RE: احساس فشار ! بختک،یا جن؟
فرهنگ جان خوشحال باش که خیلی ها این طوری می شن . و اصلا مشکلی نیست.
دلیلش و هم اقا کیوان عنوان کردن و دقیقا توضیحاتشون درسته. نگران نباش سعی کن قبل از خواب فکرت و خالی کنی از افکار منفی. به روزای خوب فکر کنی کنار پنجره هوای تازه تنفس کنی و با یاد خدا به خواب بری.
موفق باشی:72:
RE: احساس فشار ! بختک،یا جن؟
وسط یه ده دور افتاده توی یه اتاق بدون برق چهارتا پسر چراغ روشنایی را خاموش می کنند تا بخوابند. تا این جاش هیچ مساله ای نیست. درسته؟
حالا تصور کنید داره خوابتون می بره که یه دفعه یکی از بچه ها شروع می کنه جیغ کشیدن!
برق از کله تون می پره!
چه اتفاقی افتاده ؟
شما هنوز خوابتون نبرده بود. اما او می گفت بختک دیده! و از ترس فریاد کشیده!
این دقیقا اتفاقیه که واسه من افتاده!
شب قبلش تا کنار رودخانه را تنهایی رودخانه تنها رفته بودم اما اون شب تا دستشوئی صحرایی مون با هزار ترس و لرز رفتم!
امان از دست خرافات!
RE: احساس فشار ! بختک،یا جن؟
من هم یک زمانهایی که خیلی فشار عصبی داشتم دچار این حالات می شدم. حتی گاهی افرادی را که می شناختم کنار خودم می دیدم...
معمولا سعی می کردم از جا بلند شم ولی چون نمی توانستم (بخاطر فشار)، منصرف می شدم و صبح فکر می کردم همه آن اتفاقها واقعی بودند و همان موجوداتی که شما می گویید به شکل آشنا سراغم آمدند.
بعدها تصمیم گرفتم که هرطور شده از جا بلند شم. خیلی تلاش کردم و وقتی موفق شدم، تازه دیدم که خواب بوده ام و تمام آنها خواب بوده است و در بیداری خبری نیست. انگار دو مرحله از خواب بیدار می شدم! که مرحله اول کاذب بود.
اما همانطور که دوستان گفتند همه اینها نتیجه فشار و اضطراب و افسردگی روحی است. مطمئنا این بخش که درمان شود، آنهم به خودی خود درمان می شود.
RE: احساس فشار ! بختک،یا جن؟
منم این جوری میشم
زیاد
مثلا ماهی یک بار
تو خواب حس می کنم یه چیزی افتاده روم که نمی تونم تکون بخورم و سایه سیاهه :163:
RE: احساس فشار ! بختک،یا جن؟
سلام فرهنگ ديگه بختك نيومده پيشت؟:301:
RE: احساس فشار ! بختک،یا جن؟
همون اول یه کاریش کردم دیگه جرات نمی کنه این دور و ور پیداش بشه.
RE: احساس فشار ! بختک،یا جن؟
چي كارش كردي؟ مي شه بگي؟:316:
RE: احساس فشار ! بختک،یا جن؟
سلام دوستان
منم بازی ... :D فرهنگ منم می خوام اتفاق پریشبم رو واست بگم... ماجرا اینجوری بود که :
من با یه عالمه فکر و خیال و غصه عشقم که ازم دوره خوابیدم رو تختم ... اون شب نه نماز خوندم
نه دعا کردم قبل خواب ... جسمم که خوابید روحم یه خواب خیلی قشنگ دید :227: ... بنده خدا
روحم وقتی اومد تو خونمون زهرمارش شد... جسمم رو میدیدم که رو تخت دراز کشیده ، خواهرم
هم رو تختش بود و همه خواب بودن ... روحم اومد بیاد تو جسمم که یهو دیم یه حجم سیاه و
زشت کنار تختمه و دستاشو حجمش روی جسمم.....روحم ترسیده بود و جسمم اصلا تکون نمیخورد :301:
و روحم گوشه اتاق نگاه میکرد...یه دفعه اون حجم سیاه بدترکیب نگام کرد .روح بیچارم از ترس
سریع اومد تو جسمم... جسمم احساس خفگی و سنگینی کرد یه دفعه .... آقا ما هرچی
سوره میخوند :103: روحمون نخیر ول نمیکرد تا اینکه به زور ناله زدم خواهره هم خواب سنگین
اصلا نفهمید تا اینکه بالاخره بعد 10 دقیقه تلاش با جیغ خواهرم فهمید و منو بیدار کرد..حالا
مگه من خوابم می برد. پتو و بالشمو برداشتم رفتم تو سالن خواهرمم باهام اومد... حالا به
خواهرم میگم سمت راستم بخواب که بختک نیاد بشینه بغل دستم برگشته میگه نمی خوام
میاد میشینه رو من بختکه :R همینجور نگاش میکردم.. بعد رفتم وضو گرفتم ... قرآن آوردم بالا
سرم گذاشتم... هرچی بلد بودم خوندم و خوابیدم و همه صبح که میخواستیم بریم سرکار
فحشم میدادن که نذاشتم بخوابن :324: ...2شبه از ترس خواب ندارم اما میدونم
فکر که آزاد باشه...قرآن پیشت باشه و 4 قل و آیت الکرسی بخونی دیگه نمیاد
این بود داستان من
RE: احساس فشار ! بختک،یا جن؟
بهار فكر كنم سريال "5 كيلومتر تا بهشت" زيادي روت اثر گذاشته.
كمتر تلويزيون نگاه كن مادر.:305:
RE: احساس فشار ! بختک،یا جن؟
لیلا جان من اصلا تلویزیونی نیستم و سریال نمیبینم...
تازه این خوبه ... 1دفعه خواب دیدم 4تا سیاهپوش دورم کردن هی دورم میچرخن...منم ترسیده
بودم...تا اینکه حلقشون تنگ تر شد و داشتن خفم میکردن که با 1 جیغ مهیب کل ساختمان از
خواب پریدن با جیغ من...خیلی خواب بدی بود...تا 1هفته نمیخوابیدم...ذهنم درگیر بدهی های
شرکت بود که اینو دیدم