بروسلی: 头看着宋江”,谆谆嘱咐道
جکی جان: 给林冲和众人,由林冲和 ؟؟؟؟
بروسلی: پـَـَـ نــه پـَـَــــ 袋,而晁盖也才得以当寨主。那么, 泊不是王伦的,便是 :
نمایش نسخه قابل چاپ
بروسلی: 头看着宋江”,谆谆嘱咐道
جکی جان: 给林冲和众人,由林冲和 ؟؟؟؟
بروسلی: پـَـَـ نــه پـَـَــــ 袋,而晁盖也才得以当寨主。那么, 泊不是王伦的,便是 :
به مامانم میگم: فکر کنم دیگه وقتشه از تنهایی در بیام،هر چی باشه بیست و شش سالمه مامان…
میگه: یعنی زن میخوای پدرسوخته؟ میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ یه داداش توپول موپول میخواستم روم نمیشه مستقیم به بابا بگم.
توالتم،در رو می زنه،سرفه می کنم،میگه یعنی نیام تو،گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اگه دستات تمیزه بیا واسم طهارت بگیر
صبح پاشدم به زور، دارم لباس میپوشم، بابام میگه کلاس داری؟! میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ نگران لباسم شدم پاشدم ببینم هنوز اندازمه یا نه
به داداشم میگم برو عصای آقاجون رو بیار؛
میگه آقاجون میخواد بره مگه؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ؛ میخواد به اذن پروردگار عصا رو تبدیل به اژدها کنه
به دوستم میگم یه ذره حجابتو درست کن … میگیرن !
میگه کی ؟ پلیس ؟
پَـــ نَ پَــــ دست اندرکاران شبکه فشن تی وی
تو خیابون مارو دست تو دست باهم دیده … از این مدلها که مثلاً مُچمونو گرفته …
با یه لحنی میپرسه دوست دخترتونه ؟
پَـــ نَ پَـــ مامان بزرگمه … پیش پاتون از اتوشویی گرفتمش
سر کلاس دستمو بلند کردم استاد میگه سوال داری ؟
پَــ نَ پَـــ ” های هیتلر”
رفتم سوپری میگم نوشابه دارید یارو میگه نوشابه مشکی گفتم پـــ ... عصبانی شد گفت برو گمشو بیرون ....میگم آقا میخواستم بگم پنیرم میخوام یارو کلی معذرت خواهی کرده میگه پنیر کیلویی میخوای ؟گفتم پـَـَـ نَ پـَـَـــ متری میخوام!!!
میخوام مسواک بزنم...مامانم میگه:میخوای مسواک بزنی؟
میگم:بله مامان جون....
میگه:خمیر دندون زدی روش؟
میگم: بله مامان جون...!
میگه:ای خاک تو اون سرت که این همه موقعیت پَــ نَ پَـــ درست کردم واست استفاده نکردی!!
بابام از اداره زنگ زده خونه بعداز کلی احوال پرسی میگه حامد خودتی؟ میگم: پـَــــــــ نَ پَـــــــــ به سیستم تلفنباک بانک تجارت خوش آمدید برای پرداخت قبوض شماره 1،برای اطلاع از موجودی حساب شماره 2....گفت زهر مار و قطع کرد .دیدم ظهر عصبانی اومد توی اتاق منم پای پَــــ نَ پَـــــ بودم گفت اگه یه بار دیگه بگی پَــــ نَ پَـــــ دیگه تو این خونه نمیخوابی....گفتم یعنی بیرونم میکنی بابا؟ گفت پَـــ نَ پَــــ خونه رو عوض میکنيم ميري خونه جديد ميخوابي!
دارم سیگار میکشم مامور اومده میگه داری سیگار میکشی؟ میگم پَـــ نَ پَــــ دارم علامت میدم سرخپوستای قبیله بغلی بفهمن ما اینجائیم. گفت اهل فیسبوکم که هستی سوار شو بریم
گفتم کلانتری؟ گفت پَـــ نَ پَــــ بریم قبیله بغلی بگیم اوردیمت لازم نیست شما بیاین...
با كل فاميل واسه بابابزرگم رفتيم خواستگاري، پيرزنه بهش ميگه شما تا حالا ازدواج كردين؟ پـَـــ نَ پـَـــ تک پسر خونه ست، ما 60 نفرو هم از پرورشگاه ورداشته اورده بیایم واسش خواستگاری...
دارم میرم تو دانشگاه یارو دم در جلومو گرفته میگه آقا شما دانشجوی همین دانشگاهید؟ میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ دانشجوی دانشگاه آکسفوردم، درس تفسیر قرآن رو اینجا واحد میهمان گرفتم !
خونه همسایمون آتیش گرفته به پسرش میگم زود باش برو زنگ بزن بیان، میگه آتش نشانی ؟میگم پَـــ نَ پَـــــ زنگ بزن حضرت ابراهیم بیاد بره تو آتیش خونتون گلستان بشه!!!
دختره داره فیلم میبینه میگه: من عاشقه رادانم. میگم:کی؟ بهرام؟
میگه: پـَـَـ نــه پـَـَـــ سردار!
نصفه شبی رفتگره داره زمینو جارو میکنه، رفیقم میگه رفتگره؟؟؟میگم پـَـــ نــه پـَـــ بابا بزرگه هری پاتره، استتار کرده
رفتم ساندویچی، میگم آقا یه هات داگ با سس مخصوص بدین. میگه میل می کنید؟ میگم: بله، دستتون درد نکنه
)گشت مبارزه با فتنه پـَ نه پـَ ، واحد سیار غذاخوری ها و رستوران ها(
رفتم خونه سالمندان عیادت پدربزرگم,مسئول اونجا میپرسه:شمام اومدین عیادت؟میگم نه خونه سالمندان طلبیده اومدیم زیارت
رفتـــم بــه کنـــار دلــبرم با شــادی
گفتـا کـه چـه خوب یاد من افتــادی
گفتـم صـنما تــو عشق را استـادی
گفتا پـَـَـ نــه پـَـَــــ تو یاد من میدادی
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ و درد زهـــر مــاری
ميخوام مسواك بزنم
مامانم مي پرسه ميخواي مسواك بزني؟؟
ميگم بله مامان جون..
ميگه خمير دندونم روش ميزني؟؟
ميگم بله مامان جان..
ميگه خاك تو سرت اين همه موقعيت پ ن پ درست كردم واست استفاده نكردی
منم گفتم پ ن پ خز شده مامان جون
بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟میگم...اگه شما صلاح بدونین
)ستاد مبارزه با فتنه ی پَ نَ پَ – واحد احترام به بزرگتر)
رفتيم پايگاه انتقال خون ميگه شمام اومدين خون بدين؟ گفتم بله اومديم خون بديم. شما هم بفرماييد بساط لودگي تون رو جاي ديگه پهن کنيد. يارو همون جا به گريه افتاد و ابراز پشیمونی کرد.
]ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد نهي از منکر[
تو صف بربری نوبتم شده یارو میگه بربری میخوای؟میگم نون باشه بقیش مهم نیس
به مامانم میگم پول بده!!!میگه اونایی که دو روز پیش گرفتی چی شد؟؟نکنه همشو خرج کردی؟؟؟
تا اومدم بگم پـَـ ....زد تو دهنم,نذاشت حرف بزنم
من فقط میخواستم بگم پـَـَـس اندازشون کردم
ماه رمضونی 6 صبح رفتم تهران، 9 شب برگشتم خونه خسته و کوفته میپرسم مامان شام چی داریم؟
میگه گشنته ؟ چند ثانیه سکوت میکنم، چشامو میبندم و یه نفس عمیق میکشم . آروم و با طمانینه میگم : بله گشنمه
(ستاد مبارزه با فتنه پــَ نــَ پــَ - واحد کظم غیظ )
نوزاده تو بغل مامانش گریه میکرده مامانه میگه قربونت برم گرسنته؟
بچه هه به اذن خداوند میگه پَ نَ پَ دارم برای گرسنگان و زلزله زدگان سومالی گریه میکنم
(واحد نفوذی پ نه پ)
رفتم سوپری گفتم یک نوشابه زرد بدید
فروشنده گفت: منظورتون نوشابه پرتقالی که نارنجی رنگه؟
گفتم: بله، منظورم همون بود. ببخشید
)ستاد مبارزه با فتنه پـ نـ پـ واحد فرهنگسازی به جای حاضر جوابی(
رفتم دستتشویی هی دارم در میزنم! میگه هاااان، دستشویی داری؟ پـَـــ نــه پـَـــ خواستم بگم آخریم مهلت ثبت نام جشنواره حساب های قرض الحسنه بانک صادراته، جا نمونی! طرف اومد بیرون گفت خاک بر سرتون کنن که فقط بلدین از این چرت و پرتا بگین (کمیته مبارزه با فتنه پـَـــ نــه پـَـــ , ستاد سیار مستقر در توالت عمومی)
تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم،یه زانتیا اومد گفت داری لایی بازی میکنی؟؟؟ گفتم: پــ نــ پـــ دارم واست عربی میرقصم!!! گفت: دِ نـَــ دِ کنترل نا محسوس بزن بغل
(ستاد مبارزه با پ نه پ واحد اتوبان)
[align=center]پ ن پ تصویری
http://www.hamdardi.net/imgup/28353/...ccc2661ae8.jpg
http://www.hamdardi.net/imgup/28353/...4e09c42787.jpg
http://www.hamdardi.net/imgup/28353/...36635b3830.jpg
http://www.hamdardi.net/imgup/28353/...7e8cac293d.jpg
http://www.hamdardi.net/imgup/28353/...6033360845.jpg
http://www.hamdardi.net/imgup/28353/...60ab982bff.jpg
http://www.hamdardi.net/imgup/28353/...91cf3dc867.jpg
http://www.hamdardi.net/imgup/28353/...e0d20d6b9d.jpg
http://www.hamdardi.net/imgup/28353/...40507e16d4.jpg
http://www.hamdardi.net/imgup/28353/...5de813fce7.jpg[/align]
به دوستم میگم دارم واسه چند روز میرم آبادان. میگه واسه کار داری میری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه دماسنج خریدم دارم میرم تو دمای بالای 50 درجه تستش کنم
رفتم الکتریکی می گم آقا سه راهی دارین؟ میگه سه راه برق؟!!!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ سه راه آذری، دربست
پسره اومده خواستگاریم میگم من الان می خوام درس بخونم می گه یعنی چند سال دیگه می خوای ازدواج کنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ 10 دقیقه صبر کنی این صفحه رو بخونم درسم تموم میشه
کارتمو دادم به بلیط فروش مترو میگه شارژش کنم؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ میرم از شارژ خورشیدی استفاده می کنم
بچه داییم به دنیا اومده. همه خوشحال و اینا. مامان بزرگم برگشته میگه حالا میخاین براش اسم بذارین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخایم همین جوری ولش کنیم اسمش بشه نیـــــو فولدر
دارم با تلفن حرف میزنم. بابام میگه دوستت بود؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ژاک شیراک بود در مورد مناقشات اخیر خاورمیانه نظرمو میخواست
داریم راه میریم با دوستام پام پیچ خورده، خوردم زمین میگه کمک میخوای؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت میکنم
دختره "با کلی عشوه و ناز" میگه کلی پسر با تک تک نفس های من مردن !
پسره با اعتماد نفس میگه پـَـَـ نــه پـَـَــــ میخواستی نمیرن ازون بوی بد دهنت
از خونه زنگ زدم فست فود غذا بیارن، طرف میگه بفرستم واستون؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ آپلود کن، لینکش رو بده، دانلود میکنم
میگن کریستف کلمب وقتی رسید به امریکا سرش رو از پنجره کشتی کرد بیرون از یه سرخ پوست پرسید داداش اینجا آمریکاست؟
سرخ پوسته گفت پـَـَـ نــه پـَـَــــ ژاپنه ما هم چون شلوار پامون نیست از خجالت قرمز شدیم
رفتم داروخونه، میگم باند دارین؟ میگه باند پانسمان؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ باند فرودگاه ! میخوام فرود بیام !
جلو توالت عمومی… آقاهه میگه ببخشید شما هم تو صف توالت وایسادین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ ما سوسکیم اومدیم عید دیدنی
به دوستم میگم من عاشق این ماشین شاسی بلندام. میگه منظورت پرادو و رونیزو ایناست؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ منظورم کامیونو تراکتورو ایناست!
ماشینه تا شیشه جمع شده. یه نفر اون بغل افتاده پارچه سفید روش کشیدن. یارو داره رد میشه ... میگه مرده؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ تصادف خستش کرده خوابیده
ایستک خوردیم شیشه هاش رو کابینت گذاشته. دوستم شب اومده می گه ایستک خوردید؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ شیشه خالی خریدیم ژست بگیریم که ایستک خوردیم !
هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم. آمپولارو دادم به پرستاره. میگه آمپول بزنم؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم!
دراز کشیده بودم لب استخر. دوستم میگه آفتاب می گیری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ با خورشید مسابقه گذاشتیم، هر کی دیرتر بخنده برندس !
دارم کباب درست میکنم رو منقل و سیخای کبابو میگردونم. اومده خودشو لوس کرده با لحن بچه گونه میگه عشقم داری کباب درست میکنی؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ دارم فوتبال دستی بازی میکنم
مگس نشسته رو برنج به خواهرم میگم: مگــــــــس ... ! میگه بکشمش؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ زشته برنج خالی بخوره یکم خورشت بریز واسش
به دوستم میگم دیشب تو کرمان یه پسره بنزین ریخته سرش خودشو تو خیابون آتیش زده. میگه سوخت؟!
پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه جون گرفت رفت مرحله بعد !
رفتم مرغ سوخاری بخرم یارو میگه همینجوری میبری؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ یه شورت پاش کن جلو مهمونا خجالت نکشه
رفتم دفتر هواپیمایی میگم عجله دارم میشه پرواز امروز شیراز رو واسم چک کنید؟ میگه اگه جا داد بگیرم؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ نگیر بذار پر شه من فردام میام چک میکنم با هم بخندیم
رفتم دنبال دوستم، زنگ خونه رو زدم میگم منتظرم، میگه بیام پایین؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ بیا بالا پشت بوم، با هلیکوپتر اومدم
با دوستم رفته بودیم استخر غریق نجات اومده میگه میخوایین شنا کنین؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدیم تو آب حل بشیم به عنوان املاح معدنی مردم استفاده کنن
رفتم واسه ثبت نام رانندگی زَنه میگه واسه آموزش اومدین ؟؟!!
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ پول میدم که منو سوار ماشینتون کُنین بشینم رو پای راننده غان غان کُنم
سر کلاس آیین نامه رانندگی پلیسه یه تابلو را از من پرسیده. میگم عبور دوچرخه ممنوع. میگه این دوچرخه است؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَـــ تانکه. میگه پـَـَـ نــه پـَـَـــ و مرض! هنوز فرق دوچرخه با موتورگازی را نمیدونی؟