RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مینا خواهر خوبم،
مواردی رو که ذکر کردید و در پست اول به رنگ سبز نوشتید رو اجرائی کنید. هر چه سریعتر
ببینید همه ادمها واقعا انطور نیستند که ما دوست داریم باشن... خیلی ها با اون چیزی که در ارزوهای ماست فاصله دارند
زن و مردی که باهاشون زندگی می کنیم هم از این قواعد مستثنی نیستند
هر کسی نقاط مثبت و نقاط منفی داره... شاید مردی از نظر زیبایی ایده ال باشه ولی نشه باهاش زندگی کرد یا بر عکس..
خانوم دکتر عزیز... همه چیز در دنیای صفر و یک خلاصه نمی شه.. باید گاهی تعادلی رو در ذهن ایجاد کنیم و در اون تعادل پایدار بمونیم
جواب جدیدی برای شما ندارم تا زمانیکه اون مطالب سبز رنگ که در پست اول نوشتید که البته احتیاج به صبر و شکیبایی داره رو اجرا کنید
سوالی بود بپرسید... و این رو بدونید همیشه ساختن زمان بیشتری می بره تا خراب کردن... پس همیشه نمی شه از دکمه دیلیت همه جا استفاده کرد... بعضی وقتها جایگزینی یه رفتار ساده و نهادینه کردن اون تو زندگی زمان زیاد ، صبر و مهارت می خواد
پس خواهشا نا امید نشید
شما فقط رفتار جرات مندانه رو از بین همه راهکارها درست انجام بدید .. سعادتمند ترین زنها خواهید بود
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
تسوکه جان از اینکه واسم وقت گذاشتی ممنونم.مرسی.:72:
قبول دارم که اول از همه باید از خودم شروع کنم. بعد از اون رو رابطه دونفرمون وبه قول شما اون وقت انتظار بازخورد مناسبو داشته باشم و بعد روی رابطه با خونواده ها.
من میتونم بین خودمون به خودم بگم چند وقتی به رفتارهای شوهرت کار نداشته باش سعی کن خودتتو درست کنی،سعی کن رفتار خودت درست باشه حتی اگه اون اشتباه کرد.(هر چند که خیلی سخته و ممکنه آدم با دیدن رفتارهای اشتباهی که از طرف مقابلش میبینه کم بیاره و خسته شه. احساس کسی که تنهایی داره پارو میزنه تا قایق زندگیش جلو بره)
اما نمیشه رفتار وکارهای دیگران رو هم تو این مدت معلق کرد.هیچ رابطه ای هیچ کس با ما نداشته باشه ، ما هم همین طور!!میشه؟؟؟؟ مثلا من بی خیال کارهای خونوادش میشم اما اون که بی خیال نمیشه، میاد پیله میکنه که باید بریم فلان مهمونی یا بیابریم خونه مامانم.یا یه مهمونی مهمو میگه نمیام خودت برو!!!یا حتی تولد مامان جونشه!!!!! محاله که بتونم برم.تازه چون فرض محال محال نیست فرض میکنم برم!!!!رفتارهای اونا تمام تاثیر این قرصها و همه توصیه ها رو نابود میکنه.به خدا نمیتونم تحمل کنم.حالا رفتارهای اونا هم به جهنم رفتارهای خود شوهرم پیش اونا!!!!واااااااااااااااااا ااای نه!!!!!!!!!!!!نه!(فکر کنم لیلا خوب میدونه چی میگم).
یا از همه مهمتر بی احترامی که به مهمونامون میکنه.مثلا مهمون داریم میشینه سریال میذاره یا بغض میکنه و میره تو حالت سایلنت یه کلمه حرف نمیزنه و یا در جواب سوالات اونا میگه نمیدونم حوصله دارینا!!!!!!!!!!!!!! یاا وقتی از فامیلای خودش بیان قهقه ی خنده هاش..................این تناقض ها خیلی واسم سخته. یه ذره درکم کنید لطفا.
شاید بشه بی خیال شد و غصه نخورد اما رو رفتارت باهاش خیلی تاثیر میذاره. دلت نمیاد بهش کوچکترین محبت و ترحمی داشته باشی،بداخلاق میشی.
خلاصه منظورم اینه اولا: نمیشه کاملا به صورت سری جلو رفت نه حالا بگم موازیها نه تو رو خدا آقای تسوکه دعوام نکن اما قبول کن بعضی جاها یه خورده اورلپ باید جلو رفت.:72:
و ثانیا :زمانهایی رو که گذاشتید خیلی طولانیه لطفا جای فصل، ماه رو رفرنس بزارین.
بازم ازتون ممنونم.:316:
الان واسه شب جمعه مهمون داریم خیلی میترسم که بی احترامی کنه. دوست ندارم بهش بگم برو میوه شیرینی بخر.دوست ندارم اصلا منتشو بکشم،باهاش حرف بزنم.....
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مينا جان من اين مدتي كه دارم روي خودم و زندگيم كار مي كنم همه چيز را گذاشتم كنار. خانواده خودم و خانواده اون را. اين را به مهدي هم گفتم. گفتم: مي خوام خودم و زندگيم را بسازم. اگه ديدم مي تونم با بقيه هم رفت و آمد مي كنم.
راستش منم اول مثل شما و خيلي هاي ديگه فكر مي كردم ولي بعدا ديدم خودم و زندگيم و خوشبختيم و آرامشم تو تمام روزهاي سال خيلي مهمتر شركت توي چند تا مهموني و چند تا مهموني دادن (حداكثر چند روز در سال) هست.
مطمئن باش خانوادت هم خوشبختي و آرامش شما براشون خيلي مهمتر از چند تا مهموني دادن و مهموني رفتن هست براشون.
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
من با نظر لیلا موافقم
منم حدود چهار ماه با هیچ کس رفت و آمد نکردم اگه میگم هیچ کس واقعا هیچ کس بود حتی پدر و مادرم
گاهی حدود 2 الی 3 بار فقط مامانمو دیدم اونم بدون اینکه همسرم بفهمه همسرم هم مثل من بود سعی کردیم بیشتر وقتمونو باهم بگذرونیم
نتیجه ی خوبی هم گرفتم
مینا جان وقتی شما دوتا هنوز با خودتون کنار نیومدید چه طور انتظار دارید با دیگران بتونید کنار بیاین
رابطه زناشوییتون فکر کنم خیلی خیلی ضعیف باشه؟!
می دونی خیلی خیلی این مسئله مهمه
در ضمن عامل اتصال خانواده تو با همسرت تو هستی وقتی اون این همه با تو مشکل داره پس توقعی نداشته باش با خانواده ات بر خورد خوبی داشته باشه و منطق اینو میگه
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مينا جان مگه تصميم نگرفتي تغيير كني ولي بازم حرفاي قبليتو ميزني( به خانواده من توجه نميكنه با خانواده خودش گرم وصميميه و.... )
تو فعلن بايد رورفتارات كاركني تو بايد تغيير كني تا اونم تغيير كنه واوني بشه كه توميخاي
با نظر ليلا واقليما موافقم چرا اينقدر نقش خانواده هاتونو تو زندگيت بزرگ كردي .شما دونفر داريدبا هم زندگي ميكنيد تو اونا را خيلي هاي لايت كردي .خيلي به اين مساله گير دادي (ببخشيد)
رفتن چند تا مهموني يا ممهوني دادن چقدر مهمه كه اينقدر فكر وذهنتو درگيرش كردي .رفتار شوهرتو با خانوادت زير ذره بين قرار دادي .شايد رفتاراون به خاطر حسايسيت زياد توست شايد از روي لجبازي با توباشه پس گير دادن به اين مساله وحساسيت تو بدتر ش ميكنه.
من از روي تجربه نظر شخصيم راميگم رفتاراون باخانوادت برات مهم نباشه توحساسيتو كم كني به مرور زمان اون رفتارش خوبومتعادل ميشه.
براي يك مدت هم كه شده ذهنتو از اين فكر وخيالها خانوادش ، خانوادم خالي كن .روي آرامش خودت وبهبود رابطتون كاركن
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
مينا جان فعلا فقط روانپزشك يا روانشناس (براي لرزش دست و تپش قلب و ....................) و دكتر زنان و مشاور سكس تراپي براي مشكل زناشويي ات. فقط روي همين دو مورد تمركز كن.:305:
زود برو و بيا بهمون نتيجه را بگو. ما منتظريم. :162:
شما تا اين دو تا مشكل را حل نكني هيچ كدوم از مشكلاتت حل نمي شه.:305:
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
البته در حالت عادی تپش قلب ندارم . جدیدا لرزش دستمم همین طور، در حالت عادی خوبم.
اما یه خبر خوش دارم
.
.
.
نمیدونم چرا به شوهرم زنگ زدم، واقعا نمیدونم چون الان چند روزه کاری به کار هم نداریم حتی حرف نمیزنیم حتی غذا درست نمیکنم و......اما زنگ زدم!!!!!!گفتم میای باهم بریم پیش دکتر فلانی(روانپزشک).من واسه امروز وقت گرفتم!! اولش گفت نه امروز وقت ندارم واینا ولی من خیلی محکم گفتم خیلخوب واسه فردا وقت میگیرم ،هیچی مهمتر از این نیست، که گفت باشه خیلخوب واسه فردا وقتمو تنظیم میکنم.
خودمم تعجب کردم!!!!
به نظرتون من قبل از اینکه هردومون باهم بریم یک جلسه خودم تنهایی برم بهتر نیست؟ یا اینکه نه؟ هردو با هم بریم؟
یه جورایی با این دکتر آشنام میتونم دوتا وقت بگیرم.
(چقدم ویزیتاشون گرونه! خوش به حالشون چقدر پولدارنا!)
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
به نظرم فردا را كه شوهرت ok داده را باهم بريد اگه لازم باشه دكتر خودش از يكي از شما مي خواد كه بيرون بريد و تك تك باهاتون حرف مي زنه.
كاش پيش يك دكتر غريبه مي رفتي كه شما را نشناسه و بتوني خيييييييييييييييييييييييي يييييلي راحت تمام مشكلاتت را بهش بگي.
در مورد مشكل زناشويي تون حتما حتما حتما با دكتر حرف بزن.
اصلا فكر پول ويزيت دكتر را نكن. زندگي ات خيلي ارزشمند تر از اين حرفاست.
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
نه میتونم حرفامو بزنم لیلاجون.
RE: چطور تغییر کنم و زندگیم را تغییر دهم؟!!!!!!
خيلي خوشحال شدم. :46:
از اين به بعد ديگه مينا قراره هر روز خبرهاي خوب بهمون بده.:43:
مينا جون تمام سعي ات را بكن شوهرت از جلسات مشاوره زده نشه و ادامه بده. يك جورايي غير محسوس (با دادن پاداش هاي غير محسوس مثل خوب شدن اخلاق ات و رابطه زناشويي تون) غير مستقيم به ادامه جلسات مشاوره تشويق اش كن.:305: