-
RE: KingReza و مشکلاتش
سلام برادر خوبم KingReza عزیز.
خوبی عزیزم؟
نوشته هات رو خوندم، بعضی جاهاش رو با تموم وجود درک کردم چون خودم هم در شرایطی مشابه تو بودم. انتهای نوشته هات موهام رو سیخ سیخ کرد... آفرین پسر ادامه بده و بجنگ...
تو بچگی شب هایی بوده که نون و قند خوردم و خوابیدم...
من الان 25 سالمه و لیسانس روانشناسیم
رضا جان میخوام بگم که تو خانواده ما هم آدم مریض بود و هست که منو خیلی آزار میداد، و متاسفانه برای کسی که دقیقا بدونه و بفهمه که جریان چیه موضوع درداور تر میشه...
پدر من تو جوونی یه آدم دیکتاتور بوده که مادرم رو له کرده و اجازه نفس کشیدن و عرض اندام رو بهش نداده، پولش رو خرج دیگران کرده و به خانواده خودش سختی داده... اما بعد از چند سال که من بزرگ شدم مامان سوار شد و با وسواسی گری و کنترل گریش عوض همه چیزو باز کرده و میکنه... الان با رفتار هاش ما رو عذاب میده و من هم به قول تو چون مادرمه نمیتونم چیزی بگم اما اگه آدم دیگه ای بود و همچین ظلم هایی بهم میکرد خفش میکردم...
سال 86 بود از شدت فشار هایی که بهم میومد فکر خودکشی به سرم زد... یه صفحه گلایه نوشتم و خواستم همینجا بفرستم اما پشیمون شدم. رفتم پیش روانشناس!(تنش وحشتناکی داشتم، از بس مادرم اذیتم میکرد که از شدت عصبانیت حالت نهوع و سردرد و سو هاضمه بهم دست میداد و حالم خراب میشد) وقتی رفتار های مادرم رو بهش گفتم گفت، سعی کن برا فوق لیسانس از یه شهر دیگه قبول بشی و از اون محیط خارج بشی...
من هم تلاشمو کردم و امسال رتبه ای آوردم که به احتمال خیلی زیاد از شبانه یه شهر دیگه قبول میشم(البته هزینش فکرمو مشغول کرده!) اما رضا جان خواستم یه چیزی رو بگم. سعیتو بکن، با این اوصافی که گفتی میتونی به راحتی تو کنکور از رشته ای که دوس داری قبول شی. میدونی من برای فوق لیسانس همش 1 ماه خوندم! اون هم اینطور:
شهرداری دس گذاش رو خونمون و گفت که مال ماست! ولی پول نداریم که بدیم باید همینجوری بمونه! در شرایطی که خونمون داشت خراب میشد و دیرک های چوبیش الان هم مشخصه... مادرو پدرم بعد اینکه فهمیدن تکلیف خونه چطوریه فشار خون گرفتن... عصبی شدن وگریه کردن... از اون طرف بعد از تحریم ها برادرم ورشکسته شد و کلی قرض بالا آورد. هی طلب کار هاش زنگ میزدن و مارو تهدید میکردن... منم که تو خونمون جا برا درس خوندن نبود رفته بودم کتابخونه درس میخوندم، ملتم فکر میکردن که آره دیگه داره درس میخونه، اما تقریبا هر روز یه اس ام اس یا زنگ تهدید آمیز داشتم و منم هی نگران پدر و مادرم میشدم و به سختی میتونستم درس بخونم... خوب یادمه وسط درس خوندن تپش قلب میگرفتم...
اما رضا جان... نگو کسایی قبول میشن که معلم خصوصی دارن و تو ناز و نعمتن... رضا باور میکنی الان من و مادرم و پدرم تو یه فضای 2 در 2 میخوابیم؟! من همش 1 ماه خوندم(بقیشو درگیر دوندگی شهرداری بودم هرچند که به نتیجه نرسید...) و به لطف خدا رتبه خوبی تو فوق لیسانس آوردم، نه کلاس کنکور رفتم نه پول خرج کردم فقط منابع رو درست خوندم. اگه من تونستم پس حتما حتما تو هم میتونی، فقط مغرور نشو و تا اخرین لحظه تلاش کن... انشاالله که از اون رشته و شهری که دوس داری قبول میشی و نجات پیدا میکنی و وسیله نجاتی هم میشی برای کسانی که به کمک تو نیاز دارن...
پسر اگه ببینم موفق شدی خیلی خوشحال میشم...
موفق باشی و در پناه خدا.....
:72::72::72::72::72::72::72::72::72::72:
-
RE: KingReza و مشکلاتش
احسنت اقا رضا به پشتكار و ايمان و ارده ات
:104::104::104:
-
RE: KingReza و مشکلاتش
آقا رضا اگه تو به راهت ادامه بدی تحصیلات بعد شغل مناسب بعد می شی یه آدم خود ساخته.اتفاقا آدمای خود ساخته بیشتر مورد قبول خانمهاست.
ناامید نشو