RE: یه وقتایی بدجوری می ترسم و دلم میگیره
آقاي تسوكه عزيز! بنظرم اينجوري نميشه درباره آدمها حكم داد و اونارو با روابطشون سوا سوا كرد!
يك انسان از وقتي كه پا به دنيا ميگذاره اتفاقات متعددي بر سر راهش سبز مي شه و هر اتفاق به منزله درسي در زندگيش هست. اينكه بخواهيم دور خودمون ديوار بكشيم كه نمي شه! تصور كن يك دختر با پسري آشنا ميشه و فكر مي كنه پسر همه معيارهاش از جمله صداقت و معرفت رو داره. حالا اين آقاپسر تو زرد از آب درمياد. خب دختر چكار كنه؟ يه پرونده الكي براش تشكيل شده اما خب كلي هم درس زندگي و آدم شناسي ياد گرفته. مرد و از نامرد شناخته. خوب و بد رو فهميده و چشماش تيزتر شدن. حالا اگر پسر خوبي مثل شما بره خواستگاريش بخاطر نامردي يكي ديگه درسته به شما نه بگه؟ درحاليكه ممكنه با شما خيلي خيلي خوشبخت بشه و شما هم احساس رضايت كنين. اين حرف من البته به منزله تشويق اين جور رابطه ها نيست. چون اگر بود خودم بايد مي رفتم دنبالش! اما حرف اصلي من اينه كه ممكنه پيش بياد و درواقع درسي باشه براي آدم. درسي كه اگر صدها نفر تو گوشت بخونن ياد نگيري. حساب كتاب خدا با بنده هاش فرق مي كنه! شما اونچيزي كه از خدا مي خواي بخواه و در پي چند و چونش نباش. مگه نميخواي دختر پاك بگيري كه خوشبخت شي؟ پس بگو: خدايا يه دختر پاك و با فهم و درك بهم بده كه در كنارش خوشبخت شم! نترس! جوينده يابنده است!