رابطه اینترنتی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط کوکب خاتون

این اطمینانو بهت بدم که کاملا اشتباهه وقتی هم که رابطه خودتو قطع کردی حتما یه نذر و صدقه ای هم بده که ازین دوران جون سالم به در بردی .مردا را قبل از ازدواج باید امتحان کرد ویکی از این امتحانا اینه که بهش بگی بیاد خاستگاریت .اگه در بین حرفاش بهت گفته :خیلی عاشقته >تو دختر پاکی هستی < هیچ کس مثل تو نیست< داره شب و روز واست گریه میکنه < اگه باهات ازدواج نکنه با هیچ کی دیگه هم ازدواج نمیکنه........مطمئن باش همش دروغه
میدونی آخرین نقششون چیه ؟ اینه که یه مدت تنهات بزاره تا در تو حس تنهایی ایجاد کنه و وابستگی ایجاد کنه
من یه قانون واسه خودم دارم قبل از ازدواج عاشق نشم

---

سلام دوست عزیز،ممنونم از جوابت
اما تو جواب اینکه گفتم بیا خواستگاری هیچ کدوم از این حرفا رو نگفت
اولش قبول نکرد گفت فعلا آمادگیش رو ندارم
بعد یه مدت گفت که می یام،چون من بهش گفتم با یه مشاور صحبت کردم و اون گفته رابطمو قطع کنم
اونم بهم گفت چرا حرف منو باور نمی کنی،حرف مشاور قبولت می شه
بعد برگشتن از سفر قضیه رو رسمی می کنیم:72:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

آقا reza_ss من می خوام راجع موضوع با شما صحبت کنم اینطور که متوجه شدم شما هم از همین طریق آشنا شدید
ممنون

سلام عسل عزیز
گفتنی ها رو دوستان گفتن و من حرفی برای گفتن ندارم. اما یه خواهش ازت دارم با اماری که خودت دادی فعلا 11 روزه که از ایشون خبری نداری. اگه برگشت و خواست که قضیه رو رسمی کنه یه خبر هم به ما بده.
در ضمن وقتی برگشت هم او و هم شما م یخواین به خانواده هاتون در مورد نحوه اشناییتون چی بگین؟ در یا هو مسنجر با هم اشنا شدیم؟
گفتی که حتی باهاش حرف هم نزدی و فقط در حد چت کردن بوده. شاید سوال خیلی بد بینانه باشه اما شما مطمئنی که و یه اقاست؟
یکی از بستگان من متاسفانه اقاس اما چنان ماهرانه در یا هو مسنجر خودش و خانم معرفی می کرد و عکس می داد که هیچ پسری حتی شک هم نمی کرد که این پسره نه دختر.
البته شاید بهت وب کم داده و تو مطمئنی اما برای این جور روابط و ازدواج ها درصدی شک و بد بینی بد نیست.
قبول دارم در ازدواج های سنتی هم باید شک کرد و تحقیق و ..... . اما به این جمله بزرگترامون که "اون چیزی که تو در اینه می بینی من در خشت خام می بینم" ایمان بیار.
واقعا پدر مادرا راهنما های خوبی هستن.
موفق باشی[color=#FF1493]

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sisili

سلام عسل عزیز
گفتنی ها رو دوستان گفتن و من حرفی برای گفتن ندارم. اما یه خواهش ازت دارم با اماری که خودت دادی فعلا 11 روزه که از ایشون خبری نداری. اگه برگشت و خواست که قضیه رو رسمی کنه یه خبر هم به ما بده.
در ضمن وقتی برگشت هم او و هم شما م یخواین به خانواده هاتون در مورد نحوه اشناییتون چی بگین؟ در یا هو مسنجر با هم اشنا شدیم؟
گفتی که حتی باهاش حرف هم نزدی و فقط در حد چت کردن بوده. شاید سوال خیلی بد بینانه باشه اما شما مطمئنی که و یه اقاست؟
یکی از بستگان من متاسفانه اقاس اما چنان ماهرانه در یا هو مسنجر خودش و خانم معرفی می کرد و عکس می داد که هیچ پسری حتی شک هم نمی کرد که این پسره نه دختر.
البته شاید بهت وب کم داده و تو مطمئنی اما برای این جور روابط و ازدواج ها درصدی شک و بد بینی بد نیست.
قبول دارم در ازدواج های سنتی هم باید شک کرد و تحقیق و ..... . اما به این جمله بزرگترامون که "اون چیزی که تو در اینه می بینی من در خشت خام می بینم" ایمان بیار.
واقعا پدر مادرا راهنما های خوبی هستن.
موفق باشی[color=#FF1493]

---

سلام دوست عزیز،حتما شما رو در جریان می ذارم
خودش که بهم گفته به خوانوادش می خواد واقعیت رو بگه،منم می دونم مادرم با این موضوع خیلی مخالفت نمی کنه شاید پدرم با نحوه آشنایی ما مشکل داشته باشه
از این که آقا باشه مطمئنم،و این رو بگم هیچ وقت حاضر نیستم برا به دست آوردن 1 عشق دیگه تو زندگیم عشقای دیگم رو از دست بدم،پس نظر پدر و مادرم خیلی برام مهمه و 60 % احتمال می دم که موافقت کنن ولی اگه با دلیل منو راضی کنن که مورد مناسبی نیست من حتما به نظرشون احترام می ذارم.
اینم بگم درسته مادر من ازدواج سنتی کاملا سنتی داشته اما به عشق هم احترام می ذاره که با مادرای دیگه به نظرم زمین تا آسمون فرق می کنه:72:
فقط یه سوال دارم از شما،به نظر شما علت اینکه منو بی خبر گذاشته چی می تونه باشه؟؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط s_asal

