نمایش نسخه قابل چاپ
ممنون دوستان
واقعا نمی فهمم. شاید دلیلش این باشه که ادم عجولی هستم و هر چیزی رو که خواستم تمام تلاشم رو کردم تا هر چه زودتر به دستش بیارم . اصلا اهل صبرو... نیستم. مثلا توی کلاسمون حتی قبل از ورودی های سال قبل من از پایان نامم دفاع کردم. از طرف دیگه فوق العاده احساساتی هستم دوریش واقعا برام سخته. تمرکزم رو از دست دادم . عصبی شدم . اعتماد به نفسمم خیلی کمتر شده که به خاطر بی توجهی های شوهرم هست.
ولی خواهش می کنم بهم بگین این صبر کردن من اونم طبق خواسته شوهرم 3-4 ماه چه فایده ای داره
دوست من
من هم شرایط مشابه به شما رو دارم
دوست داشتی برو تاپیک من رو بخون خودت متوجه میشی
تلاشم برای حفظ زندگیم با نامزدم
11 فروردین عقد کردیم و نامزدیمون 25 فروزدین امسال برگزار شد
3ماه که نامزد دارم و اتفاقات بدی برای من افتاد
من هم با خانمم مشکلات زیادی دارم ولی دارم تلاش میکنم که حفظش کنم
چون بر خلاف خانمم من عاشقشم و اون من رو دوست نداره
من هم احساساتی هستم دقیقا مثل خود شما
اما باید صبر و تحمل زیادی داشته باشی
زندگی مشترک خیلی جدی تر از رویاهای توی ذهن ماست
زندگی الزاما نباید اون چیزی باشه که ما فکر میکنیم
من یه کتاب دارم میخونم بهتر شما هم بخونی خیلی کمکت میکنه
زنان ونوسی و مردان مریخی
خدا رو شکر که متوجه شدی که عجول هستی و احساسینقل قول:
نوشته اصلی توسط parvane123
فایده این صبر اگر طبق خواسته شوهرت نباشه و حتما و صد در صد از روی میل و رضایت خودت باشه
1- صبر کردن را میاموزی که برای زندگی زناشویی خیلی خیلی مهم هست و حیاتی2-تحت تاثیر احساساتت قرار نمی گیری و عجولانه تصمیم نمی گیری
3-تصمیماتت رو منطقی و با آینده نگری می گیری
4- تحت فشار قرارنمی گیری و عصبی نمی شی
5- اعتماد به نفس و عزت نفست قوی میشه
6-گره مشکلت باز میشه و می تونی با چشم باز و آگانه تصمیم درستی برای زندگیت بگیری
سلام .
امروز نسبت به روزهای قیل خیلی ارومم. همیشه عصرها بدجوری دلم می گرفت و گریه می کردم . راستش خودمم دلیلشو نمی دونم اما کلی افکار مثبت تو ذهنم هستن. فکر می کنم رابطه مون قابل ترمیم هست. بازم راهنماییم کنین و دعا رو هم فراموش نکنین ها:72:
سلام
خیلی خوبه دوست من
شما آروم آروم داری به خود باوری میرسی
دیدی که چقدر آسونه مهم اینه که فقط بخواهی
خیلی خوبه که موفق شدی آرامشت رو به دست بیاری
سعی کن بهش فکر نکنی میدونم خیلی سخته ها (من خودم خیلی بد تر از شما بودم اصلا نمیتونستم تحمل کنم )
سعی کن ادامه بدی
در ضمن برای خودت یه سرگرمی یا ورزشی چیزی جور کن که فکرت مشغولش نشه
خیلی میتونه کمکت کنه
با این کارت به همسرت اجازه فکر کردن میدی
بزار با خودش تنها باشه و خوب فکرش رو بکنه
مطمعن باش بهت نیاز داره و میاد سراغت فقط زمان میخواد
امیدوارم که زودتر به آرزوهات برسی
موفق باشی
سلام.
یه فکر جدید و نگران کننده از دیروز اومده تو ذهنم. فکر می کنم دیگه بهش علاقه ندارم همش حرفا و رفتارهاش میاد تو ذهنم. حس می کنم نمی تونم ببخشمش. همش فکر می کنم می خواد با بی تفاوتی و محل نذاشتناش عذابم بده آخه از همون اول بهش گفته بودم که بی محلی رو نمی تونم تحمل کنم. به نظرتون من چی کار کنم؟
دوست عزیز
شما یک بار از اینور پشتبون می افتی و یکبار از اونور :316:
فعلا فقط کارهای شخصیتو بکن بعد از چند ماه که به تعادل رسیدی اگر اون هیچ اقدامی نکرد یک تصمیم جدی برای خودت و این رابطه بگیر :163:
سلام دوستان عزیزم
من این مدتم صبر کردم نه زنگ زدم و نه اس ام اس.اینم بگم که حالم خیلی بهتر شده. دیگه مثل روزهای اول بی تابیشو نمی کنم البته نمی دونم این نشونه خوبیه یا بد. مشکل اینجاست که من مجبورم چند روز دیگه با خانوادم بریم مسافرت یه مسافرت ضروری برای خانواده ام هست و چون منم نمی تونم خونه تنها بمونم باید باهاشون برم. از این نگرانم که اگه باهاشون برم و بعدا همسرم بفهمه ناراحت بشه اخه دفعه قبل همه این مسائل از مسافرت رفتن ما شروع شد:316: از طرفی هم الان یه جوری شدم که اصلا دوست ندارم من سراغشو بگیرم دوست دارم خودش برگرده. لطفا منو راهنمایی کنین
ای بابا!!!!
چرا هیچکی کمک نمی کنه!!:302:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط parvane123
سلام دوست من
امیدوارم که روز به روز حالت بهتر بشه و هر روز آرام تر از دیروز
بهتره که شما هیج تماسی نگیری همونطوری که نامزدتون از شما خواسته بود و همچنین بهتره که شما به مسافرت بری و به ذهن خودتون استراحت بدید و در طول مسافرت هم از سفرتون لذت ببرید و همچنین سعی کنید که ذهنتون رو معطوف به مشکلات و نامزدتون نکنید
اگر هم نامزدتون در مورد اینکه چرا به اون خبری ندادی اعتراضی کردن بهشون بگید که خودتون خواستید که تماسی نگیری
به هر حال خوبه که کمی هم به خودت برسی و از سفرت لذت ببری
در ضمن مطالعه کتاب زنان ونوسی و مردان مریخی هم فراموشت نشه
بهتره تو این فرصت روی خودت کار کنی
به امید موفقیت شما