RE: کاسه داغ تر از اش شدم !! شکستم
ببخشید وسط تاپیکت ،
سنجاب عزیز، این یه تفاوت دیدگاه هست.
که دخترا اینجوری فکر میکنن و پسرا اینجوری.
اگه هر دو جنس بهتر جنس مقابلش رو بشناسه،
هم آقا پسر حواسش به خودش هست که کارهایی که ممکنه دختر رو وابسته کنه رو کمتر انجام بده.
هم دختر میتونه متوجه بشه که هر کاری به منظور ابراز علاقه ی غیر مستقیم نیست.
و اینجوری دیگه وابستگی های غلط بوجود نمیاد.
اگه شخصی وابسته ی شخص دیگه میشه، هر دو طرف مقصر بودن که دونسته یا ندونسته این وابستگی رو بوجود آوردن و یا به اون پرو بال دادن.
RE: کاسه داغ تر از اش شدم !! شکستم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دختر مهربون
ببخشید وسط تاپیکت ،
سنجاب عزیز، این یه تفاوت دیدگاه هست.
که دخترا اینجوری فکر میکنن و پسرا اینجوری.
اگه هر دو جنس بهتر جنس مقابلش رو بشناسه،
هم آقا پسر حواسش به خودش هست که کارهایی که ممکنه دختر رو وابسته کنه رو کمتر انجام بده.
هم دختر میتونه متوجه بشه که هر کاری به منظور ابراز علاقه ی غیر مستقیم نیست.
و اینجوری دیگه وابستگی های غلط بوجود نمیاد.
اگه شخصی وابسته ی شخص دیگه میشه، هر دو طرف مقصر بودن که دونسته یا ندونسته این وابستگی رو بوجود آوردن و یا به اون پرو بال دادن.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sanjab
دوست عزیز
می دونی یک بدبختی دخترها اینکه وقتی از یکی خوششون می یاد و عاشق می شند حتی تو فکر شون هم به اون شخص خیانت نمی کنند.
وخیلی طول می کشه تا از لحاظ احساسی کسی رو که قرار نیست مال اونها باشه فراموش کنند.
ولی اقایون خیلی راحت تر می تونند به کسی چه به نگاه حمایت و کمک یا خواهر ی و برادری
یا سوال و درخواست و ........... نزدیک بشند و بدون اینکه وابستگی احساسی و عاطفی براشون پیش بیاد کنار بکشند و فراموش کنند.(نه خانی اومده ونه خانی رفته):160:
احتمالا شما خیلی وقته توی فکر اون خانم هستید شاید بارها اشک ریخته بخاطر این حسش و خصوصا زمانی که شما خواستگار هم معرفی کردی
ای کاش زودتر از اینها خودتون رو کنار کشیده بودید ولی حالا هم دیر نیست اگر واقعا حسی بهش ندارید خواهشا بیشتر از این درگیرش نکنید و سعی کنید خیلی دور وبرش نباشید و حمایتی نکنید.
آرزو می کنم زودتر از شما ازدواج کنه و اگر اینطور نشه خیلی اذیت می شه. :323:
منم منظورم همین بود تفاوت نگاهها رو گفتم این خانم قصه ما احتمالن از آقای خارپشت خوشش امده وآقای خارپشت هم با اعمال و حمایتهاش دامن زده به این حس درونی.
دختر خانمها مخصوصا از نوع بی تجربه هاشون تو این موارد خیلی ساده لوح هستند.
RE: کاسه داغ تر از اش شدم !! شکستم
مگه ایشون چی نوشته بود؟ شاید قضیه برای خود ایشون هم اینقدرها جدی نباشه شاید یه علاقه قلبی باشه که براش ازار دهنده نیست
RE: کاسه داغ تر از اش شدم !! شکستم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط lovestory
شما هر كاري خواستيد كرديد به حريم شخصيش هم تجاوز كرديد و نوشته هاش رو دزديديد.و الان هم داريد به خاطر كاري كه خودتون كرديد محاكمه اش ميكنيد.شما داريد بازيش ميديد برادر من.اين كار ها آخر و عاقبت خوشي نداره چه بسا شكست خوردن در رابطه عشقيتون هم نتيجه شكستن قلب اون دختر باشه.ببينيد كه باهاش چه كرديد كه اين همه سال علاقه اش رو پنهون كرده و به زبون نياورده. پس نگيد:
ولی این حق من نبود سیما داره نامردی میکنه خودشم میدونه والا یه سال سکوت نمیکرد
من نميدونم شما با خودتون چه فكري كرديد منم گرفتار اين رابطه شدم ذره ذره با محبتاش جذبم كرد و بعد آروم آروم اونارو ازم گرفت و حالا هم پشيمونه و دوباره برگشته.
تا به حال كه نسنجيده كار كرديد از اين به بعد ماجرا رو خوب سبك سنگين كن.
اولين اشتباه شما اين بود كه به خودتون دروغ گفتيد رابطه برادر خواهري رو.
لاو استوری الان آقای خارپشت تو این شرایط قرار گرفتند و قصدشون از این کمک ها وحمایت ها چیز دیگه ای بوده نه دست انداختن کسی, یه کم آروم باش و مسئله ی خودت رو با این موضوع قاتی نکن عزیز دلم, اینقدر بدبین نباش خانم گل, قرار نیست همه مثل هم باشن و این جریان هم مثل جریان شما نبوده عزیزم, احساساتی نشو.:72:
RE: کاسه داغ تر از اش شدم !! شکستم
تل مي جان اون چيزي كه شواهد پيداست گواه همين ماجراست پس لطفا اينجا ديگه به من درس نده چون خودم ميدونم چي دارم ميگم
RE: کاسه داغ تر از اش شدم !! شکستم
از همه دوستان بابت نظراتشون ممنونم :72:
فقط اگه بعضی دوستان لطف کنن به جای سرزنش من یا ادمایی شبیه به من ! و یا یاداوری خاطرات شخصی خودشون
به من کمک کنن تا راهی برای رفع این مشکل پیدا بکنم ممنون میشم
ضمن اینکه ما هیچوقت اجازه نداریم در مورد دیگران بر اساس برداشت شخصی خودمون قضاوت کنیم
حق نداریم کسی رو فقط چون جنس مخالف ماست و ما خاطره خوشی از هم جنساش نداریم محکوم کنیم
محکوم کنیم به بی احساس بودن یا مسئولیت ناپذیری !
من اینجا نیستم که از خودم دفاع کنم
اما اگه کسی با عقده گشایی در تاپیک من احساس ارامش میکنه
با این قضیه مشکلی ندارم
حداقل یه نفر اروم میشه :72:
RE: کاسه داغ تر از اش شدم !! شکستم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط lovestory
تل مي جان اون چيزي كه شواهد پيداست گواه همين ماجراست پس لطفا اينجا ديگه به من درس نده چون خودم ميدونم چي دارم ميگم
من مدرس نیستم, روانشناس نیستم فقط دوستانه گفتم نه در اینجا بلکه هر جای دیگه ای آدم باید روی احساساتش کنترل داشته باشه عزیز دلم:46:, به حرفهام فکر کن:72:, من نمی خوام سرزنشت کنم خانمی, فقط می خوام اشکال کارت رو بگم, چه بسا همه ی ما اشکالاتی داریم و اومدیم اینجا تا به هم کمک کنیم, اگه غیر از اینه بگو من هم گوش می دم, عصبانی شدن کاری رو پیش نمی بره, شواهد هم چیز دیگه ای رو می گه که با کمی تامل می شه درکش کرد.:72:
RE: کاسه داغ تر از اش شدم !! شکستم
به نظره من هیچ اتفاق خاصی نیوفتاده!!
از دوستان هم خواهش می کنم احساسی به قضیه نگاه نکن و خارپشت رو تحت تأثیر قرار ندن!
خارپشت عزیز، خواهش می کنم احساسی نشی یه موقعه و از روی حس ترحم و دلسوزی کاری بکنی که نباید بکنی!
ببخشید، من متوجه این نشدم که:
1- آیا سیما فک کرده شما بهش علاقه دارین و به دنبال اون، خودش هم به شما علاقه پیدا کرده!!
یا این که:
2- اون به خاطره خوب بودن شما و این که مثلن یه سری خصوصیات خوبی دارین، بهتون علاقه مند شده!
البته این رو هم بگم، هر کدوم از موارده بالا هم باشه، باز نیاز به این همه سرزنش و عذاب وجدان نیست! خودش نباید بدون این که چیزی باشه عاشق بشه!
شما نه، یکی دیگه این قدر محبت بش می کرد، عاشق اونم می شد!
بالاخره که باید یاد بگیره الکی به کسی دل نبنده، البته شرایط خاص اون هم بی تأثیر نبوده!
حالا باز می گین سرزنش نکن، اما به نظر من این قضیه این قدر اهمیت نداره که قضیه ی ورود به حریم شخصی اهمیت داره! ببخشید:316: لازم بود بگم دیگه! من اگه جای شما بودم کاره خاصی نمی کردم و فقط می رفتم در مورده حریم شخصی مطالعه می کردم!
خارپشت ببخشید:302:
لازم بود بگم:302::316:
یا خدا، تاپیک بعدی که خارپشت می زنه یعنی چیه!!!!!!!
RE: کاسه داغ تر از اش شدم !! شکستم
خارپشت خودش دچار عذاب وجدانه, گاهی آدم از روی کنجکاوی کار اشتباه می کنه
گاهی نه همیشه...همه ی ما اشتباه می کنیم دوستان به بزرگواری خودشون ببخشن, خارپشت ناراحته بیاید کمکش کنیم.:72:
RE: کاسه داغ تر از اش شدم !! شکستم
خیلی اتفاقی یه صفحه باز شد (کاملا تصادفی ) من خواستم ببندمش اسم خودمو دیدم که چند بار تو متنی که طبق تاریخش چند روز قبل نوشته بود تکرار شده
خب متنو که خوندم اصلا نمیتونم بگم چه حالی داشتم خواستم مطمئن بشم
مجبور شدم
مجبور شدم برم همشو وردارم خب اینکارو کردم
ضمن اینکه اونموقع اصلا نمیتونستم درست تصمیم بگیرم فقط میخواستم مطمئن شم
دیروز همه رو پاک کردم دیگه نمیخواستم ببینمشون ولی بعد از چند ساعت دوباره از سطل اشغال برشون داشتم
نه جرئت خوندن دوبارشون رو دارم و نه توان نابود کردنشون رو
نه میتونم یه دفعه بذارم برم ونه میتونم بعد از به تعبیر اون خانوم دزدیدن احساسش دوباره ببینمش
ای کاش زمان به عقب بر میگشت ای کاش هیچوقت نمیدیدمش
دیگه نمیتونم ببینمش اصلا دیگه به خودمم اعتماد ندارم
اگه تا الان فکر میکردم دارم در جهت خواست خدا کاری میکنم الان دیگه مطمئنم صلاح نیست که ببینمش
اما چجوری با چه بهونه ای؟؟
نمیخوام برنجونمش
تمام این چندسال به امید اینکه احساس بهتری داشته باشه کمکش کردم که تا جایی که ازم برمیاد بار زندگیشو سبک کنم
نمیدونستم که خودم باری میشم به سنگینی تمام این چندسال روی قلب شکسته اش
شاید این خواست خدا بوده که من متوجه احساسش نسبت به خودم بشم و با دوری از سیما ارامشو بهش برگردونم
شاید این اخرین و بزرگترین کمکیه که میتونم بهش کنم !
چیکار کنم که بهش برنخوره چیکار کنم که ازم بدش بیاد !!!!!!
ضمن اینکه بالاخره دیر یا زود قضیه ازدواج منم مطرح میشه
من نمیخوام سیما ضربه بخوره
لذت ازدواجی که با ازار سیما برام به وجود بیاد تلخ تر از زهره