RE: از ازدواجم پشیمان شدم
سلام- ممکن است راهنماییم کنید مهارت های زندگی زناشویی را چگونه یاد بگیرم؟ چه کتابها یا سایتهایی را پیشنهاد می کنید؟ مشاور خوب برای جلوگیری از ترسهایم را اگر مس شناسید بهم معرفی کنید( خانم ترجیحا")
من مشکلم ترس از سکس است بیش از همه چی و فکر کنم بیشترینش اصلا ترسهایم است چون اصولا دختر ترسویی هستم می خواهم قبل رفتن پیش شوهرن به ترسهام غلبه کنم یا فعلا از زندگی مشترک صرفنظرکنم- باز هم ممنونم
:323:
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
در مورد مسایل جنسی
1- حتما یک بار به پزشک متخصص زنان مراجعه کنید و معاینه بشید تا از سلامت خود مطمئن بشید. ( قبل از معاینه حتما بگید که دختر هستید تا احتمالا مشکلی براتون پیش نیاد). منظورم از سلامت بکارت نیست.
2- کلاسهای آموزش خانواده برای زوجها برگزار می شه. نمی دونم هنوز هم هست یا نه و ... در مورد جزییاتش سوال کنید و شرکت کنید. با هم صحبتی با خانومهای دیگه و تبادل اطلاعات و تجربیات با کسانی که در شرایط خودتون هستند این مساله براتون عادی تر می شه.
3- فیلمهای آموزشی ( نه پورنو ) در این زمینه هست که می تونید پیدا کنید و ببینید.
4- به مشاور مراجعه کنید و نگرانیتون را بیان کنید.
5- با همسرتون در این مورد صحبت کنید. از طریق چت صوتی و تصویری سعی کنید کم کم خودتون را آماده کنید. منظورم سک. س چت... نیست. منظورم صحبت از نگرانیتون، استفاده از اطلاعات ایشون و ... و ایشون را هم آماده کنید که با شما در این زمینه راه بیان و کم کم آماده تون کنند. مثلا یکی دو ماه اول به شما فرصت بدهند تا با نوازش و مراحل اولیه کم کم ترستون بریزه و به مرحله کامل برسید. با توجه به تعریفی که از خصوصیات اخلاقیشون کردید فکر می کنم در این زمینه خوب همراهیتون کنند.
6- دست آخر اینکه شما که استثنا نیستی. این همه زن توی دنیا رابطه جنسی دارند، شما هم یکی مثل همه. فقط آموزشهای غلط کودکی و حرفهایی که در این زمینه شنیدید شما را نگران کرده. مطمئن باشید که اصلا ترس نداره و کاملا در اشتباه هستید.
********************
خارج از موضوع اخیر؛ در زمینه مالی و وظایف همسری ایشون دارن کوتاهی می کنند و شما گذشت زیاد از حد. مواظب باشید که بعدها به مشکل برنخورید.
برای رفتن هم حتما ازشون بخواهید که براتون خودشون بلیط تهیه کنند. رفتارهای ایشون در مسایل مالی با شما اصلا درست نیست.
وکالت نقل و انتقال خونه را هم به هیچ کس ندهید. یک مهریه نصفه نیمه و بدون سند دارید اون را هم می خوان ازتون بگیرن؟؟؟
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
سلام.در مورد ترس از سکس باید اینو بگم که من الان نزدیک به دوساله ازدواج کردم.قبل از ازدواج از سکس بیش از اندازه میترسیدم مخصوصا چون خودم هیکل ظریفی دارم و همسرم هم درشته ترسم مضاعف میشد.پیش دکتر زنان و زایمان رفتم و علی رغم این که توضیحات دقیقی بهم نداد اما اون قدر راحت راجع به سکس صحبت کرد که با خودم فکر کردم حتما کار راحتی هستش(چون دکتر هم خودش خانم بود) وواقعا هم کار راحتی بود.البته اینجا چون یک محیط عمومی هست من نمیتونم وارد جزییات بشم اما چند تا نکته ی کلی رو خدمتتون میگم:
1.معمولا خانمها از اولین رابطه خیلی واهمه دارن.اما اگه بتونین این کار رو به مرور انجام بدین مثلا حتی 2 ماه هم طول بکشه براتون خیلی راحت تر میشه.چون به نظرم اولین سکس هاتون لزومی نداره تا آخرین حد پیش برین فقط میتونین به نوازش و لمس کردن بپردازین و همه چیو تا حدی ادامه بدین که احساس ناراحتی نکنین.
2.علی رغم حرفهایی که میشنوید شما هیچ دردی رو متحمل نمیشین شاید سوزشی کمتر از یک خراشیدگی هم نداشته باشین.(اونم فقط در دفععات اول)
3.هر چقدر که بیشتر بترسین عضلاتتون تو زمان سکس بیشتر اسپاسم پیدا میکنه و اون وقته که دردتون میگیره.
بهتره با نهایت عشق و علاقه به سکس با همسرتون بپردازین و حواستون متوجه عشق و لذت حاصل از اون کنید.
در مورد نگرانیتونم از خارج سوالم اینه که چرا شما هم به ادامه تحصیل تو اونجا نمیپردازین؟بهش فکر کردین.با رشته ی تحصیلی که دارین فکر میکنم به راحتی بتونید از یک دانشگاه خوب پذیرش بگیرید.به این ترتیب هم میتونید یک کار نیمه وقت اونجا داشته باشین.هم درس بخونین و پیشرفت کنید تا از همسرتون عقب نومنید و هم به آینده امیدوارتر باشین
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
سلام مرسی از پاسخهای دلسوزانه اتان- من برای فردا وقت مشاوره گرفتم متاسفانه مشاورش آقااست و من هم کلی خجالت می کشم ولی دوستهام با من دعوا کردند که بچه که نیستم- دعا کنید بتوانم مسائلم مطرح کنم و به نتیجه برسم- دکتر زنان هم رفتم او هم ازنظرعلمی بهم گفت راستش اولش خوب بودولی الان دیگه نه- انگار حرفهایش فراموش شده و ترسهای قبلی دوباره برگشتند-
دیروز باهمسرم صحبت کردم سر مشکلاتی که داریم ازمن می خواست بیام و اولش در فروشگاه کار کنم تا بتوانم یک کارخوب پیدا کنم و یا پذیرش بگیرم- من هم گفتم من از همینجا کارهای پذیرشم انجام می دهم و شما هم پیگیری کن- راستش دلم برایش خیلی سوخت چون به هوای این که من بروم زودترزندگیش حیلی سخت می گذرد و بهم گفت حیلی تنهاست ولی نمی خواهد من مجبور کندو خوشبخت یمن می خواهدو این که اگر می خواهی پیشرفت کنی باید سختی بکشی- ( راستش نمی دانم او واقعا مرد خوبی است یا نه) خلاصه نتیجه داد و از فردا داره می ره با استادهاصحبت کند- می گم آخه اگر قرار بیام برم فروشنده شم آن هم در فصل سرما آنجا- خوب اینجا هستم و سر کارم را می روم – راجه به بلیط هم نتیجه نداد چون برام از رو پولهای خودمان بلیط می گیرد- ولی قرارشد خودشم بره سر کار – راستش گاهی دلم براش می سوزه ولی می دانم اخلاقش طوری است که نمی گذاد به حقش اجحاف شه ولی من خیلی نمی توانم حقم را بگیرم – برایم دعا کنید این ترسهام را کنار بگذارم- چرا من نمی توانم مثل همه زن ها باشم- وقتی بچه بودم از دختربودن خودم خوشم نمی آم دو همیشه دوست داشتم پسر باشم – همیشه موهام کوتاه بود و شبیه پسرها لباس می پوشیدم- کارهام که بیشتر با آقاین بود- همیشه مردها با من مثل یک دوست مردشان رفتار می کردن که به مرور دیگر دوست نداشتم چون هیچوقت من دیده نمی شدم با این که دخترزیبا و خوبی بودم- حالاهم که ازدواج کردم اینقدر ترس دارم که نمی دانم باید چگونه رفتار کنم
:325::316:
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
سلام به شما
بعضی از نگرانی های شما مثل خسیس بودن ایشان ،کار نداشتن و تا جایی که من حدس زدم نداشتن مسئولیت پذیری ایشان طبیعی است ولی نداشتن مهریه اصلا جای نگرانی ندارد. چون شما حق طلاق دارید و خودتان هم از اول این موضوع را می دانستید.
دانشجوی دکتری در خارج از کشور مبلغ خوبی مثل ماهی دو و سه میلیون تومن درآمد دارد. و این برای زتدگی کافی است.
شما می توانید چند کار انجام دهید.
1.حقوقی را که یک زن بر گردن شوهرش دارد را به او گوشزد کنید.
مثل پرداخت نفقه و...(به نظر می آید که چون ایشان تا کنون در زندگی احساس مسئولیت نمی کرده و خرج کسی را نمی داده اکنون هم آمادگی این کار را ندارد و با دادن حق طلاق به شما می خواهد حق های طبیعی مثل تامین مادیات و خوراک و پوشاک شما را به گردن خودتان بگذارد. دراین رابطه کتاب حقوق زن مطهری را بخوانید و از اینترنت دانلود کنید و او را از وظایفش آگاه کنید.(برادر من هم دانشجوی دکتری است و به دلیل اینکه تا کنون درس می خوانده و کسی از او انتظار مالی نداشته در پرداخت هزینه های خودش بسیار تنبل است و از زن گرفتن به همین دلیل هم گریزان است. حتی به پدر و مادرم میگوید که به جز سه دنگ خانه ای که به نامش است و آن هم با هزینه پدرم نصف دیگر خانه را هم همین جوری بی دلیل به نام او کنیم.) به همین دلیل است که می گویم این حرف هایی که شما زدید ناشی از عدم احساس مسئولیت پذیری ایشان است و نه چیز دیگری است مهم این است که مشکل
را پیدا کنید تا اورا به خوبی درک کرده و راه حل مناسبی ارائه دهید.
2. شما هم برای اینکه برای مسئولیت پذیری ایشان گامی بداشته یاشید پول های خودتان را برای خودتان بردارید و پس انداز کنید و یا به او بگویید اینها قرض است. چون از نظر اسلام درآمد زن برای خودش است.
3.درباره تساوی حقوق مرد و زن به خوبی اطلاع کسب کنید و بدانید که حق زن و مرد مساوی است و لی مشابه نیست لذا شما باید در نشوز و بیرون رفتن از خانه از او تبعیت کنید و او هم در تامین نیازهای شما وظیفه سنگینی دارد.
3. در رابطه با مسایل جنسی هم نظر من این است که تا زمانی که او خودش نیامده شما اقدامی نکنید و از این فرصت استفاده کنید تا او را سر به راه کنید و از حقوق خودتان آگاه کنید.
4. که مهمتر از همه است گذشت را فراموش نکنید و به فکر سازندگی باشید و نه تخریب و اگر دید که که سازندگی جواب نمی دهد انوقت فکر دیگری بکنبد.
حقوق زن از دیدگاه اسلام را فراموش نکنید
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
سلام مرسی از پاسختان- همسرم خیلی ادعا مسولیت پذیری دارد – او خرج مادر پیرش رامی دهد و فکر می کندخیلی مسولیت پذیراست- ولی نسبت به من فکرمی کند چون جوان هستم باید کار کنم البه توجیهاشهم این است باید برای بدست آوردن هر چه زحمت کشید- ولی خواهر خودش با وجود مسائل مالی 10سال اصلا کارنکرد- البته خیلی گیج است – بااین گیجی در اول زندگی داشتیم همهچی از دست می دادیم- متاسفانه او کمتر از 2000 تا حقوق دریافت می کند- متاسفانه همسرم اصلا مذهبی نیست و نفقه را قبول ندارد می گه نفقه فقط شامل احتیاجات اولیه زندگی است بطوریکه زنده بمانی و اگر تو به آن عقیده داری باید هرچه مرد بگه گوش کنی ومنهم آدم فمنیستی هستم که ترجیح می دهم کار کنم ولی درخواستغیر منطقی نشنوم – راستش گاهی واقعانمی دانم همسرم خوب است یا نه – همیشه می گه دلممی خواهد تو به آرزوهات برسی ولی بهم سخت می گیرد- خودش در زندگی خیلی سختی کشیده و آدم موفقی بوده- همینها باعث شد تا من او را انتخاب کنم ولی مسئله این است که او اصلا احساسات خانها و ترسهایم را درک نمیکند چون خواهرش هم درزندگی خودش مثل مردها است و بیشتر تابع منطق است. و این که من به امید او دارم میرم- همیشه همهچی خیلی عالی می بیند وقتی بهش اعتراض می کنم می گه من با همین رویایی بودنم به این جا رسیدم- فکرمی کند من هم باید باهاش کار کنم تازندگی را بسازیم و این هر کاری می تواند باشد- منمی گم اگر تو هر کاری کنی مهم نیست چون می گه دانشجوهستی و قرار است یک مدرک خارجی بگیری ولی من چه- فقط بخاطر مخارجمان که کم داریم باید کار کنم- پذیرش گرفتن دردانشگاهمحل تحصیلشم خیلی سخت است چون دانشگاه خوبی است .خیلس سخت آدمنداند باید به همسرش اعتماد کند یا نه ؟ فکر می کنم همین احساس عدم اطمینان هم باعث شده محتاط تر باشم در روابط- :(:(
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
دوست عزيز
من از نوشته هاي شما چند مساله رو برداشت كردم كه البته نظر شخصي ايه منه. به نظر من شما بدون در نظر گرفتن اين كه ازدواج كرديد يا نه اول از همه به يه روانشناس مراجعه كنيدنه مشاور...به نظر مي رسه كه شما تو دوراني از زندگي اتون بسيار تحت نظارت مادرتون بوديد و يه سري از ترس ها و وسواس هاتون به اين مساله برميگرده. يعني مادر شما حضوري پررنگ تر از يك مادر براي شما داشته و شايد در بعضي مواقع ناخواسته شما رو اداره مي كرده. بهتره با روانشناس ار دوران كودكي، سن بلوغ اتون و غيره حرف بزنيد. حرفايي كه شما در مورد شوهرتون مي زنيد مورد قبوله ولي براي اينكه بتونيد از ديدگاه درست تري نگاه كنيد بايد اول روي خودتون كار كنيد.
از جهتي تفكرات شما و ديدگاه شما با همسرتون در مورد مسايل بزرگ زندگي متفاوته و از اونجايي كه مهاجرت به كشور ديگه خودش عامل استرس هست و اگه شما با تناقضاتي كه داريد و بدون تصميم گيري هدفمند زندگي در يك كشور ديگه ايي رو شروع كنيد ممكنه بسيار دردسر زا باشه.
ترس از مسايل جنسي اتون هم به نظر من باز برمي گرده به دوران كودكي و بلوغتون....به همين علت حتما سعي كنيد با يك روانشناس صحبت كنيد و مشكلات شخصي خودتون رو حل كنيد بعدا با يك مشاور ازدواج مشورت كنيد.
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
مرسی از راهنمایتان- راستش شما درست برداشت کردید- من خیلی تحت نظارت مادرم بودم – مادرم همیشه با ما بوده و است – تا یک وقتی خیلی بود چون ما را خیلی برای درس و کار تشویق می کرد ولی هیچوقت دوست نداشت ما زود ازدواج کنیم چون می خواست ما سالم بمانیم متاسفانه ما را (من و خواهرم) را نسبت به مسائل جنسی خیلی ترسوند که همین مورد(البت هدر این که شوهر خواهرم هم آدممریضی بود شکی نیست) باعث جدایی خواهرم شد بطئریکه خواهر من بعد از 3 سال زندگی از رابطه جنسی متنفر است – ما در جنبه های درسی و کاری خیلی موفقیم ولی در زمینه شوهرداری خیر – من همین الان هم خیلی به مادرم وابسته ام و این خوب نیست- مادرم شخصیت آرامی داشت ولی جدیدا خیلی پرخاشگر شده و تحمل استرس ندارد و این باعث می شه در زندگی من هم تاثیر داشته باشد- همیشه به ما گفته بود که اگر با پسری رابطه برقرار کنید او شما را ول می کند( بااین که این برای این گفت که سالم بمانیم ولی من هنوز این ترسها در مغزم است بعد این همه سالها) – من تمام آدمهایی که دوستم داشتم به خاطر همین ترسهام از دست دادم ولی سر انتخاب همسرم همه دوستهام با من دعوا کردند که این یکی دیگه از دست نده و این که معلوم نیست چند وقت دیگه باید صبر کنم- با این که آن موقع خیلی یش مشاوره می رفتم ولی حالا فکرمی کنم نباید در این شرایط ازدواج می کردم و این که همسرم هم هنوز دانشجو است و توانایی اداره یک زندگی را ندارد- ولی نمی دانم چرا مشاورم و اطرافیانم همه می گفتند این بهترین ازدواجی است که می تونستی داشته باشی و هیچ کس نگفت اشتباه کردم – راستش هنوز تمام آن ترسهای بچگی هام – نگرانی های برای خواهرم و ترس از آینده راخیلی دارم . فردا وقت مشاوره گرفتم امیدوارم کمکم کند- حرفهای شما عزیزان هم خیلی بهم ایده داد . :323:
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
دوست عزیز،
خییییییییییییلی از ازدواج می ترسی. چرا؟
اینکه شما تا 34 سالگی صبر کردید هم نشانه همین ترس است. اگر زندگی خواهرتون از هم پاشیده، مطمئن باشید که یکی از دلایلش این است که از ارتباط جنسی فراری بوده. یکی از مسایل مهم در زندگی زناشویی ارتباط جنسی خوب و لذت بخش برای هر دو طرف است. مطمئن باش که این رابطه بسیار دوست داشتنی و لذت بخش است و خیلی ها از اون راضی هستند و دوست دارند. اگر خواهر شما مشکل داشته، دلیل نمی شه که شما هم داشته باشی. در این زمینه با خواهرت دیگه صحبت نکن. بهتره با یکی دو تا از دوستانت که از ارتباط جنسیشون راضی هستند صحبت کنی تا دلگرم تر بشی.
شخصیت آروم و بی خیال همسرت هم فکر می کنم برای علاقمند کردن شما خوب باشه. به نظرم می آد کمک خوبی است. باهاش در این مورد صحبت کردی؟ کم کم مسیر صحبت را بکشون به این سمت و سعی کن خودت را ذهنی آماده کنی.
در مورد مسایل اقتصادی، همسر شما حدود 2000 تا حقوق می گیرد. ایشون در واقع شاغل محسوب می شن. تحصیل در مقطع دکترا در اکثر کشورهای دنیا شغل است ( توی ایران هم در اکثر موارد همینطور است ). پس اینقد به خودت نگو دانشجو است. درآمد ندارد و ... همون حقوق با صرفه جویی برای یک زندگی دونفره کافی است. از کار کردن و سرما هم نترس. یعنی چی که من توی سرما برم فروشگاه کار کنم؟؟ یک مقدار هم در مورد مردان مطالعه کن ببین رگ خواب همسرت چیه.
برای پذیرش هم لازم نیست حتما دانشگاه همسرت پذیرش بگیری. بالاخره اون شهر یا شهرهای اطرافش دانشگاههای دیگه ای هم داره. یک پذیرش برای خودت بگیر ( حتی یک فوق مجدد ) و وقتی رفتی مشغول تحصیل شو. برای اینکه با اون جامعه آشنا بشی. ترست بریزه. زبانت بهتر بشه. اتفاقا فوق بهتر است چون کوتاهمدت است و برای شروع بهتر است.
از فمینیست بودن فقط بدون مهریه و نفقه ازدواج کردنش را بلدی؟
نمی خواد فمینیست باشی. همون زن سنتی ایرانی باش. قوی و امیدوار.
RE: از ازدواجم پشیمان شدم
سلام دوباره-من و همسرم دیشب دعوا سختی کردیم مردی که همیشه می گفت تمام زندگیش هستم گفت که دیگر نمی خواهد به این رابطه ادامه دهد و می خواهد تنها باشد
من دیروز کاملا اتفاقی به صحبتهای همسرم با دوستش دست ئافتم که خیلی بی ادبانه با هم حرفیده بودند می گند این بین آقایون معموله- من متوجه شدم که قبل آشناییمون رابطه داشته و دوست دختر هم داشته- در خارج هم می خواسته رابطه برقرار کند ولی وضع مالی اش خوب نبوده-من دنیا رو سرم خراب شد ار این که بهم دروغ گفته و جا نماز آب کشیده نتوانستم این بهش بگم و او من محکوم کرد نمی دانم چکار کنم ازش بدم امده چون همش می گه همه رواسمم قسم می خورند
من الان تحت نظر روانشناسم و بهم گفته بعد از دوره درمانم همسر خیلی خوب و وفاداری می شم- الان از همسرم متنفرم قبلش می گفتم اگر الان وضع مالیش خوب نیست ولی وفادار و سالم-الان نگرانم -چیکار کنم:323: