!
" پــارانـوئیــــد + خودشیــــفته"
از خودشیفتگی شروع میکنم. این بیماران (خود شیفته) با احساس عمیق «اهمیت خود، خود بزرگ بینی و نوعی بی نظیر بودن» مشخص میشن. این افراد خودشونو آدمای خاصی تصور میکنن و انتظار دارن بطور خاصی هم با اونها رفتاربشه. تحمل انتقاد براشون سخته و در مقابلش خشمگین میشن و فرد مورد نظر را به «نادانی ، حماقت و عدم درک واقعیت» متهم مییکنن. خودشونو قوی و داناترین فرد میدونن و انتظار اطاعت و پیروی دیگرانو دارن.
چون بزرگ بینیشون در تضاد با واقعیته معمولا روابط اجتماعیشون شکننده و ضعیفه و مسائل بین فردی، شغلی و فقدانهای زیادی دارن که با رفتارخودشون بوجود میارن. جالبه که این اختلال شخصیتی در اوایل بزرگسالی شروع میشه. این آدمها بیش از حد احساس مهم بودن دارن، در استعداداشون مبالغه میکنن، از تخیلات و دغدغه های ذهنیشون میشه به : موفقیت، قدرت، استعداد، درخشندگی، زیبایی و عشق ایدهال اشاره کرد. معتقدن فردی استثنائی و خاصن و فقط افراد (یا نهادهای) استثنائی و خاص میتونن اونو بفهمن. احساس صاحب استحاق بودن یا شایستگی دارن، یعنی انتظارات غیرمنطقی برای مدارای خاص و مطلوب یا موافقت حتمی با توقعاتشونو دارن. توی روابط بین فردیشون استثمارگرن یعنی برای رسیدن به اهداف خودشون از دیگران بهرهکشی میکنن.
فاقد هم حسّی هستن یعنی نسبت به شناخت و همانند سازی با احساسات دیگران تمایلی ندارن. غالبا به دیگران حسادت میکنن، دیگران و یا خودشونو به رخ میکشن یا معتقدن دیگران حسودیشونو میکنن. نگرش و رفتارای خودخواهانه و پرنخوت نشون میدن.
و اما بیماران پــارانوئــــیــد : این اختلال نامطلوبترین رفتارها و منشها را دربرداره. بیماران پارانوئید همیشه میزان وفاداری و قابل اعتماد بودن «همسر، شریک جنسی، دوستان و...» را آزمایش میکنن و در حافظشون کلکسیونی از مدارکی دارن که نشون دهنده «بی وفایی، بیعدالتی، تحقیر و تهدید دیگران». وقتی چنین احساسی در این افراد برانگیخته میشه رفتار پرخاشگرانه نشون میدن.
این بیمارا عاشق مرافعه و منازعه هستن. از طرف دیگه این بیمارا در عین حال که به نظر منطقی میرسن ولی در اصل فاقد صمیمیّت هستن و عاطفه محدودی دارن بنابراین روابط اجتماعیشونم محدود هست. این بیمارها دچار عدم اعتماد و شکاکیّتن که در اوائل بزرگسالی شروع میشه. بدون دلیل کافی شک میکنن که دیگران دارن ازش سوء استفاده میکنن یا فریبش میدن و خودشونو فریب خورده یا بازنده میبینن. بدون دلیل کافی وفاداری و قابل اعتماد بودن دوستان و بستگان و اطرافیانشونو مورد سؤال قرار میدن.
در اعتماد به دیگران تردید دارن، چون مییترسن از اطلاعات اون بر علیه خودش استفاده بشه. در اتفاقات و اشارات خوشایند، معانی تهدید کننده و تحقیرآمیز میبینن. مدام کینه ورزی دارن، همیشه در مورد رفتار دیگران سوء تعبیر به تحقیر، اهانت و بی اعتنایی دارن و حتی کوچکترین رفتاری رو نمیبخشن. ادعا میکنه رفتار و شخصیتش مورد حمله دیگرانه ولی درستی این ادعا مورد تردید دیگرانه. نسبت به شریک جنسی یا همسرشون سوء ظن مکرر و بدون پایه دارن.
درمان چنین بیمارایی حتی برای خبره ترین پزشکان روان درمان هم کار بسیار مشکلیه چون برای پیشرفت درمان این افراد باید دست از تمایلاتشون بردارن تا بتونن با درمانگر رابطه برقرار کنن و این مستلزم آگاهی بیمار نسبت به رفتار و تفکرشه. این آگاهی خیلی سخت بوجود میاد و اگرم بیاد بیمار بدنبال اون تصویر متلاشی شده خودشه و این باعث میشه دوباره رفتار و تفکر خودشو از سربگیره.
پس نگران نباش دوست من چون مشکل از شما نبوده، شما هر کمکی که لازم بوده انجام دادین و در مقابل این افراد کوتاه اومدن بیش از حد نتیجه عکس داره. حتی اگرم اشتباهی میکنی فقط یه معذرت خواهی ساده کافیه اما اینکه مدام براش توصیح بدی و بخوای توجیهش کنی اون بیشتر احساس حق به جانب بودن میکنه.
