RE: زندگی مشترک در خارج از کشور برای کسی مثل من
فقط کوتاه یک مسئله رو بگم.
البته جالبه که توی کانادا برای فوق لیسانس هم حقوق می دهند.
ولی باید ببینید که چقدر حقوق می دهند. فکر می کنم فوق فوقش در این حد باشه که یک دانشجو بتونه درس بخونه و در خوابگاه زندگی کنه.
البته اینکه فقط 2 سال طول بکشه در اکثر مواقع شدنی نیست. روی 3-4 سال حساب کن.
با تمام این مسائلی که من و بقیه گفتند، یک چیز دیگه می خوام بگم.
اگر واقعاً قصد خواستگارت اینه که برمی گردید ایران و حالا برای مثال مدت اقامت شما 3 سال طول خواهد کشید،
کمی اوضاع فرق می کنه. چون شما مجبور نیستی برای همیشه خارج از کشور زندگی کنی.
فوقش اگه خیلی حوصله ات سر رفت شما میای ایران یک مدت می مونی و بعد دوباره میری اونجا.
ولی می تونی توی این 2-3 سال خب یک سری سختی ها رو تحمل کنی، به جاش با یک کشور جدید و یک محیط جدید آشنا می شی و تجربه های جدید کسب می کنی. مطمئناً تجربه خوبیه.
ولی خب، اگر قرار است مهاجرت کنید و همیشه کانادا بمونید، قضیه فرق می کنه و باید اون مسائلی که در پست های قبلی گفته شد رو در نظر بگیری.
این را هم بگم. در تمام پستهایم چیزی راجع به آن آقا پسر نگفتم، چون می دونم که خودت می دونی که برای ازدواج، اول از همه خود اون خواستگار مهم است. مهاجرت در در درجه دوم قرار داره. چون سوالت در رابطه مهاجرت بود، فقط در این رابطه صحبت کردم. وگرنه شاید اون آقا پسر واقعاً خیلی نکات مثبت داشته باشه که به خاطرش بیارزه یک سری سختی ها رو هم تحمل کنی.
RE: زندگی مشترک در خارج از کشور برای کسی مثل من
دوستان عزیز که توی این تاپیک کمکم کردید، از توجه همتون ممنونم.
با توجه به صحبتا و راهنمایی هاتون، من فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که نباید اول، بدونِ اینکه ایشون رو دیده باشم تصمیمی بگیرم. نباید شرایط و موقعیت های ایشون رو جداگانه بررسی کنم. باید ببینمش تا بفهمم بهای چه چیزی رو قراره بدم. و بهای اون چقدره. و اونوقت سبک سنگین کنم. اگه ارزشش رو داشت بپذیرم.
بازم ممنونم. اگه به نتیجه ی خاص دیگه ای رسیدم میام اینجا و شما رو در جریان میذارم.
شاد باشید:72:
RE: زندگی مشترک در خارج از کشور برای کسی مثل من
سلام دختر مهربون
خوشحالم که به جمع بندی نسبی رسیدی
من فقط می خواستم چند تا نکته را بگم. البته روی بعضی حرفهای دیگتون هم کامنت داشتم اما احساس کردم ممکنه بیشتر مجادله بشه!!
گفته بودید
"
....
اما واقعاً اگه لازم باشه کار حرامی رو انجام بدم و به رشد های دنیوی برسم، این رشد برام هیچ ارزشی نداره.
"
من(و خیلی هایی که مذهبی هستند) هم دقیقا براساس همین حرف شما بعضی وقتها فکر می کنیم اینجا ماندن بهتره چون میتونیم سالم تر زندگی کنیم. به نظر من همه ما کم و بیش دچار خطا میشم. (البته ممکنه شما اینجور نباشید) ما نه تنها گناه که همین که شما میگید بعضا کار حرام انجام میدهیم(چلو زدن توی صف، پارتی بازی، دروغ، غیبت، زیرآب زنی، و ....) که به رشد مادی برسیم. حرف من اینه که بعضی وقتها این شما نیستید که می خواهید گناه کنید سیستم هست که شما را مجبور به گناه می کنه!!! وقتی رئیستان ازتون می خواهد دروغ بگید، وقتی مجبورید به ارباب رجوع دروغ بگید و ...!!! اگه نگید هم معمولا توی محیط کار مشکل پیدا می کنید و باید بگردید دنبال کار جدید و روز از نو روزی از نو... وقتی می بینید حقوق مسلم همکارانتون یا خودتون داره پایمال میشه و نمی تونید چیزی نگید و هزاران مثال دیگه...
من حرفم اینه که باید در مجموع آدم ببینه در کجا میتونه سالمتر(به مفهومی که بالا گفتم) زندگی کنه
موضوع دیگه که فکر کنم توی پست قبلی هم گفتم اینه که آرامش ذهنی برای رسیدن به خدا مهمه!!! چرا پیغمبر میگند لادین لمن لا معش له.... من خودم به قول دکتر شریعتی ترجیح می دهم توی خیابان راه برم به خدا فکر کنم تا اینکه توی مسجد بنشینم و به کفشهام فکر کنم!!
و گفتید
"
و فکر میکنم چیزی که خدا منع کرده، فقط توی ایران و یا کشور های اسلامی منع نکرده. همه جا منع شده."
این حرف را هم قبول ندارم چون اگه بدانید مثلا توی بحث حجاب مراجع خودمون اجازه میدهند عشایر(مطابق عرفشون) موهاشون پیدا باشه... اگه اینی که شما میگید بود پس "وعاشروهن بالمعروف" چیه؟
تا حالا فکر کردید خدا چرا یک رساله احکام دقیق ننوشت بده دست ما؟ نمی تونست؟ وقت نداشت؟
بهرحال فکر می کنم اگه کتاب "اسلام و مقتضیات زمان" شهید مطهری را یک نگاهی بندازید نظرتون فرق خواهد کرد
نمیدونم چقدر با سیستم فقهی ما آشنا هستید، اما همینقدر بدونید که بعضی این احکامی که ما الان تو رساله داریم نظر اجماعی علما است!!!
حالا اگه رفتید کانادا و با مسلمانهای کشورهای مختلف برخورد کردید خواهید دید چقدر دین ما از فرهنگمون(در همه مسلمونها این مشترک هست) تاثیر گرفته
بهر حال امیدوارم آنچه که خیر است براتون اتفاق بیافته
RE: زندگی مشترک در خارج از کشور برای کسی مثل من
سلام
آقا سید، من الان اینجام و توی این موقعیت دارم این حرفها رو میزنم.
وقتی داشتم اونا رو مینوشتم، میدونستم که یه عالمه حرف داری که در جواب اونها بهم بگی.
شاید باورت نشه. اما وقتی داشتم این کلمات رو مینوشتم : ...چیزی که خدا منع کرده... یه لحظه مکث کردم. داشتم با خودم فکر میکردم واقعاً کی میدونه خدا دقیقاً چه چیزی رو توی چه شرایطی منع کرده!!!
من نمیدونم واقعاً اگه توی اون شرایط باشم چه کاری انجام میدم. فقط میدونم دلم نمیخواد اون کاری که خدا دوست نداره رو انجام بدم. اگه خودم و حتی بقیه ی آدما ندونیم خدا چه کاری رو دوست نداره، خودش که میدونه. ازش میخوام خودش مراقب رفتارهام باشه.
منو ببخش اگه حتی یه ذره رنجیدی از حرفام. قصدم این نبود.:72:
منم برای شما آرزوی موفقیت دارم:72:
RE: زندگی مشترک در خارج از کشور برای کسی مثل من
دختر مهربون
نه من اصلا نرنجیدم :72: خیلی پستم کلفته :)
من حرفهای شما را دقیقا درک می کنم شما تقربیا انگار خود من هستید 4 سال پیش یا یک کم بیشتر
رابطه بین آدمها و خدا خیلی پیچیده تر از این حرفها است که بشه با این مسائل جزئی تکلیفش را معلوم کرد.... داستان موسی و شبان را حتما شنیدید...
تو کار خویش با خدای خود انداز و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
اما حرفهای شما برای من یک خوبی داشت که چند روزه دارم راجع به خودم و اینکه چی درسته چی غلط بیشتر فکر میکنم.... چیزی که میتونم بگم اینه که من نه فقط توی این چند سال که اینجا بودم خیلی کارهایی که خدا منع کرده را انجام دادم بلکه از زمانی که به تکلیف رسیدم هم وضعم بهتر نیوده :316:
امیدوارم دلایل عقلی که برای رفتارهام بهم بافتم را خدا بخره والا روزگارم سیاهههههههههههه :302:
اما خوب، خدایی که می پرستمش خیییییییییییلی خییییییییییلی مهربونه اینقدر که گفتنی نیست، با حال و با معرفت و با مرامه:43: ... اگه میخواست به این چیزها گیر بده تا حالا 600 بار باید من را چرخم کرده بود.... برای همین اخلاقاش که هنوز هم با اینکه توی این محیطم و خبری از خیلی محرکهای بیرونی مذهبی نیست دوستش دارم ...
خیلی این حرفت را قبول دارم که باید کارهایی که خدا دوست داره را انجام داد و کارهایی که خدا دوست نداره را انجام نداد... اما نمیدونم تا حالا توی قرآن یک سرچی کردید ببینید خدا کی ها را دوست داره کیا را نه؟؟؟ مطمئنم چیدن این آیات کنارهم خیلی چیزها را روشن میکنه
یک نکته دیگه را هم بگم. شاید شما خودت بهتر از من بدونی ممکنه دو نفر یک چیز را ببینند اما دو تا برداشت مختلف بکنند. من اگه میگم باید برای زندگی توی این جامعه انعطاف پذیر بود بخشیش هم اینه یعنی نگاهی مثبت داشته باشی. مثلا اینجا شما زیاد می بینید دختر و پسرهای جونی را که در جاهای عمومی(مثل شاپینگ، رستوران و...) بهم اظهار عشق و علاقه می کنند(مثلا همدیگر را می بوسند) خوب این اگه از نظز شرعی مهم نباشه حداقل با فرهنگ ما سازگار نیست... من خودم هر وقت این صحنه را می بینم خیلی خوشحال میشم که 2 نفر اینقدر بهم علاقه دارند بعد همیشه یاد یکی از حرفهای یکی از استادام می افتم که میگفت عاشق باید از هر فرصتی برای اظهار عشقش به معشوق استفاده کنه و بعد فکر میکنم من که ادعا میکنم عاشق خدا هستم آیا از هر فرصتی برای ابراز عشقم استفاده کردم؟؟؟!!!! نگاه دیگه به این قضیه میتونه این باشه که واااا چقدر اینها جلفند
امیدوارم یک روزی بیاد که ....
براتون آرزوی خوشبختی توام با سلامتی و عزت را دارم:72:
RE: زندگی مشترک در خارج از کشور برای کسی مثل من
سلام
يه چيزي رو احساس كردم بايد بگم
گفتن كه وقتي ميخواي با يكي دست بدي يا بايد دروغ بگي كه مريضي و دست ندي يا اينكه بپذيري و دست ندي
راه سومي هم هست
عقيدتون رو بيان كنيد
يا مثل اين چينيا جفت دست ها رو بچسبونيد بياريد جلوي خودتون
RE: زندگی مشترک در خارج از کشور برای کسی مثل من
نمی خواستم وارد بحث بشم چون از کودکی یاد گرفتم به تمام عقاید انسانها احترام بزارم . اونها رو همونطور که هستند بپذیرم چون این کاریه که خدا با بندگانش انجام می ده (موسی و شبان). ولی یه نکته که از نظر خودم درسته می گم و اون اینکه دینها میان تا راه درست زندگی کردن رو بیاموزند و اجباری در عمل به اونها نیست ولی عمل کردن به اونها بک تضمین جانبی برای درست عمل کردن در هر شرایطیست.
تفاوت دین اسلام در اینه که برای عمل به دستوراتش کارهایی باید انجام بدی که شما رو از جامعه متمایز می کنه. یعنی دستوراتش جنبه ظاهری داره. مثل نماز خوندن در هر شرایطی. حجاب داشتن. شراب و گوشت غیر ذبح شرعی نخوردن. تماس نداشتن با نامحرم و روزه گرفتن که اینها از شعائر دین اسلامه. و جالبه که برای کسایی که مسلمون نیستن این سوال پیش میاد که چرا شما دینتون در زندگی روزمره تون عیان است و منحصر به روحانیون دینتون و روزهای خاص و مکانهای خاصی نیست. و اینجاست که برای اونها سوال پیش میاد که دین شما چیه و چرا اینجوریه؟ این سوالها رو تا حالا دوستای من در دانشگاه بارها از من پرسیدند. و در مورد اسلام کنجکاو شدند.
و همین شعائر دین ماست که بعضی از سران کشورها رو ترسونده که عمل به این شعائر رو ممنوع کردند.
به هر حال من مطمئنم که اگرچه در تمام دینها کارهایی حرام شده (دروغ گویی، پاچه خواری و ....) که در دین اسلام هم هست و ما از اون اعمال دوری کنیم ولی اعمالی هم در دین ما هست که باید به اونها عمل کنیم (مصداق ها و شعائر اون).
ما می تونیم مثل کشورهای پیشرفته طبق عقل خودمون عمل کنیم وبا سعی و خطا بالاخره راه درست رو پیدا کنیم ولی می تونیم از اطلاعات دینیمون هم استفاده کنیم و ازمون و خطای کمتری رو در زندگی تجربه کنیم .
موفق و موید باشید.
راستی در هر مورد می تونی یه جوری تا اومجا که امکان داره سازگار بشی. مثلا دست دادن.: من خودم مثل ژاپنی ها دستم رو جلوی صورتم می برم و میگم که این ایده اولوژی منه ولی از سایت تبیان که پرسیدم گفتن با دستکش اگر احتمال گناه نمی دی اشکال نداره.
یا مثلا همیشه غذای سبزیجات همه جا پیدا می شه چون خیلی از خارجیها طرفدار حیوانات گوشت نمی خورن و همچنین غذاهای دریایی.
یا می تونی با دوستای خانمت مهمونی های ماهانه نوبتی بذارید تا بتونی با لباس راحت تو اون مهمونی ها حاضر بشی و این حست رو هم ارضا کنی.
RE: زندگی مشترک در خارج از کشور برای کسی مثل من
نظرات سید 1387 من را یاد سید بهروز می اندازه که الان داره دکتراش را توی استرالیا می خونه و ساعت های زیادی را روی چنین مسائلی با هم بحث کرده ایم همون جور که بحثم با سیدبهروز به نتیجه نرسید احتمالا وارد شدن به بحث با سید1387 هم به نتیجه ای نخواهد رسید. بنابراین از ورود به بحث امتناع می کنم.
دختر مهربون من پیش از این فکر می کردم دوست دارم برای ادامه تحصیل به خارج برم اما وقتی که با دو تا از دوستانم که کانادا بوده اند صحبت کردم دیدم توی خودم اون قدرت را نمی بینم که با چنین چیزهایی کنار بیام. دوستان اشاره کردند که کانادا به دلیل مهاجران زیادش خیلی راحت تر از کشورهای دیگر است اما توانت در کنار اومدن با اون مقدار سختی اش چقدره؟
چیزهایی هست که ما به دلیل خو کردن بهش می تونیم تحملش کنیم، چیزهایی مثل بی نظمی ها و بی قانونی ها و اتلاف وقت و ... و همه ی مشکلاتی که توی زندگی مون هست تحمل این چیزها برامون سخت نیست چون بهشون عادت کرده ایم اما آقا حامد وقتی میاد ایران براش وضعیت رانندگی غیر قابل تحمله، عدم رعایت صف غیر قابل تحمله و ...
از طرف دیگر چیزهایی هست که برامون تحملشون سخته چون بهشون عادت نداریم مسائل مذهبی را که همه بهش اشاره کردند تا فرهنگ های مختلف و ...
معمولا افرادی که می رن اون جا اول اونجا سختی می کشند چون نمی تونند با مسائل اونجا خودشون را وفق بدهند اما پس از تطبیق تحمل مسائل اینجا براشون مشکله.
به هر حال این وسط اولویت های شما توی زندگی است که تصمیمتون را می سازه
RE: زندگی مشترک در خارج از کشور برای کسی مثل من
تو دوره کارشناسی دوستی داشتم که همیشه به نظر خودم و بقیه یک آدم کاملا سخت و غیر قابل انعطاف بود. عقاید سفت و سختی داشت.تقریبا ازش می ترسیدیم :311: از بچه های نسبتا فعال بسیج هم بود.
منی که به امید تغییر مثبت خودم و دیگرون از بحث کردن لذت می بردم با اون هرگز وارد بحث نمی شدم چون وقت خودم و خودش رو هدر می دادم.
با یک دانشجوی دکترا ازدواج کرد و رفت یکی از کشورهای اروپایی. گفتم که حتما یا خودشو می کشه یا همسایه هاشو :311:
بعد از یکی دو سال خیلی اتفاقی ایران دیدمش. ظاهرش هیچ تغییری نکرده بود. انتظاری هم نداشتم. (من کم مذهب هم بودم تغییر نمی کردم چه برسه به اون). وقتی از زندگیش تو اون کشور با هم حرف زدیم فهمیدم فوق العاده راضیه و به هیچ وجه راضی نیست برای زندگی به ایران برگرده و می گفت تمام بدی هایی که از اون کشورها می گن الکیه :163: چی دیده بود نمی دونم. من که تجربه نداشتم.
مطمئنا زندگی چه اینور چه اونور خوبی ها و بدی های خودش رو داره. اونایی که تجربه اش رو دارن اشاره کردن ولی به قول سید همه چی به نوع دید خودت بر میگرده. از اونجا نه بهشت بساز نه جهنم.
ظاهرا محیط مناسب تریه برای نزدیک شدن به بعضی انحرافات و محیط مناسب تری هم برای دور شدن از بعضی انحرافات دیگه.
عادت و تحمل هم خودش انحرافه. و متاسفانه روز به روز منحرف تر می شیم
RE: زندگی مشترک در خارج از کشور برای کسی مثل من
نقل قول:
نوشته اصلی توسط lifeisbeautiful
عادت و تحمل هم خودش انحرافه.
چه جمله ي قشنگي!
دختر مهربان جون :72:
من كه خارج از كشور نبودم و تجربه اي هم ندارم...
و تا امامزاده داوود هم برم مادر محترم دق ميكنه :46: (جديدا البته!)
اما اگر ميتوني از خانواده جدا شي و مطمئني كم نمياري و بعد سر شوهر بنده خدا منت نميذاري كه من به خاطر تو اومدم غربت برو و ... (البته با درنظر گرفتن همه ي حرفهاي زيباي هديه خانم و آقاحامد و بقيه)
نگران دين و ... هم نباش
ديني كه بخواد با موندن در يك اتاق و قطع ارتباط با كل دنيا از ترس اين كه مبادا ... حفظ بشه . همون بهتر كه از دست بره ...:163:
اصلا اين كه اسمش دين نيست ...
اسمش عادت و تربيته ...
قرآن دستور سيرو في الارض رو داده مطمئنم براي ديدن گل و بلبل و درختان آمازون و آبشار ويكتوريا نبوده ...
براي اين بوده كه با اعتقاداي مختلف، آدماي مختلف، فرهنگاي مختلف و تاريخ كشورها و ... آشنا شي ...
و به يك ديد زيبا برسي با كلي تجربه و ... :104::104: