RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
آقا محسن!
منظور من اصلا اومدن و رفتن توی این سایت نبود؛ منظور من اون ترسهایی بود که در وجودم بود و البته شاید هنوز هم هست!
منظور من اون تایید هایی بود که ما از قضاوتهای دیگران میگیریم و البته تکذیبها و ناراحتی هایی که دیگران باعثش میشن (البته دیگران نه! خودمون بهشون اجازه میدیم که تکذیبمون کنن)
من فکر می کنم که شما هم یکسری از این ترس های غیرواقعی رو دارید که باید بتونید بر اونها غلبه کنید!
اهمیت دادن های بیش از حد؛ همه ی ماها به حرفهای دیگران خیلی وقت ها باعث بروز مشکلات زیادی در زندگی ما میشه!
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
سلامم
داداش هنوز اینجا سر میزنی؟
کار شما به کجا رسید؟
من بخاطر سرگرم بودن به دفاع اینجا سر نمیزدم
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
سلام آره من همیشه سر میزنم.
راستش دیگه دارم خودم رو وفق میدم . فکر کردم که گناهه ون بنده خدا چیه !
تازه فکر کردم اگه من الان میتونستم با کی ازدواج میکردم ، بد دیدم هر کی رو انتخاب میکردم یه مشکلهای داشت. هیچ کی کامل نیست.
حالا اینجا مشکلِ من سن جای دیگه اخلاق بود، صداقت بود.
بد کلی هم تو تالار خوندم که ملت زنهای زیبا و جوون تر دارن و همه پشیمون !!
البته فکرش از ذهنم نمیره بیرون. بعضی وقتا هی فکر میکنم کاش ازدواج نکرده بودم اما همه میگن خیلی کار خوبی کردی که ازدواج کردی.
اشکال از منِ که با نگاه به نمهرام خودم رو تنوع تالاب بار آوردم. و بد چون فکر میکنم خانمم زود شکسته میشه ناراحت میشم.
شما چی کار کردی؟
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
منم دقيقا همين فكرها رو كردم
مخصوصا از خدا ترسيدم و ترسيدم عوضش رو سرم بياره
درسته ما هنوز ازدواج نكرديم ولي ديگه خيلي وابسته شده و چند سال عمرش رو پاي من گذاشته
بخاطر همين رابطمون رو كه سرد شده بود دوباره گرم كردم و حال طرفم هم خوب شد وقتي رابطمون خوب شد.....
اما باز منم عين اصل قضيه رو نتونستم حل كنم با خودم
مثلا وقتي ميبينم كسايي رو برا ازدواج بهم معرفي ميكنن كه شرايط خيلي بالاتري دارن
يا پسرهايي كه عين من يا پايينتر از من هستن با نفرات برتر ازدواج كردن
باز يهو شيطون ميره تو وجودم
و البته مخالفت خانوادم هم همچنان باقي هست
كاش من و تو روزي كه اين رابطه رو شروع كرديم فكر اينجاهاش رو هم ميكرديم
منكه همچنان دنبال راه حل هستم..........
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
آبروی هر چی پسره بردی آقا محسن. خواستگاری که خربزه خریدن نبود که یهو هوس کردی انجام دادی و بعد پشیمون شدی. چرا تا وقتی از انتخابت مطمئن نبودی خواستگاری کردی؟ اون خانم رو بازیچه ی خودت کردی. خیلی نامردی. اصلاً از زندگی سر در نمیاری و بهتره که به زودی ازدواج نکنی چون هنوز خامی. اون دختر رو به تمام معنا زجر دادی. رفتی خواستگاریش و حالا که جور شده صاف تو روش می گی پشیمونی؟ آخه یعنی چی؟ هر آدمی توی موقعیت خانم شما باشه این حرف مثل خنجر تو شکمش می مونه.چرا هول شدی زود رفتی خواستگاری که زود پشیمون بشی. هر چیزی بهت فشار آورده بود یه خورده خویشتن داری می کردی.
برای اون خانم متاسفم که دچار چنین خواستگاری شده.
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط محسن1986
تازه فکر کردم اگه من الان میتونستم با کی ازدواج میکردم ، بد دیدم هر کی رو انتخاب میکردم یه مشکلهای داشت. هیچ کی کامل نیست.
:104::104::104:
حالا که به اینجا رسیدی ، یعنی اراده کردی و خواستی که قدم اول رو برداری
پس شروع کن این گام را با قاطعیت بردار ( بدون شک و تردید)
و شروع کن به برداشتن گام های بعدی برای داشتن یک زندگی عاشقانه رویایی :72:
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شب شکن
آبروی هر چی پسره بردی آقا محسن. خواستگاری که خربزه خریدن نبود که یهو هوس کردی انجام دادی و بعد پشیمون شدی. چرا تا وقتی از انتخابت مطمئن نبودی خواستگاری کردی؟ اون خانم رو بازیچه ی خودت کردی. خیلی نامردی. اصلاً از زندگی سر در نمیاری و بهتره که به زودی ازدواج نکنی چون هنوز خامی. اون دختر رو به تمام معنا زجر دادی. رفتی خواستگاریش و حالا که جور شده صاف تو روش می گی پشیمونی؟ آخه یعنی چی؟ هر آدمی توی موقعیت خانم شما باشه این حرف مثل خنجر تو شکمش می مونه.چرا هول شدی زود رفتی خواستگاری که زود پشیمون بشی. هر چیزی بهت فشار آورده بود یه خورده خویشتن داری می کردی.
برای اون خانم متاسفم که دچار چنین خواستگاری شده.
سلام دوست عزیز
من قبول دارم اشتباه کردم.
اما من مقصر تنها نیستم. من حتی قبل عقد به خواهرم گفتم من مرددم. دلم روشن نیست اما اون گفت درست میشه. حتی به خود نامزدم هم دو هفته قبل عقد چند بار گفتم که من رو سن مردد هستم و حتی بهش اصرار کردم که بریم مشاور. به مشاور هم گفتم که من تردید دارم. دلم چرکینه بابت سن اما مشاوره گفت این اختلاف اصلاً جای بحث نداره. الان می فهمم که داره . به نظر من اگه حتی یه چیزه کوچیک شما رو دچار تردید می کنه ازدواج نکنید تا وقتی مطمئن شید.
خلاصه حتی یکی از اعضای خانوادش هم می دونستن که من رو سن تردید دارم.
من مرتب به همسرم می گفتم خوب فکرهاتو بکن. من هنوز دلم محکم نیست. اما اون جدی نگرفت . بعد عقد بهش می گفتم چرا جدی نمی گرفتی می گفت خیلی دوست داشتم . اما کاش جدی می گرفتم.
خلاصه من خیلی سعی کردم که نشه اما شد. خیلی سریع همه چی شد. البته من مقصرم که باید محکم وای می ایستادم و می گفتم من نمی خوام . نتونستم ! همش می خواستم یه کاری کنم که اون بگه نه اما هر کاری کردم نشد و اون ازمن زده نشد. من هم از خدا ترسیدم که دختری که چند سال عمرشو پای من گذاشته ......
فکر می کردم بعد عقد درست میشه و واسم عادی مشه مخصوصاً که اون مشاور آخری هم که رفتیم خیلی منو به این ازدواج تشویق کرد.
الان که فکر می کنم حتی اگه به گذشته هم بر گردم شاید دوباره همین کار رو بکنم. چون خیلی جاها دیدم که می گن دنیا دار مکافاته و اگه من اشتباه کردم از اول تقصیر اون بنده خدا چیه.
به قول دوستمون من باید روزی که رابطه رو شروع کردم فکر این چیزا رو می کردم.
الان ولی چون هنوز عقدیم و عروسی نکردیم باز دارم فکر می کنم که این مساله رو حل کنم کامل. مشکل من اینه که من همش میره تو ذهنم که می توستم با فلانی ازدواج کنم که هم دختر خوبیه و هم ازم کوچیکتره. یا فلانی . بعضی وقتا هم فکرم میره که کاش اصلاً ازدواج نمی کردم. بعضی وقتا هم ولی وقتی محبت خانمم رو می بینم خیلی هم خوشحال میشم که دارمش ولی میگم کاش چند سال ازم کوچکتر بود.
به هر حال تا عروسی یه سال وقت دارم.
یه صحبتی هم با مشاور ها دارم . لطفاً شما م اشتباه اون مشاور من رو نکنید. اگه واقعاً یه جایی جدا شدن به صلاحه بگید جدا شید. من نمیدونم نیت اون مشاور که رفتیم چی بود اما بعد 3 ساعت که من کلی واسش از تردید هام گفتم و حتی به اغراق گفتم این خانم اصلاً واسه من جذاب نیست بهم گفت فقط همین اندازه که احساس کنی تمایل ج ن س ی بهش داری کافیه. باور کنید اگه اون مشاور یه بار بهم مب گفت من صلاح نمی دونم مشکل حل بود . اما تو کل 3 ساعت فقط به من می گفت قدر این خانم رو بدون. خوب خانم من خیلی خوبه اما شاید واسه من خوب نبود. کاش یکی اونو می رفت که قدر خوبی هاشو می دونست. من هرچند هم می خوام فدرشو بدونم باز اون تردیدها میاد سراغم و .....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط محسن1986
تازه فکر کردم اگه من الان میتونستم با کی ازدواج میکردم ، بد دیدم هر کی رو انتخاب میکردم یه مشکلهای داشت. هیچ کی کامل نیست.
:104::104::104:
حالا که به اینجا رسیدی ، یعنی
اراده کردی و خواستی که قدم اول رو برداری
پس شروع کن این گام را با قاطعیت بردار ( بدون شک و تردید)
و شروع کن به برداشتن گام های بعدی برای داشتن یک زندگی عاشقانه رویایی :72:
یکی از مشکل های من اینه که ما از هم دوریم و مسائل فرهنگی هم اجازه نمیده باهم باشیم یا رابطه ....داشته باشیم . من شنیدم که با رابطه ج ن س ی خیلی محبت ها بیشتر میشه . اما خوب ما حتی از باهم بودن هم محروم هستیم و خیلی دیر به دیر میشه همو ببینیم. ولی به نکته هست که این تردید ها حتی رو نحوه حرف زدنم هم تاثیر می ذاره. خانمم خودش بعضی وقتا بهم میگه که تو منو نمی خوای . عشق من یه طرفه هست. البته من خیلی مهربانانه باهاش حرف می نم که فکر کنه اشتباه می کنه اما وقتی ته دلم رو نگاه می کنم می بینم که آره من دلم محکم نیست.
البته دارم کم کم این فکررو از ذهنم خارج می کنم. مثلاً فکر می کنم که دیر یا زود ما می میریم. اصلاً من شاید فردا مردم. چرا بیخودی فکر می کنم. دنیا مگه چیه ؟ آخرش مرگه . و خلاصه از این فکرا . خیلی کمک می کنه ولی بازم اون فکرا به سراغم میاد.
البته من از یکی از دوستام شنیدم که اکثر مردها بعد از عقد دچار اینجور تردیدهایی میشن که می تونستن به گزینه های دیگه ای هم فکر کنند و این تردید ها طبیعیه. من هم امیدوارم اینطور باشه.
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
سلام دوست عزیز
اینکه چه تصمیمی در مورد انتخابتون بگیرید بر عهده خودتونه ، مهم اینه اگر وارد یک زندگی جدید می شین یا ازش خارج بشین ، با همه وجودتون این کار رو بکنید نه با تردید:305:
در مورد اینکه آیا این دختر مناسب شما هستند یا نه ، بستگی به معیارهاتون داره ، ایشون چند درصد ازمعیارهایی روکه برای ازدواج داشتید ، رو دارا بودن؟ بهتره از این زاویه به مساله نگاه کنید وگرنه هیچ وقت گزینه بهترین وجود نداره ، چون هیچ چیز مطلقی وجود ندارده ، همه چی نسبی هست ، اگر با مقایسه کردن قصد نتیجه گیری دارید ، هیچ وقت به نتیجه دلخواه و مناسب نخواهید رسید ، چون هر گزینه ای ، گزینه بهتری هم داره ، و این باعث می شه که همیشه سر درگم باشید
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط محسن1986
یه صحبتی هم با مشاور ها دارم . لطفاً شما م اشتباه اون مشاور من رو نکنید. اگه واقعاً یه جایی جدا شدن به صلاحه بگید جدا شید. من نمیدونم نیت اون مشاور که رفتیم چی بود اما بعد 3 ساعت که من کلی واسش از تردید هام گفتم و حتی به اغراق گفتم این خانم اصلاً واسه من جذاب نیست بهم گفت فقط همین اندازه که احساس کنی تمایل ج ن س ی بهش داری کافیه. باور کنید اگه اون مشاور یه بار بهم مب گفت من صلاح نمی دونم مشکل حل بود . اما تو کل 3 ساعت فقط به من می گفت قدر این خانم رو بدون. خوب خانم من خیلی خوبه اما شاید واسه من خوب نبود. کاش یکی اونو می رفت که قدر خوبی هاشو می دونست. من هرچند هم می خوام فدرشو بدونم باز اون تردیدها میاد سراغم و
با سلام و احترام
لطفا مطالبی که در ذیل می آورم بادقت زیاد مطالعه کن. و باز هم مطالعه کن. بعد روی آنها متمرکز شو و بعد اقدام لازمی را که در انتها پیشنهاد می دهم انجام بده.
مشکل شما در این انتخاب و ازدواج نیست.
یعنی چی؟
یعنی اینکه شما اگر با هر کس دیگری در این دنیا ازدواج می کردید، باز هم اینجا بودید و از مشکل تردیدتون سخن می گفتید(البته دو طرف تردیدتون تفاوت داشت، اما اصل این حال و مشکل را باز هم داشتید.)
و مهمتر از اینکه حتی اگر ازدواج هم نمی کردید باز هم این مشکل را داشتید(مشکل تردید در خوب و بد، یا بهتر و بهترین)
شما در حل تعارض فاقد مهارت لازم هستید. (به همین خاطر تصور می کنید که مشاورتان باید تعارض شما را حل می کرد، در حالیکه شما مسئول زندگی و تصمیم گیری و حل تعارضات شخصی خودتان هستید و مشاور این راه را به شما نشان می دهد.)
تعارض ها انواع دارد و همه آدمها به شکلهای مختلف و به شدتهای مختلف و در همه مراحل عمر گرفتار آنها می شوند.
انواع تعارض و تردید:
اجتناب - اجتناب :
مثال: شما مجبور باشید دست به انتخاب بزنید که مادرتون را از دست بدهید یا پدرتون، بدیهی هست که نسبت به هر دو اجتناب داشته باشیم.
گرایش - گرایش:
شما مجبور باشید یکی را انتخاب کنید : یا با یک دختر زیبا وتحصیلکرده و خوب ازدواج کنید یا یک موقعیت خوب تحصیلی و شغلی به دست آورید. طبیعی هست تمایل به کسب هر دو داشته باشیم.
اجتناب - گرایش:
شما یک انتخابی کردید که به خاطر مزایایش به آن گرایش دارید و به خاطر معایبی اجتناب دارید.
ماشینی را دوست دارید که سالم، قشنگ و مدل بالاست و گرایش دارید و از طرفی گران قیمتست و اجتناب می کنید.
این نوع تعارضهای با شدتهای مختلف همه ما داریم.
شما شیوه حل تعارضات خود را به خوبی نمی دانید.
در تعارضات باید پای منطقی و فکر را یکبار برای همیشه وسط کشید و سریع حلش کرد.
اما اگر هر چند وقت پای احساس را هم میان بکشیم و در لحظه آخر که می خواهیم دل یک دله کنیم، دوباره برگردیم سر جای اول و دوباره دست به سبک و سنگین کنیم. دچار تسلسل باطل می شویم و این سیکل معیوب هرگز تمامی ندارد.
ما قبلا شیوه حل مسئله را در تعارضهایمان طی یک مقاله توضیح داده ایم که می توانید همین جا کلیک کنید و با دقت آنرا مطالعه کنید و به کار بگیرید.
مسئله مهم دیگری که شما گرفتارش هستید:
همیشه مشکل از واقعیت و مسائل بیرونی نیست که در ما تردید بر می انگیزد. بلکه برداشتها و نگاه ما هست که همراه با تردید هست.
ما پدر و مادری داریم یا داشته ایم. مسکن، ماشین، شغل ، قیافه ، تحصیلات و ....
حالا اگر بخواهیم به شیوه شما به مسائل نگاه کنیم باید مرتب نسبت به مسکن خود از طرفی احساس مثبت پیدا کنیم و نسبت به بعضی مسکن های دیگر احساس کنیم مسکن ما به درد نمی خورد، قیافه ما نسبت به بعضی قشنگ تر هست و نسبت به بعضی زشت تر هستیم ، تحصیلات ما نسبت به بعضی بالاتر و نسبت به بعضی کمتر ، همسر ما نسبت به بعضی بهتر و نسبت به بعضی بدتر و پدر و مادر ما نسبت به بعضی بهتر و نسبت به بعضی بدتر و ....
حالا در مورد والدین چون مطمئن هستیم نمی توانیم عوضشان کنیم، خیلی سریع این تردید در نطفه خفه می شود.(گرچه اگر شدت وسواس به صورت اختلال درآید، کسانی هستند که این فکر ها در مورد والدینشان منجر به افکار خودکشی در آنها می شود).
در واقع چون شما در رابطه با تعارض و تردیدتان، مهارت حلش را ندارید و از طرفی تصور می کنید یک راه: عوض کردن همسرتان هست(جدایی و انتخاب مجدد) در این تعارض مانده اید.
اگر کلاً مسئله همسرتان را هم مثل مسئله والدین غیر قابل تغییر بدانید. همه مسائل حل می شود. یعنی نگاه تردید و تعارضتان را از درونتان ریشه کن کنید، نه قصد تغییر واقعیات بیرونی را داشته باشید.
اقدام عملی:
از آنجا که مشکل در نگاه وسواسی شما به انتخاب همسرتان هست، یا باید با کسب مهارت حل مسئله و کنترل تکانه های وسواسی و ذهنی اتان، ریشه افکار مزاحمتان را از ریشه بکنید(یعنی بدون اینکه به همسرتان فکر کنید، چرخه فکری را در ذهنتان متوقف کنید)، یا از طریق مراجعه به یک روانشناس بالینی روشهای کنترل فکر و حل وسواستان را تمرین کنید. باز هم اگر جواب نگرفتید شاید نیاز به روانپزشک و داروهایی داشته باشد، که افکار اتوماتیک و آسیب رسانتان را متوقف سازید.
می بینید که در هیچ کدام از این اقدامات عملی ؛ اشاره ای به زندگی و همسرتان نمی شود. چون در مشکل شما تنها بخشی که نباید دست بخورد و به بهترین شکل سرجایش هست همسرتان هست.
RE: تردید و پشیمانی بعد از عقد
یعنی بعد از چندین ساعت مشاوره حضوری یک مشاور که متخصص این کار هست نباید متوجه این تعارضات بشه و ایشون رو ترغیب نکنه که یک انسان بی گناه و از همه جا بی خبر رو وارد زندگی خود نکنه ، که هر دو الان زجر بکشن و دنبال راه حل برای آرامش نسبی که شاید!! به دست بیاد باشن ؟؟!!
ایشون بارها و بارها تردید خودشون رو اعلام کردن و همه ایشون رو ترغیب کردن !
امیدوارم که زود مشکلتون حل بشه و هر دو از زندگی لذت ببرین.