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sisili

سلام عسل عزیز
گفتنی ها رو دوستان گفتن و من حرفی برای گفتن ندارم. اما یه خواهش ازت دارم با اماری که خودت دادی فعلا 11 روزه که از ایشون خبری نداری. اگه برگشت و خواست که قضیه رو رسمی کنه یه خبر هم به ما بده.
در ضمن وقتی برگشت هم او و هم شما م یخواین به خانواده هاتون در مورد نحوه اشناییتون چی بگین؟ در یا هو مسنجر با هم اشنا شدیم؟
گفتی که حتی باهاش حرف هم نزدی و فقط در حد چت کردن بوده. شاید سوال خیلی بد بینانه باشه اما شما مطمئنی که و یه اقاست؟
یکی از بستگان من متاسفانه اقاس اما چنان ماهرانه در یا هو مسنجر خودش و خانم معرفی می کرد و عکس می داد که هیچ پسری حتی شک هم نمی کرد که این پسره نه دختر.
البته شاید بهت وب کم داده و تو مطمئنی اما برای این جور روابط و ازدواج ها درصدی شک و بد بینی بد نیست.
قبول دارم در ازدواج های سنتی هم باید شک کرد و تحقیق و ..... . اما به این جمله بزرگترامون که "اون چیزی که تو در اینه می بینی من در خشت خام می بینم" ایمان بیار.
واقعا پدر مادرا راهنما های خوبی هستن.
موفق باشی[color=#FF1493]

---

سلام دوست عزیز،حتما شما رو در جریان می ذارم
خودش که بهم گفته به خوانوادش می خواد واقعیت رو بگه،منم می دونم مادرم با این موضوع خیلی مخالفت نمی کنه شاید پدرم با نحوه آشنایی ما مشکل داشته باشه
از این که آقا باشه مطمئنم،و این رو بگم هیچ وقت حاضر نیستم برا به دست آوردن 1 عشق دیگه تو زندگیم عشقای دیگم رو از دست بدم،پس نظر پدر و مادرم خیلی برام مهمه و 60 % احتمال می دم که موافقت کنن ولی اگه با دلیل منو راضی کنن که مورد مناسبی نیست من حتما به نظرشون احترام می ذارم.
اینم بگم درسته مادر من ازدواج سنتی کاملا سنتی داشته اما به عشق هم احترام می ذاره که با مادرای دیگه به نظرم زمین تا آسمون فرق می کنه:72:
فقط یه سوال دارم از شما،به نظر شما علت اینکه منو بی خبر گذاشته چی می تونه باشه؟؟

---

:311:یه پسری...یه روزی....رفت..

رفت به مسافرت عین دوست پسرشما

رفت وبرگشت گفت : به نظرمن این رابطه غیرمنطقیه وهمه چیزتمام

به همین سادگی...

البته یه روز نرفت مسافرت...عین دوست پسرشما یه ده دوازده روزی

رو رفته بود شمال خوش گذرونی...برگشت این حرفها رو بار من کرد!

ببین من شکستم...داغون شدم....

دیگه تصمیم گرفته بودم تابعد ازدواج...تاتوی ماشین عروس هم عاشق کسی نشم

وهمین هم شد.....

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

این تجربه تلخم رو برای هزارنفر دیگه میگم خواهرمن...

هزارتادختر دیگه عین توساده ودلباخته پسری که حتی ارزش جواب سلام دادن

هم ندارن:300:

حالا ایشالله چند روزه دیگه اومد بیا خبربده چی میگه..هرموقع هم اومد رسماخواستگاری

باخانواده حتمااااااااااااااااا خبربده....

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

من زندگی خوبی دارم

اینترنتی باهمسرم آشنا شدم....

همسرم یه پسربود....یه پسرکم سن وسال...

22 سال داشت...ترم آخرمهندسی..

نه کاری نه سرمایه ای..

من توی انجمنی مثل اینجا باهاش آشنا شده بودم

نه بخوام عاشق بشم:163:

شده بود هم صحبتم....

پسرشیطونی بود یک کم...(تازه ای دی اس ال هم گرفته بود،دی ماه87)

ما اولین بار دی ماه باهم چت کردیم

اصلا بهش فکرهم نمیکردم....

ببین وقتی کسی شکست عشقی بخور دیگه عاشق نمیشه

منم نشده بودم....وفقط هم صحبت هم بودیم ...درس ومدرسه ومشق واینا حرفمون بود

خلاصه......

بهمن ماه اومد خواستگاریم(نگفتم بیا رابطه رسمی کنیم بخدا)

مهرمن افتاده بود تودلش(الان واسه خودم نوشابه بازمیکنم:311:)

کلی هم بنده خداسختی کشید.پروژه های سخت کارمیکرد تابتونه برام هدیه بخره

کلی با این کل کل وبا اون کل کل کرد...که همه راضی بشن...

وما ازدواج کردیم واز روزی که عقدکردیم(بین عقدوعروسی مافاصله نبود)

من عاشقشممممممممممممممم....:43:

و الان دوسال ازاون روزها میگذره....:72:

پس اینترنتی آشنا شدی؟:163:
خوبه درست مثل منی:227:
منم با خودم قول دادم عاشق نشم
حالا ببینیم چی میشه
هرچی خدا بخواد....من که سپردم به خدا
اگه اومد و رابطه رسمی شد.....خدا خواسته
اگه نیومدم باز خدا صلاحو تو این دیده
اما اگه برگشت می خوام ازت راهنمایی بگیرم سر برخی مسائل
ممنون عزیزم:46::43::72: