RE: خیلی فوری، لطفاً کمک کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tanha.aziz
من با کسی ازدواج کردم که از نظر مالی در حد عالی هستن خیلی بالا
البته خودم هم کم ندارم به اندازه خودم دارم یه خونه یه شغل دولتی و در حد خودم بد نیست خدا رو شکر
اما خانواده خانمم از نظر مالی خیلی خیلی از ما بالاتر هستن
اما من و خانمم ذره ای تفاهم نداریم
حرف هم رو نمی فهمیم
2 کلمه حرف عادی نمیتونیم با هم بزنیم
با اینکه در دوران عقد هستیم یک ماه پیش یه کشیده از خانمم خوردم تمام ستاره ها دور سرم میچرخیدن و هنوزم که هنوزه جاش درد میکنه
بخدا ازدواج دختر پول دار خوشبختی نمیاره
حاضر بودم خانمم هیچی نداشت اما یه آدم منطقی بود که میشد باهاش صحبت کرد و خوش بود هیچ توقعی ازش ندارم فقط با هم خوش باشیم همه جوره هم کوتاه اومدم اما نشد
واقعاً ممنون از نظر شما.
چند بار تا الان نظر شما رو خوندم و دارم روش فکر می کنم اما یه سوال دارم که البته خیلی مرتنط با تاپیک نیست همین جوری واسم پیش اومده. . شما که اینطوری میگی چرا از اول نرفتی اونجور خانمی رو بگیری؟ چرا خانمتون رو انتخاب کردید؟ مگه خانم شما از اول نمی گفت که شوهرشو دوس داره و واسه شوهرش هر کاری می کنه؟ البته اگه اشکالی نداره .
کلاً هم واسم سواله که چرا انجوری میشه؟ من تقریباً همه دخترهایی که تو دوران تحصیل دیدم طرز فکرشون اینجوری بود که باید هرنوع فداکاری رو واسه شوهرشون بکنند. خوب یعنی این ها بعد ازدواج عوض میشند؟
سلام دوست من
جریان من یکمی طولانیه
راستش رو بخواهی روزی صد بار با خودم مرور میکنم
انتخابی که داشتم و شرایطی رو که توش قرار گرفته بودم خیلی فرق میکنه
دوست داشتی برو تاپیک های من رو بخون
خانم من مشکل روحی روانی داره و اون زمان نشون نمیداد و قبول نمیکرد هنوز که هنوزه به این باور نرسیده که باید خودش رو درمان کنه و ما در حال جدا شدن هستیم
دوست من زمانی که من به خواستگاری خانمم رفتم اصلا نمیدونستم که از نظر مالی چقدر دارن و کلا بی اطلاع بودم
خانمم هم تو آشنایی هیچی نگفتن ولی از سر و وضعش معلوم بود که وضعیتشون بد نیست و من هم در حد خودم بد نیستم اما شب خواستگاری بود که فهمیدم پدر خانمم چه وضعیت مالی دارن و همچنین فهمیدم که خانمم به نام خودش خونه داره ماشین داره مغازه داره و یه حساب بانکی که کسی از موجودیش خبر نداره فکر نمیکردم که قبول کنند اصلا فکرش رو هم نمیکردم و با خدای خودم گفتم که هرچی قسمت باشه همون بشه و چون ازدواج ما سنتی بود من هم وابسته نشده بودم همه چیز رو سپردم به قسمت و پدر خانمم 3 روز بعد از خواستگاری به ما خبر دادن که برای مراسم بله برون تشریف بیارید و گفتن قبلش باید با من خصوصی صحبت کنند من هم قبول کردم رفتم پدر خانمم من رو برد به گاوداری خودش و گفت که برای من پول مهم نیست و انقدر دارم که تا آخر عمر میتونم خرج همه رو بدم برای پدر خانمم یه آدم سالم و صادق که اهل زندگی باشه و آدم درست می خواست و خودش اومده بود تحقیق و من رو تائید کرده بود گفت که تو زندگی کمکت میکنم نمیزارم اینجا باشی و باید از باجناقهات و برادر خانمات کمتر نباشی من هم مونده بودم چی بگم و قبول کردم اون هم یه ماشین برای عید به من کادو داد که هیچوقت سوارش نشدم و 1 ماه پیش هم یه واحد آپارتمان داد که بریم اونجا زندگی کنیم در صورتی که من خودم خونه دارم
اما چه فایده که اصل قضیه خانمم مشکل داره و ما همیشه در حال قهر و آشتی هستیم و از زمان آشنایی با خانمم تا الان یه روز خوش نداشتیم حالا خوبه که هنوز مراسم عروسی رو نگرفتیم و سر خونه زندگیمون نرفتیم من هم خونه و ماشین و پولهای پدر خانمم رو گذاشتم و میگم که هیچ کدوم رو نمیخواهم ولی خانمم اخلاقش رو درست کنه
این خلاصه زندگی منه
میبینی که پول خوشبختی نمیاره
بخدا حاضرم که خانم هیچ کدوم از اینها رو نداشت ولی در عوض یکمی فقط یکمی با هم خوب بودیم
میدونی من حسرت اینو دارم که یه دفعه با خانمم برم رستوران و اون غذا نخورده قهر نکنه و شروع به داد و بیداد نکنه بیاد بیرون
این زوج های جون که با هم خوش هستن رو میبینم حسرت میخورم اما چه میشه کرد قسمت این بوده
این هم یکی امتحان های خداوند که امیدوارم سربلند بیرون بیام
ببین من یه چیزی بهت میگم ناراحت نشی ها
من خودم شخصا آرزوی داشتن یه خانم مثل خانم تو رو داشتم
یه ذره قدر خانمت رو بدون
بخدا دختر خیلی خوبیه
خیال میکنی خوشبختی چیه
همینه دیگه
منطقی و آرام و صبور باش و تصمیم درستی بگیر
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
فکر نمی کنید در میون گذاشتن تردیدهاتون با این خانوم باعث می شه که ایشون همه ی زندگی رو احساس کنن فرد مطلوب شما نیستن؟ ضمنا قطعا این خانوم از حرفهای شما رنجیده ولی بروز نمیده.
بنظر من این خانم گزینه بسیار خوبی برای ازدواجه اما طرز تفکر شماست که مشکل داره .شاید محیط خانواده تون بنحوی باعث این نوع تفکرات شده یا استنباطهای خودتون هست ولی فکر میکنم سخت بتونید معیارهاتونو حداقل تو کوتاه مدت تغییر بدید.با ادامه دادن هم خودتونو آزار میدید و هم ایشونو.
چاره اینه که یکیو پیدا کنید پولدار و خوشگل و کوچکتر و با تحصیلات و با اخلاقش اونقد بره رو اعصابتون که روزی هزاربار آرزوی همسری مثل این خانوم رو داشته باشید. شایدم با دیدن چند نمونه از اینا دوروبرتون عبرت بگیرید.
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
شما همسرتون رو براي ما كه تا به حال با شما و ايشون آشنا نبوديم اين طور معرفي كرديد:
دختر خيلي خيلي خوبيه اما )
1)خوشگل نيست
2)از من 7 ماه بزرگتره
3) خانوادش از نظر مالي متوسطن
4)از نظر تحصيلي از من پايينتره
(آيا شما اصولاً همسرتون رو اينطور معرفي ميكنيد؟:163:)
در برابر 1 صفت خوبي ايشون 4 تا ايراد گرفتيد. كه دو تا از ايرادا اصلاً ايراد نيست بلكه موقعيته.
شما درصدد هستيد خودتون رو قانع كنيد كه اشتباه كرديد كه با همسر فعليتون ازدواج كرديد پس دنبال بهانه ميگرديد.....
.
[/quote]
ممنون از نظر شما.
لطفاً بی انصاف نباشید من تا جایی که جا داشت ازش تعریف کردم. اگه پست های منو بخونید می بینید که من چقد ازش تعریف کردم.
راستش من موقع عقد هم بابت سن و ظاهرش مسکل که نه ولی تردید داشتم اما اینقد که از سجایای اخلاقی ایشون شنیده بودم گفتم حالا این بعداً عادی میشه. متاسفانه بعد دو هفته که از ایران اومدم به مرور این افکار در من شکل گرفت. به خصوص که هرجا بحث ازدواج میشه اینجا همه میگن که همسر باید چند سال کوچکتر باشه و خوشگل باشه و ....
هردفعه این بحث ها میشه من ناراحت میشم که نکنه من اشتباه انتخاب کردم؟ باور کنید هنوزم میگم از نظر سجایای اخلاقی واقعاً فکر میکنم عالیه ولی نمی دونم این افکار چیه که به سراغم میاد . البته بعد از همدردی با دوستان بهتر شدم و الان احساس بهتری دارم . ترس من از اینه که خدای نگرده فردا دختر مردم بیاد اینجا و من باهاش بد برخورد کنم. خدای نکرده این افکار تو ذهنم نمونه و بعداً به روش بیارم؟
من الان دیگه فقط می خوام مطمئن بشم که این افکار از ذهنم محو خواهند شد.
با تشکر از همه دوستان ، فعلاً تا آخر هفته فرصت دارم که رو این قضیه فکر کنم و فعلا هم تصمیم گرفتم که این افکارم رو درمان کنم تا بتونم تردید ها رو از خودم دور کنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ahooye tanha
سلام ببینید احساسات یک دختر بازیچه افکار شما نیستش!!!! سعی کنید از اطرافیانش هم پرسو جوو کنید که احساس واقعی او به شما چیه؟ این خانم غرور داره شما دارید با غرورش با زی میکنید مجبور اینو بگه، یه دختر عقد کرده تو جامعه جایگاه خوبی برای ازدواج نداره یکم مردونگی بخرج بدید!!! اجازه ندید محیط روتون تاثیر بزاره!! سعی کنید روی ظاهرش کار کنید همه چیز درست شدنیه مطمئناً اگه انقد بد نبوده که شمارو چاقو زیر گردنتون گرفته سر سفرهٔ عقد برده باشن، پس مردونگی به خرج بدید و تا آخر راه کنارش باشید و سعی کنید اعتماد بنفسشو بهش بر گردونید محبت و انسانیت و صداقت نایابترین چیزأی که همسر شما داراست قلبشو نشکنید و همراهش باشید،اینو بدونید هیچ گناهی سنگین تراز شکستن دل آدما نیست!!!
ممنون از نظر شما دوست عزیز. واقعاً از همه دوستان ممنونم.
باور کن می نمی خوام غرورش بشکنه اما نمی خوام بعداً احساس کنه که اشتباه ازدواج کرده. می خوام هنوز که عروسی نکردیم اگه درست نبوده این ازدواج، جلوشو بگیرم. من الان فقط ترسی اینه که بعداً خدایی نکرده ، این افکار تو وجودم بمونه و خانمم اذیت بشه.
الان دارم تلاش می کنم که بتونم این تردید ها رو از خودم دور کنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط no1
فکر نمی کنید در میون گذاشتن تردیدهاتون با این خانوم باعث می شه که ایشون همه ی زندگی رو احساس کنن فرد مطلوب شما نیستن؟ ضمنا قطعا این خانوم از حرفهای شما رنجیده ولی بروز نمیده.
بنظر من این خانم گزینه بسیار خوبی برای ازدواجه اما طرز تفکر شماست که مشکل داره .شاید محیط خانواده تون بنحوی باعث این نوع تفکرات شده یا استنباطهای خودتون هست ولی فکر میکنم سخت بتونید معیارهاتونو حداقل تو کوتاه مدت تغییر بدید.با ادامه دادن هم خودتونو آزار میدید و هم ایشونو.
چاره اینه که یکیو پیدا کنید پولدار و خوشگل و کوچکتر و با تحصیلات و با اخلاقش اونقد بره رو اعصابتون که روزی هزاربار آرزوی همسری مثل این خانوم رو داشته باشید. شایدم با دیدن چند نمونه از اینا دوروبرتون عبرت بگیرید.
از شما هم ممونم.
این صفت من که همه چیز رو صادقانه میگم خوب نیست . به قول خانمم میگه تو زیادی صادقی. ولی این تو شخصیت منه . سخته عوضش کنم.
آخه من هم همین فکر رو میکنم. ولی چه فایده که گاهاً میاد تو ذهنم که فلانی که همکلاسیم بود خیلی بهتر بود. یا نمی دونم کاش فلانی رو میگرفتم که همه این ویژگی ها رو داشت و خوش اخلاقم بود.
می دونم این افکار بعد از ازدواج غلطه و نبادی بیاد به ذهنم اما چیکار کنم که بعضی وقتا ناخودآگاه میاد به ذهنم .
یکی از مشکل های اصلی من مقایسه کردنه . من خیلی خانمم رو مقایسه می کنم با بقیه و این فکر کنم مهمترین مشکل منه.
الان هم که اون از من رنجیده شده ، مطمئناً یکی از دلایلش همینه که بعضی وقت ها با دیگران مقایسه می کنمش.
از دیروز دارم همش به نیمه پر لیوان نگاه می کنم و می بینم که خوب شاید خیلی ها حسرت داشتن همسری مثل من رو داشته باشند. ولی خوب کاش این حس همیشه بود. مشکل من اینه که بعد یک مدت دوباره اون افکار میاد به ذهنم که چرا به گزینه های بهتری فکر نکردم و همش خودم رو سرزنش می کنم که من که به ظاهر و سنش تردید داشتم چرا عقد کردم؟ بعد فکر می کنم که اشتباه کردم . ولی بعد باز دوباره فکر می کنم که اخلاق از هر چیزی مهم تره و کار درست رو کردم. خلاصه این افکار منو رها نمی کنه.
می خوام یک بار واسه همیشه خوب فکر کنم و تردید ها رو بگذارم کنار.
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
چرا شما پیش یه مشاور نمیرین؟
این تردیدها بعد از ازدواج هم باشما هست.اگر هم نباشه خانمتون این حرفها همیشه توی ذهنش خواهد ماند. ودر هر مشاجره یا بحثی این به ذهنش میرسه که شما از اول اونو با تردید انتخاب کردین و دوسش ندارین و اون هم بدتر میشه
در ضمن چرا این جور حرف رو به خانمتون میزنین این مشکل شماست که خودتون باید حلش کنید درسته که صادق هستین ولی دارین به اون ضربه روحی میزنین حس طرد شدگی عدم دوست داشتن و نامزد بیچارتون دم نمیزنه
من خانمتونو خوب درک میکنم
البته من از لخاظ تحصیلات و خانواده بهتر از همسرم هستم واز لحاظ سنی هم کوچکترم ولی همسر من موقع ازدواج ملاکش زیبایی بود ومن چهره معمولی دارم
الان نمیدونم مثل اوائل ازدواجمون فکر میکنه یا نه ولی من هنوز حرفاش توی ذهنمه و نبخشیدمش و فکر میکنم یکدل نیستیم
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saint mary
چرا شما پیش یه مشاور نمیرین؟
ممنون از نظر شما.
من واسه همین دو هفته قبل عقد همراه ایشون به یک مشاور معروف در تهران رفتیم و سه جلسه مشاوره کردم. یک جلسه خودو و یک جلسه ایشون و یک جلسه مشترک.. جالب اینه که من دل نگرانی هامو گفتم. حتی به آقای دکتر گفتم که من نمی دونم چرا این تردید های من نسبت به ظاهر و سن ایشون رفع نمی شه و مدام فکرش با من هست . ایشون اصلاً نذاشتن رو شن بحث کنیم و گفت من واسه 7 ماه اصلاً بحث هم نمی کنم. واسه ظاهر هم گفت همین قد که ببینی تمایل جنسی بهشون داری کافیه و گفت حتماً برید بیرون و چند جلسه بهش خوب نگاه کن و ببین که این تمایل رو داری یا نه. من هم طبق گفته ایشون عمل کردم و دیدم که این تمایل که ایشون می گفت رو دارم و فکر کردم حتماً همین کافیه هرچند ایشون اون طور که من می خوام نباشه.
اون آقای مشاور گفتند که این خانم خیلی خیلی متعهد و صادق و ... که خودم هم اعتراف کردم هستند و مخصوصاً چون خودش شدیداً به این ازدواج علاقه داره خیلی امتیازه.
من هم با وجودی که این تردید باهام بود گفتم حتماً این آقای مشاور یه چیزی می دونه و حتماً بعداً درست میشه.
دیگه چون خانواده هم اصرار داشتند که چی شد ، زود نتیجه رو بگو ، تصمیم نهاییت چیه ، من هم دیکه دلو زدم به دریا و گفتم باشه . در عرض یک هفته همه چی انجام شد و من هم بعدش سریع از ایران اومدم.
الان خودم رو سرزنش می کنم گاهی اوقات که چرا به حرف اون مشاور کردم. چرا کلا بی خیال نشدم. حتی گاهی میگم که ممکنه یه دختر یه فرشته باشه اما خوب باید ظاهرشو دوست داشته باشی. البته الان دارم سعی می کنم همش به نیمه پر لیوان فکر کنم تا این افکار یادم نیاد.
الان مهم ترین نگرانی من اینه که به قول خانمم میگه اگه الان بهم بخوره خیلی اتفاق خاصی نمی افته ولی اگه دو سال دیگه جدا بشیم سخته. من فقط می خوام مطمئن بشم که آیا بعد از ازدواج این افکار باهم میمونه یا نه؟ نمی خوام بعداً این خانم چوب پر توقعی منو بخوره. الان شوهر شما چیزی راجع به زیبایی به شما میگه؟ مثلاً به روتون میاره؟
من دارم فکر میکنم که خوب الان که هنوز مشکلات زندگی پیش نیومده اینطوری باشه دلم ، بعداً چی می شه؟ فکر می کنم که این همه آدم زندگی شونو با عشق خفن آغاز می کنند و یک سال نشده به جدایی میکشه ، ما که از الان این چیزا بین ما بحث میشه که دیگه واویلا !
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
ببخشيد يه سوال خصوصي ميپرسم،اگه دوست نداشتي جواب نده؟!
توي اين چند هفته اي كه عقد بودين،روابطتون در چه حد بوده؟! آيا تا الان با همسرتون رابطه ي ... داشتين؟
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrdad_m
ببخشيد يه سوال خصوصي ميپرسم،اگه دوست نداشتي جواب نده؟!
توي اين چند هفته اي كه عقد بودين،روابطتون در چه حد بوده؟! آيا تا الان با همسرتون رابطه ي ... داشتين؟
خواهش می کنم. در این حد که همراه هم بودیم . واقعاً هم در اون مدت احساس خوبی داشتم و فقط چند بار که رفتیم دیدن فامیل ، استرس داشتم که نکنه به ظاهر خانمم بعداً گیر بدن یا اینکه گیر بدن که سنش چقده . کلاً احساس می کنم شخصیتاً خیلی دهن بین هستم و خیلی استرس دارم رو حرفشون. همش به خودم تلقین می کنم که باب حرف مردم مهم نیست اما چه کنم که ذاتم این جوریه. حتی اول که اومدم اینجا خانم یکی از دوستان از سن خانمم پرسید و گیر داده بود که چند سالشه و من نتونستم راستشو بگم و گفتم ازم چند ماه کوچکتره. شبش هم با خانمم صحبت کردم و گفتم که نتونستم راستشو بگم و ازش خواستم که بعداً اگه سوال شد همینو بگه .
الان بیشتر استرس و تردیدم واسه اینه که کاش رو این چیزا بیشتر فکر کرده بودم. مخصوصاً که با چند دختر خانم خوبی که این مشکلات رو هم نداشتند و می شناختمشون ولی اون موقع بهشون فکر نکرده بودم صحبت کوتاهی داشتم که بهم تبریک گفتند و این حس هم در من ایجاد شد که چرا بیشتر دقت نکرده بودم. البته من اعتراف می کنم که تا الان دختری به خوبی خانمم از لحاظ سجایای اخلاقی ندیدم ولی چه کنم که این تردید های قبل عقد دوباره در من زنده شده. گاهی وقتا اون مشاور رو که بهم گفت به اینا فکر نکن و اینا مهم نیست رو لعنت می کنم که چرا بیشتر توجه نکرد. من دقیقاً از روی توصیه اون فکر کردم این تردید ها رفع میشه و بهتره بی توجه باشم. الان هم فقط می خوام واقعاً بدونم که ادامه ش اشتباهه جلوشو بگیرم وگرنه که بدون تردید ادامه بدم . همون چیزی که خانمم ازم خواسته.
در مورد سوال دوم هم هرچند با توجه به فرهنگشون امکانش بود ولی ما رابطه .... در حد کم داشتیم ولی من اجازه ندادم زیاده روی بشه (چون می ترسیدم از حساسیت جامعه ایران رو این قضیه) و این که شاید تو این مدت که باهم نیستیم مشکلی پیش بیاد و خدایی نکرده به جدیی بکشه.
می تونم بپرسم نکته این سوال واسه چی بود؟
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
ببين دوست عزيز،
-شما هنوز اونقدر توي رابطه به ايشون نزديك نشدي ،پس چطور با اطمينان از عدم تمايلت و پشيماني صحبت ميكني...آرايشهاي جديد و فانتزي،مدل مو،لباسهاي جذاب و تحريك كننده.. همه اينها ظاهر يه زن رو، زير و رو ميكنه!
-بعد از رابطه جنسي زن وشوهر،نوع احساس طرفين نسبت به هم تا حد زيادي با قبل متفاوت خواهد بود!(معمولا يه حس كشش و جاذبه خاص ايجاد ميشه)
-تازه همين "مثلا خوشگلايي" هم كه ميبيني اكثرشون زييباييشون رو مديون آرايش غليظشون هستن
-7 ماه بزرگتر بودن ايشون هم اونقدر نيست كه خيلي بعدا به چشم بياد!يه زن با كمي آرايش ميتونه چندين سال جوون تر جلوه كنه.
-حرفاي خاله زنكي مردم هم كه باد هواست!!
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mehrdad_m
ببين دوست عزيز،
-شما هنوز اونقدر توي رابطه به ايشون نزديك نشدي ،پس چطور با اطمينان از عدم تمايلت و پشيماني صحبت ميكني...آرايشهاي جديد و فانتزي،مدل مو،لباسهاي جذاب و تحريك كننده.. همه اينها ظاهر يه زن رو، زير و رو ميكنه!
-بعد از رابطه جنسي زن وشوهر،نوع احساس طرفين نسبت به هم تا حد زيادي با قبل متفاوت خواهد بود!(معمولا يه حس كشش و جاذبه خاص ايجاد ميشه)
-تازه همين "مثلا خوشگلايي" هم كه ميبيني اكثرشون زييباييشون رو مديون آرايش غليظشون هستن
-7 ماه بزرگتر بودن ايشون هم اونقدر نيست كه خيلي بعدا به چشم بياد!يه زن با كمي آرايش ميتونه چندين سال جوون تر جلوه كنه.
-حرفاي خاله زنكي مردم هم كه باد هواست!!
یعنی بخ نظر شما این تردید ها بعد ازدواج به سراغم نخواهد آمد؟ من همش می ترسم بعداً دوباره همین تردیدها و ای کاش ها به سراغم بیاد و خدای نکرده اون موقعه جداشیم !
من خیلی ها رو می بینم که با یک عشق خفن زندگی رو شروع می کنند ولی به یک سال هم نمی کشه. وای به حال من پس ! من از این می ترسم که من که این جوری با تردید دارم زندگی رو شروع می کنم خدایی نکرده این بلا سرم نیاد !
البته بعد از این اظهار نظر های دوستان خیلی نسبت به قبل قوی تر شده ام و دیگه خیلی کم این افکار به سراغم میاد و سعی می کنم همیشه به نیمه پر لیوان فکر کنم ولی باز هم می ترسم که این درمان ها موقتی باشه و باز بعداً دچار این تردید ها بشم. فعلاً می خوام مطمئن شم که بعد ازدواج هیچ وقت از تصمیمی که طی این چند روز می گیرم پشیمون نشم.
RE: تردید بعد از عقد در مورد ظاهر همسر (خیلی فوری، لطفاً کمک کنید )
سلام
دوست عزیز اگه شما هم مثل همسر من آدم ایده آل گرا و آرمانی باشید(که طبق گفته هاتون این طور به نظر میرسه) بعد از ازدواج هم زیبایی همسرتون براتون مهمه. کما اینکه همسر من بعد از 4 سال هنوز هم اگه من به خودم نرسم یا اگه بینمون کدورتی پیش بیاد از رفتاراش متوجه میشم که این طور تصور میکنه که میتونست زن زیباتری انتخاب کنه، البته ما عاشق هم هستیم و زندگی خیلی خوبی داریم و به خاطر همین من بهش حق میدم که دلش بخواد زنش همیشه زیبا و جوون به نظر برسه و سعی میکنم راضی نگهش دارم، این و بهتون بگم خانوم هایی که چهره معمولی دارن مثل من یا خانوم شما یا اکثر خانوما، با مقدار خییییلی کمی آرایش خیلی تغییر میکنن و خواستنی میشن، راستی سعی کنید زیاد رک نباشید چون من از رک بودن شوهرم توی موارد مختلف آسیب دیدم که خیلی هاش هنوزم از ذهنم پاک نشده و میفهمم خانومتون چه حسی پیدا میکنن از این رفتار.