من در اطرافیانم زیاد از این آدما دیدم. آدمای متوقعی که اگر یک آدم متواضع و صلح جو در برابرشون قرار میگرفت روز بروز توقعشون از اون بیشتر میشد. یکی از دوستان خودم با چنین پسری روبرو بود. 5 سال دوست بودن خانواده ها هم مطلع بودن و به قصد ازدواج بود. و اون دوستمم مثل شما همیشه کوتاه میومد چون اساسا آدم جنگ طلبی نبود و بقدری این دختر خانوم و نجیب بود که خود من همیشه به اخلاق پر از متانت و صبوریش غبطه میخوردم. و از همه نظر چه قیافه، چه از نظر اقتصادی، تحصیلات و چه فرهنگ خانوادگی خیلی از اون پسر بالاتر بود.
اون پسر در مقابل روزی نبود که اشک این دخترو در نیاره، به بهانه های مختلف، مدام ازش ایراد میگرفت، مدام با حرفاش دل این دخترو می سوزوند. درحالیکه خود این پسر سرمایه نداشت، تحصیلاتش دیپلم بود، از نظر خانوادگی فوقالعاده بی فرهنگ بود، از نظر اقتصادی تفاوت زیادی با دختر داشت، بیکار بود، و یه قیافه خیلی معمولی داشت.
شاید باورت نشه اما این دختر خواستگارایی داشت که اون پسر 100 سال هم میدویید به خاک پای اونها نمیرسید! خواستگارای تحصیل کرده، پولدار، خوش قیافه ، خوش برخورد، با فرهنگ، باشعور، مودب و.... اما همه رو بخاطر این پسر رد کرد!
فکرمیکنی بعد از 5 سال چی شد!؟ اون پسر رفت با یه زن شوهر دار ارتباط برقرار کرد!!! و به دوست منم گفت تو عاشق من نبودی اما اون زن عاشقمه چون اون نیاز جنسی منو ارضا میکنه!!!!!!!!!!! اونم چنین پیشنهادی داده بود و چون دوستم قبول نکرده بود بهش میگفت تو مشکل جنسی داری و برو خودتو به دکتر نشون بده!!!! چون به خواسته ش نرسیده بود میخواست جوری وانمود کنه که طرفش مشکل داره حالا اگر به خواسته ش میرسید بعدشم میگفت تو خراب بودی که با من....!!!!
خیلی جالبه! خداییش این دختر که خودشو براحتی در اختیار یه آشغال قرار نمیده مشکل جنسی داره یا اون کسیکه با یه زن شوهر دار زنای محسنه میکنه !!!!!!؟؟؟؟؟ جالبتر این بود که خونوادش جانمازی آب میکشیدن که بیا و ببین، حتی پدر مادرش میگفتن دختر شما فاسده ، پسر مارو از راه به در کرده وگرنه پسر ما خیلی خوب و پاکه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!
دو سال بعد از قطع رابطه شون دوست من یه ازدواج خیلی خوب کرد با آقایی که واقعا برازنده ش بود و خیلی زندگی خوبی داره. توی اون دوسال اون پسر هزار بار با دوستم تماس گرفت ازش خواهش کرد که برگرده اما دوستم قبول نکرد. جالبه اون آدم که کوه غرور بود و هیچوقت به ضعف هاش اعتراف نمیکرد و همیشه از خودراضی بود و خودشو موفق میدونست انقدر توی اون مدت دخترای جورواجور گذاشته بودنش توی آب نمک و تحویلش نگرفته بودن که حسابی خورد شده بود دیگه هیچی ازش نمونده بود، خودش اعتراف میکرد ... خــوردم!
اینجور آدما اغلب خانواده هاشونم مثل خودشونن، چون توی همین خانواده های خودبزرگ بین بزرگ میشن، پس برو خدارو شکر کن که از شر یه خانواده بیمار راحت شدی![/align]
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
دوست خوبم
دوست مهربونم. میخواستم فقط یه جمله ای بهت بگم.
گفتی برات دعا کنیم. حالا که تولد امام رضاست. از امام رضا گفتی.
راستش من خیلی دوسش دارم.
در حال مرگ بودم که رفتم مشهد. اونقدر درد و ناراحتی تو وجودم ریخته شده بود که شده بودم یه روانی که رفتم پابوس امام رضا.
بخواه ازش ، از خدا و از همه کسایی ک آبرویی به درگاهش دارن که مشکلتو حل کنه و بهت تحمل بده . کمکت میکنن. امام رضا که قربونش برم. اصلا خیلی ماهه. دست خالی برت نمیگردونه. میگیره دستاتو . هر دو تا دستاتو.
RE: طلاق عاطفی در روابط دختر و پسر
روزگاریست همه عرض بدن میخواهند
|
همه از دوست فقط چشم و دهن میخواهند
|
دیو هستند ولی مثل پری میپوشند
|
گرگهایی که لباس پدری می پوشند
|
آنچه دیدند به مقیاس نظر میسنجند
|
عشقها را همه با دور کمر میسنجند
|
خوب طبیعیست که یک روزه به پایان برسد
|
عشقهایی که سر پیچ خیابان برسد |
|