پس حدسم درست بود.متاسفانه ما اینجا نمی تونیم کاری برای شما بکنیم.به همون سایتی که لینک گذاشتم برو.با یه
جراح پلاستیکم مشورت کن.
نمایش نسخه قابل چاپ
پس حدسم درست بود.متاسفانه ما اینجا نمی تونیم کاری برای شما بکنیم.به همون سایتی که لینک گذاشتم برو.با یه
جراح پلاستیکم مشورت کن.
عزیزم من قبلا هم گفتم که مردها حتی سلیقشون در مورد اندازه قسمتهای مختلف بدن فرق می کنه. ولی بازم اگر فکر می کنی مشکل داری می تونی به پزشکی که حتما متخصص جراحی پلاستیک باشه مراجعه کنی ( نه پزشک هایی که دوره های جراحی زیبایی رو دیدند). در ضمن این مشکل رو هم که گفتی بعد از ازدواج و بچه دار شدن تا حد زیادی حل می شه.
با سلام و احترام
پست 16 و 19 را با دقت مطالعه کیند.
این نگرانی بیشتر تحت تاثیر تلقین های محیطی یا واگویه های تکرار گونه ذهنی شما قوت گرفته هست.
سلام دوست عزیز
شما چند سالتونه؟
آیا مادر و مادر بزرگتونم قدشون مثل شماس؟
از بین این همه خواستگار یعنی هیچکس دلتونو نبرده؟؟ اگه اماده نشدین واسه ازدواج پس چرا به خواستگار میگین بیاد خواستگاری؟!
بهتر نیست اول مشکلتو حل کنی بعد خواستگار بگین بیاد تا اون بنده خدا رو هم سر کار نزارین؟!
خدا از سره کار گذاشتن خوشش نمیادااااااااااااا
سلام دوست عزیز
شما چند سالتونه؟
آیا مادر و مادر بزرگتونم قدشون مثل شماس؟
از بین این همه خواستگار یعنی هیچکس دلتونو نبرده؟؟ اگه اماده نشدین واسه ازدواج پس چرا به خواستگار میگین بیاد خواستگاری؟!
بهتر نیست اول مشکلتو حل کنی بعد خواستگار بگین بیاد تا اون بنده خدا رو هم سر کار نزارین؟!
خدا از سره کار گذاشتن خوشش نمیادااااااااااااا
رستوران پدر خوب
ممنون از همگی به خصوص مدیر همدردی که افتخار دادن و منو راهنمایی کردن.
خب خودم میدونم یه سری حرفا توی ذهنم رسوخ کرده ولی نمیدونم چطور تغییرش بدم. کلا همیشه از بچگی بهم میگفتن تو چرا اینقدر کوچولویی؟ یکم ناراحت میشدم ولی برام زیاد مهم نبود. حدود سه سالی هست این قضیه برام جدی تر شده. آخه حتی حس میکنم مامانم هم از اینکه من ریزه میزه هستم خجالت میکشه.!! مثلا جلوی کسانی که منو اولین باره دیدن یه موقع اگه سنم رو بپرسن دو سه سال کمش میکنه و میگه!!!
یا بعضی وقتا که میخواد از بدخوراکی من به مثلا خواهرم شکایت کنه میگه:" چیکارش کنم؟ درست غذا نمیخوره که یکی که میاد آدم روش بشه بگه بیست و دو سالشه"
همیشه به خدا میگم خدایا اون چیزی که تو از بنده هات میخوای چقدر به جسمشون ربط داره؟!! میبینم نداره. میبینم خدا براش فرق نداره بنده اش سفید باشه یا سیاه چاق باشه یا لاغر خوشکل باشه یا زشت...
ولی خیلی وقتها هم این فکرها تسکینم نمیده.
یکم جدیدا گوشه گیرم هم کرده. به خصوص بعد از اینکه دیدم نتونستم به کسی که واقعا دوستش داشتم جواب مثبت بدم. نمیدونم ولی انگار ناخوداگاه دارم فکر ازدواج رو از سر خودم بیرون میکنم و روی خودم کار میکنم که نه به کسی علاقمند بشم نه بذارم کسی بهم علاقمند بشه!!
سلام دوست عزیز
شما چند سالتونه؟
آیا مادر و مادر بزرگتونم قدشون مثل شماس؟
از بین این همه خواستگار یعنی هیچکس دلتونو نبرده؟؟ اگه اماده نشدین واسه ازدواج پس چرا به خواستگار میگین بیاد خواستگاری؟!
بهتر نیست اول مشکلتو حل کنی بعد خواستگار بگین بیاد تا اون بنده خدا رو هم سر کار نزارین؟!
خدا از سره کار گذاشتن خوشش نمیادااااااااااااا
خواهر عزيز حقيقت اينه كه اون ناحيه از بدن خانمها براي آقايون جذابيت ويژه اي داره،پس شايد اينكه اگر كمي نگران باشي عجيب نباشه،ولي خوشبختانه مشكلي نيست كه قابل برطرف كردن نباشه،كافيه يه سرچ توي اينترنت كني و اطلاعاتي درباره جراحي اين ناحيه به دست بياري....البته جراحي آخرين گزينه هست!
در نظر داشته باش كه سليقه هاي آقايون هم متفاوته،شايد هم واقعا مشكلت جدي نباشه و با تمرينات ورزشي ساده و تغذيه بهتر ديگه هيچ مشكلي نباشه،..در ضمن اون ناحيه از بدن خانمها معمولا بعد از ازدواج هم كمي رشد خواهد داشت....
پیانوزن عزیز
فکر کنم رفتار مادرتون در قبال شما بسیار در این احساس موثر بوده و در واقع این حس رو در شما تشدید کرده، این که سن شما رو کمتر می گه و غیره، کاش با مادرتون صحبت کنید و بهشون بگید این به قول مدیر واگویه ها چه تاثیر بدی در شما گذاشته و حتی اگر شد با هم مشاوره برید. چون نظر مادر برای دختر بچه ها خیلی مهم هست و تاثیر شگرفی روی ذهنشون داره
اینکه با طرزه فکرت داری خیلی از فرصتای خوبو از ذست میدی،بیشتر ناراحتت میکنه،درسته؟؟
پیشه مشاور برین وازش راهنمایی بخواین خیلی کمک می کنه :72:
***زندگی مثه کوهنوردیه* باید بنوردیش!!!!!!!!!!!!
پدر خوب
سلام دوست عزیز
یه سوال؛ چرا شما بجای خواستگارانتون تصمیم می گیرید؟
شما مگه تو ذهن اونها هستید که سلیقه شون چیه؟
بنظرم شما اجازه بده بیان و در حضورشون لباسی بپوش که اندامت رو پنهان نکنه. بعد بزار بعهده خودش. پسرهای الان اونقدر چشم و گوش بسته برای ازدواج نیستند که قبلش این چیزها رو ندونند و بعد ازدواج تازه یادشون بیفته.
در ضمن 22 سال خیلی سن زیادی نیست و خوش بحالت که جوونتر بنظر می رسی. اصلا چرا تو این سن اینقدر چسبیدی به مساله ازدواج؟
تحصیل و کار و ... هم گزینه دیگری از زندگی هستند که می تونه فکرت رو به سمت درست تری سوق بده و سرمایه اندیشه و توانت در جای درست صرف بشه.
در کنارش ازدواج هم هست و با روشی که گفتم بزار خواستگارت خودش تصمیم بگیره که چی براش مهمه.
فقط پذیرشت رو بالا ببر تا اگه یه جلسه خواستگاری به فرجام نرسید، دلزده و سرخورده نشی.