ممنون دوستان
خدا کنه که اینطور باشه.منم همچین فکری میکنم
من دیشب یه اس ام اس تبریک برای نیمه شعبان براش فرستادم که جوابمو نداد:302:
ولی با اس ام اس پیگیرش هستم.شاید هم زنگ زدم بهش و ازش خواستم که دوباره با هم حرف بزنیم
نمایش نسخه قابل چاپ
ممنون دوستان
خدا کنه که اینطور باشه.منم همچین فکری میکنم
من دیشب یه اس ام اس تبریک برای نیمه شعبان براش فرستادم که جوابمو نداد:302:
ولی با اس ام اس پیگیرش هستم.شاید هم زنگ زدم بهش و ازش خواستم که دوباره با هم حرف بزنیم
سلام
من باز هم اومدم
نمیدونم چرا فراموش کردنش برام سخته.البته راحته!!!ولی نمیخوام فراموشش کنم
خدا کنه که اونم منو فراموش نکرده باشه
یه سئوال.به نظرتون وقتی که مهر ماه کلاسای دانشگامون شروع شد برم باهاش حرف بزنم و یا اینکه دلیل جدا شدنشو بپرسم؟
آقا حمید شما هنوز نمی دونید خانم رو دوست دارید یا خیر.... شما هنوز با احساسات خودتون درگیر هستید و واسه همین متوجه نمی شید دوستان چی می گن... کاملا مشخصه که دارید احساساتی انتخاب می کنید...
می شه دلایلتون رو واسه انتخاب اون خانم برای زندگی مشترک... برای یک عمر زندگی!!! بنویسید؟ معیارهاتون چیه؟:72:
منم با متین موافقم شما باید منطقی تر باشین
احساسات طبیعین ولی باید سعی خودتونو بکنین و کنترلشون کنین
خوب من 2 سال بود که این دختر خانوم رو تو دانشگاه میدیدم و بهش علاقه داشتم.یعنی علاقه من مربوط میشد به ظاهر این دختر خانوم
بعد از مدتی تصمیم که با این دختر خانوم رابطه برقارا کنم ببینم که از نظر اخلاقی چه طور دختر یهست
من اول خودم اقدام کردم که با پاسخ نه این خانوم مواجه شدم .بعد از طریق یکی از دوستان صمیمیش که تو دانشگاه بود قرار شد که ما با هم حرف بزنیم
تو ملاقات اول هدفشو از این کار ازم پرسید که من جواب دادم که دنبال دوستی چند وقته و ....این جور حرفا نیستمو قصدم خیره.اون خانوم هم قبول کرد که با هم آشنا بشیم
رابطمون خوب بود.از لحاظ شخصیتی شبیه به هم بودیم.مثلا من خیلی شوخ طبع و پر حرفم و خیلی چیزهای دیگه که باعث شد احساس نزدیکی بیشتری کینیم .البته تو زمینه هایی که سلیقه هامون کاملا متفاوت بود که به نظر من مشد چشم پوشی کرد
از لحاظ سطح طبقاتی و فرهنگی و مذهبی مثل هم بودیم . از این بابت مشکلی نبود
ولی بپعد از 2 ماه همه چیز رو تموم کرد .من حتی تا الان هم باورم نمیشه و دلیلشو نمیدونم
اخیرا چیزی در باره رسمی کردن رابطتتون ازتون نخواست یا اینکه مثلا راجع به اشنا شدن شما باخانوادش یا ایشون با خانواده شما یا صحبتایی که نشون بده می خواد رابطه شکل رسمی تری داشته باشه نزد؟
نه همچین چیزی رو مطرح نکرده بود
خودم فکر میکنم ناراحتیش برمیگرده به روزی که درباره کار رفتنش باهام حرف زد و من ابتدا مخالفت کردم
نمیدونم خیلی دوست داشتم دلیل واضخ و روشنی داشته باشه
حتی من ازش خواستم که درباره رابطمون با مادرش صحبت کنه که گفت نه هنوز زوده و مادرم رو این کارا حساسه
آقا حمید گاهی مواقع یه سری چیزها بهانه می شه چون غرور نمی ذاره چیزی رو که واقعا طالبش هستیم بیان کنیم....
من فکر می کنم موضوع کار تنها بهانه بوده, ایشون ترجیح می دن رابطه رسمی باشه و حق دارن, به نظر من اگه بهش بگی... اگه وقتی دیدیش باهاش صحبت کنی حتما قضیه متفاوت خواهد بود, من از اول تاپیک به شما گفتم صحبت
صحبت
صحبت
تا آخرش هم می گم هیچ چیزی نمی تونه جایگزین یه صحبت رودررو و روشن کردن آینده تاثیر گذار باشه
نه منتظر بایست
نه دوباره باهاش دوستی کن
فقط برو باهاش صحبت کن, بهش قصدت رو بگو و بگو که نمی خوام همین الان بهم بگی آره یا نه... اول برو برای یکیدو هفته خوب فکرهات رو بکن بعد بهم بگو, بهش بگو من فقط میخوام بدونم که حاضری یک سال برام وایستی یا نه, انتظاری هم ندارم تو این یک سال جز یه رابطه ی معمولی.
اگر حتی ایشون به خاطر قضیه کار به هم زده باشه شما باید منطقی فکر کنی
وقتی که شما منظورتون شناخت به منظور ازدواج بوده پس این خواسته شما نامعقول نیست که نخوای ایشون توی هر محیطی کار کنه به خصوص اون جوری که شما توصیف کردی که محیطش مردونه بوده و اگر ایشون بخواد کاملا ازاد باشه و شما از همین اول قبول کنی بعدن تو زندگی نمی تونی حرف بزنی و همین ممکنه مشکل ساز بشه
پس اگر این مسئله برای شما مهمه و ناراحتت می کنه نباید به خاطر احساس الانت کوتاه بیای و ازش بگذری باید ببینی می تونی خانومت در اینده همین جوری باشه و شما باهاش کنار میای اگر نه باید جدی باهاش صحبت کنی
پس اگر حتی خواستی شکل رسمی به قضیه بدی و ایشونم قبول کرد نباید از این مسئله بگذری و چشم پوشی کنی
باید بهش بگی که اینجور موضوعا برات مهمه
البته این نباید شکل کشمکش پیدا کنه یعنی شما ازش بخوای و اون قبول نکنه و همیشه جروبحث داشته باشین گفتن شما باید نتیجش این باشه که اون بیشتر این مسائلو جدی بگیره به هرحال شما در مقام انتخاب هستین و منطقی تصمیم گرفتنم یعنی همین
اینکه از چیزایی که به نظرتون ممکنه مشکل ساز باشه تو زندگی از همین الان نگذری و راجع بهش صحبت کنی
آخن بهم گفته بود که کارشو برادر یا خواهرش پیدا کرده و از لحاظ بیمه و شرایط کاری خیلی خوبه
بهم گفته بود که خیلی دنبال کار و محیط خوب بودم که اینجا رو پیدا کردم و از هر بابت خوبه
من با کار رفتنش کاری ندارم و برام هم الان مهم نیست که کجا کار میکنه.
میخوام باهاش حرف بزنم ولی وقتی که جواب تلفنم ور نمیده باید چی کار کنم؟منتظر بمونمتا مهر ماه برسه که تا اون موقع داغون میشم