RE: زندگی آرزوهای من این نبود
شما خودتون هم دقيقا دارين مثل اون رفتار مي كنين. نمي دونم چرا اصرار دارين اون بره پيش روانپزشك. از خودتون شروع كنيد.:305::305::305:
براتون دعا مي كنم و آرزوي موفقيت
ببين در بهترين شرايط همسر آدم 60 -70 درصد با همسر ايده ال آرزوهاش شباهت داره. به نظرم شما به مرور زمان خودت اون 30- 40 درصد ايده آل هاي همسرت را هم به صفر رسوندي.
موضوع طلاق فعلا جدي نيست همه مردها وقتي عصباني مي شوند از اين حرفا مي زنند. نترس. :305:
فقط رو خودت كار كن و اشتباهات گذشته ات را تكرار نكن چون اونوقت ممكنه مساله طلاق كاملا جدي بشه چون مردا وقتي جونشون به لبشون برسه مي زنند زير همه چيز.:305:
RE: زندگی آرزوهای من این نبود
فعلا که جون منه که به لبم رسیده.
RE: زندگی آرزوهای من این نبود
ببين با لجبازي كاري درست نمي شه
اول از همه بايد قبول كني اشتباه از شما هم هست و بايد رو خودت كار كني.
اگه مي خواي دنيات عوض بشه اول خودت را تغيير بده:305::305::305:
يثنا نوشته:
اما اون همیشه به من میگه پرتوقع به خاطر هر موضوعی حتی یه درخواست عادی.
همیشه به من میگه فقط به خاطر اینکه نمیتونم و نمیخوام بهت مهریه بدم دارم باهات زندگی میکنم.!!!!!!!!!!!!!!!!302ازت متنفرم.
میگه تو داری نقشه میکشی که تمام پولای من یه جا سرمایه گذاری بشه تا بتونی جای مهریت ازم بگیری!!!!!!!!!!!302
میگه مهریه حروم ترین مال دنیاس اما چون تو حروم خواری واست مهم نیست.!!!!!!!!!
شاید بپرسین چرا این حرفها رو بهت زد؟ چی شد که گفت؟ به خاطر اینکه من یک ساعت دیرتر از همیشه اومدم خونه وقتی رسیدم بهش گفتم انتظار داشتم دیدی یک ساعت و خورده ای من دیرتر از همیشه اومدم بهم زنگ می زدی میپرسیدی چی شده.دوست داشتم واست مهم میبودم. که حرف از مهریه و طلاق میاره وسط میگه چرا نمیری دادخواست طلاق بدی میگم خودت برو که داستان شروع میشه.نه این حرف هر درخواستی که داشته باشم به همین صحبتها منجر میشه .
از حقوقی که دارم میگیرم ده هزار تومنش واسم باقی نمیمونه بس که قسط داریم اما بس که مغروره عمدا بهم میگه نرو سر کار بمون خونه واسه من غذای تازه درست کن!!!
قدر هیچ کدوم از محبتامو نمیدونه.چند روزه باهاش قهر کردم و هیچ کاری تو خونه انجام نمیدم.
با خودم مدام میگم این زندگی آرزوها من نبود.
با وجودیکه اول ازدواجمون همه اعتقاد داشتن من میتونستم انتخاب خیلی بهتری داشته باشم اما حالا همون شخص میگه داره منو به خاطر مهریه تحملم میکنه302302302
[تصویر: www.hamdardi.com_2.net.jpg]
صبح میریم بیرون .من عصر برمیگردم اما اون شب دیروقت میاد و در اتاقشو میبنده و تا دیر وقت بیداره. از خداشه که من باهاش قهر باشم چون این طوری آزادی مطلق داره.
هیچ وقت جلو نمیاد و عذرخواهی نمیکنه حتی سر حرف رو هم باز نمیکنه. سکوت مطلق.
ته دلم میترسم آتو دستش بدم بره با یک نفر دوست شه یا ازم کینه بگیره و بعدا سرم تلافی کنه.
آيا همسرتون از اول اينطوري بوده؟ چي شده كه اينطوري شد؟؟؟
RE: زندگی آرزوهای من این نبود
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
ببين با لجبازي كاري درست نمي شه
اول از همه بايد قبول كني اشتباه از شما هم هست و بايد رو خودت كار كني.
اگه مي خواي دنيات عوض بشه اول خودت را تغيير بده:305::305::305:
يثنا نوشته:
هیچ وقت جلو نمیاد و عذرخواهی نمیکنه حتی سر حرف رو هم باز نمیکنه. سکوت مطلق.
ته دلم میترسم آتو دستش بدم بره با یک نفر دوست شه یا ازم کینه بگیره و بعدا سرم تلافی کنه.
آيا همسرتون از اول اينطوري بوده؟ چي شده كه اينطوري شد؟؟؟
من تصور میکنم در این رابطه نمیشه مقصر رو مشخص کرد. مادامی که هر دو طرف نخوان به مشاور مراجعه کنند پیشرفتی مشاهده نخواهد شد و با کمال تاسف گمان نمیکنم این رابطه به جایی برسه. ایشون میتونن با مراجعه به مشاور و روانپزشک صدمات این دوران رو برطرف کنند و خودشون رو برای زندگی بهتر آماده کنند.