RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
سلام.هیچ کس منو راهنمایی نکرد.شاید خیلی عجول بودم.من ایمیل شوهرم رو جواب دادم.من خیلی خستم.خیلی نا امیدم.دلم می خواد همه چیز زودتر تموم بشه.فکر می کنم خدا هم منو فراموش کرده.هیچ کاری غیر از گریه کردن از دست من بر نمی اد.مگه میشه شوهرم به این سرعت عشق من از یادش رفته باشه.من حسابی دلم شکسته خیلی.من دیگه تحمل این روزای سخت رو ندارم.من هیچی برا زندگیمون کم نذاشتم.چطور بعضی ها به این راحتی می تونن زندگی دو نفر را خراب کنن .خونواده شوهرم با نیمی از اقوامشون قهرن و من این رو بعد از ازدواجم فهمیدم.کاش کسی می توونست به من کمک کنه.کاش می مردم خسته شدم.خیلی دلم گرفته.چرا شوهرم حتی اگر تصمیمش طلاقه با من حرف نمی زنه؟
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
عزیزم متاسفم برای شرایطی که در اون هستی ولی لازمه کمی قویتر باشی.
هر وقت شوهرت با هر بهانه ای باهات تماس گرفت (چه با ایمیل چه با ...) سعی کن ارامشتو کامل حفظ کنی و با ارامش اگر ابهامی براش پیش اومده بود اونو از ابهام در بیاری. ولی التماس نکن. همسرت مطمئن نیست چه اتفاقی افتاده . پس صادقانه به سوالهاش جواب بده و صبر داشته باش .
امیدوارم به زودی مشکلاتت حل بشه و انچه به صلاح خوشبختی ایندته مقدرت باشه.
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
1. ايميل را به طور مشروح جواب بده. و دعواي اون روز را هم كامل براش توضيح بده در ايميل.
2. بعد از اين ايميل ديگه به هيچ وجه تماسي نداشته باش تا خودش تماس بگيره.
3. به مادر و خانوادت هم بگو دخالت نكنند و ديگه به هيچ وجه تماس نگيرند.
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
عزیزم به خودت مسلط باش
ایمیلش رو خیلی منطقی و به دور از احساس جواب بده
کل موضوعی رو که اتفاق افتاده واسش شرح بده
بعدش هم به زندگی خودت برس تا همسرت باهات تماس بگیره
مردی که الان نتونه مشکل به این کوچیکی رو حل کنه در آینده تکیه گاه خوبی نخواهد بود
پس بذار خودش این مشکل رو مدیریت کنه
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
بالاخره مادره ديگه لابد گريه وزاري كرده واسه پسرش پسرا هم كه به مادر وگريه حساس وباور كرده.بنظر من همه اينا بخاطر دوريه ومطمئنم برميگرده وهمه چيز درست ميشه صبور باش عزيزم
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
سلام
به نظر من مشکل همسر شما اون ماجرا نیست و اگه واقعا اون ماجرا و دعوای شما با مادرش بوده باشه به قول دوستان تکیه گاه خوبی برای شما نیست
چون ایشون نتونسته خوب مدیریت کنه این مشکل پیش اومده وگرنه مشکل شما و یا مادر ایشون نیست
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
ممنون از پاسخ های همتون.امیدوارم که هر چه زودتر این مشکل ختم به خیر بشه.ولی نمی دونید من چقدر دلتنگم.چقدر احساس دلتنگی می کنم.خیلی روزای سختی رو میگذرونم.اصلا فکر نمی کنم مستحق تحمل چنین دردی باشم.لطفا شما هم برام دعا کنید.من خیلی خستم.بازم از همه شما تشکر می کنم
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
سلام.بالاخره من موفق شدم با شوهرم چت کنم.اتفاقی دیدم که ان هست پیام دادم جواب داد گرچه سرد ولی بازم خوشحالم.اسمی از جدایی نیاورد گفت که داره فکر می کنه و می خواد تصمیم درست رو بگیره.ولی تمام حرفایی که بهش زده بودن رو باور کرده بود و حرفای منو قبول نداشت.منم چون نمی خواستم عصبیش کنم اسمی از خونوادش فعلا نیاوردم.وفقط یه کم در مرد خودمون حرف زدیم.گرچه من که به نتیجه ای از حرفاش نرسیدم ولی همین که باهاش حرف زدم خیلی اروم تر شدم.گرچه بدون خداحافظی دیسکانکت شد و حتی اولشم بهم سلام نکرد.حدود 40 دقیقه چت کردیم. اون مدعیه که من افسردگی دارم.به نظر شما من افسردم؟اگر مقاله ای در مورد افراد افسرده می شناسید می تونید به من معرفی کنید.مشخصات یک فرد افسرده چیه؟راستش من شبا دندون قروچه دارم و این مشکل از بعد از ازدواجمون شروع شده و اون این امر رو یکی از دلایل افسردگی من می دونست.نظر شما چیه؟فکر می کنید ممکنه همه چی درست بشه؟ به نظرتون دوباره هم باهاش صحبت کنم یا نه؟
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
عزیزم دندان قروچه به تنهایی نشون دهنده افسردگی نیست اگه تو نت سرچ کنی می تونی اطلاعاتی کسب کنی. .من که الان سرچ کردم درمان هم داره چون مطالب طولانی بود نمی تونم اینجا بذارم.
در ضمن کاره خوبی کردی علیه خانوادش چیزی نگفتی چون تو این موقعیت (دوری و قضاوتی که راجع به شما داره) بیشتر متهمتون می کرد.
نمی خوام نگران کنم فقط یه تذکر کوچولو همسرتون همیشه اینطور زود قضاوت می کنن بدون اینکه حرف دو طرف رو بشنوه؟البته ممکنه همون گریه و زاری مادرانه کار خودش رو کرده پس زیاد نگران نباش:72:
RE: شوهرم با من صحبت نمی کنه
سلام به همگی.امروز عصر شوهرم با من تماس گرفت و گفت می خواستم حالت رو بپرسم و من کاملا معمولی مثل همیشه باهاش حرف زدم و اصلا به روی خودم نیاوردم که چه اتفاقی افتاده.گفت اصلا تو کارم تمرکز ندارم.حالش خوب نبود ولی با من خوب صحبت کرد.نمی خوام اصلا تلفنی یا از طریق اینترنت از راه دور در مورد مشکلمون صحبت کنم. به نظرم درست اینه که بذارم زمانی که برگشت.به نظر شما من باید چه طوری برخورد کنم؟وقتی برگشت در مورد چه مسایلی باید صحبت کنیم؟به نظر شما اگر به تفاهم مجدد رسیدیم این درسته که ما توی خونمون که روبروی مادر شوهرمه زندگی کنیم؟ بعضی از اطرافیانم می گن که من باید یک سری شرط و شروط بذارم.نظر شما چیه؟لطفا برای داشتن یک زندگی مستقل و پر از عشق که مستمر باشه و دوام داشته باشه منو راهنمایی کنید.من دیگه نمی خوام اشتباهی از من یا شوهرم سر بزنه.دیگه دوست ندارم این روزای تلخ برام مجددا تکرار بشه.لطفا منو راهنمایی کنید.بسیار ازتون متشکرم