RE: ما همیشه با هم قهریم نمی دونم مشکل سر چیه،
سلام سحرناز عزیز
راستش خیلی ناراحت شدم وقتی مشکلاتتو خوندم، خب نمیتونم بگم منم مشکلاتم مثل تو هست ولی یه چیزاییش شبیهه
مثلا منم هرکاری میکردم همسرم میگفت که چی؟ یا مثلا کار مهمی نکردی، ولی همه رو برام مثال میزد، فلان دختر به فلان جا رسیده، فلانی داره اینکارو میکنه
هر دفعه اینا رو گفت ، منم بهش گفتم، فلانی فلانیه، من هم منم، اگه من مثل اون بودم به منم میگفتن فلانی
بعد یه مدت هرکاری میکردم بهش نمیگفتم یا زیاد براش توضیح نمیدادم، وقتی دیگران ازم تعریف میکردن سکوت میکرد، الآن خدا رو شکر خیلی از سرش افتاده
یا مثلا میومد خونه، من با یه ذوقی غذا درست میکردم، تزئین میکردم ،بهم میگفت میره پائین همش قاطی میشه، این چه کاریه دوساعت می ایستی تزئین میکنی، خیلی خیلی ناراحت میشدم، ولی چون واقعا این کارو دوست دارم، سعی کردم بیس این کارو از روی همسرم بردارم ،بیشتر به خاطر خودم انجام میدادم تا اون، البته خیلی سخته ،واقعا سخته، مفهوم زندگی مشترک این نیست، ولی وقتی به خاطر خودم شروع کردم به این کار هم همسرم زیاد سر به سرم نمیزاشت هم خودم آرامش بیشتری داشتم و خدا رو شکر خیلی وقته دیگه بهم نمیگه کارم بیخوده
یه مطلب دیگه هم احترام به همدیگه و خانواده ها
همسر من تا یه چیزی ازش میخواستم سریع میگفت باز داری غر میزنی، تو هیچی نمیفهمی، و از این قبیل توهینها
هربار تو دعواها من بیشتر سعی در آروم کردن داشتم ولی تا اینا رو میگفت محکم و بلند بهش میگفتم توهین نکن، خیلی طول کشید ولی خیلی بهتر شده
به پدر مادرم توهین میکرد، البته پشت سر، وقتی با هم بودیم ، هرچی دلش میخواست میگفت ، ولی من حتی پشت سر خانوادشم چیزی نگفتم و هربار محکم پشت خانوادم در اومدم وازشون دفاع کردم بدون اینکه به همسرم یا خانوادش توهین کنم
تو شرایط عادی وقتی صحبت میشد چند بار با توجه به موضوع صحبت رو این قضیه تأکید کردم که من رو خانواده خیلی حساسم چه خانواده پدریم، چه خانواده ای که تازه تشکیل دادیم، کسی بخواد راجع بهش بد حرف بزنه من بدجور قاطی میکنم
همین باعث شد تا توهیناش کمرنگ تر بشه تا جایی که الآن کافیه بدونه پدر مادرم از چیزی خوششون میاد، سعی میکنه حتما براشون فراهم کنه
بارها به خانوادم توهین میکرد بعد مثلا 2ساعت بعدش میرفتیم خونه باباش، اینقدر احترام میزاشتم که بعضی وقتا بهش نگاه میکردم قیافش علامت سوال شده بود، اینقدر این کارو انجام دادم تا نتیجه گرفتم
البته بازم این بخاطر خودم بود، من طوری تربیت شدم که حفظ احترام بزرگتر تو هر شرایطی لازم و ضروریه، حتی وقتی میخوام مقابله به مثل کنم تربیت خانوادگیم اجازه نمیداد به خانوادش توهین کنم
من خودم مشکلم اینه که نمیتونم تو زندگی مشترک خودمو در نظر بگیرم ولی این مشکلاتی که برام پیش اومد و رفع شد واقعا بخاطر این بود که به خودم و اعتقاداتم احترام گذاشتم و پاش ایستادم، تا به نتیجه رسیدم
سحرناز و سحر100 و نیک ناز عزیز
با تمام وجودم دعا میکنم مشکلاتتون حل بشه و آرامش و شادی و درک متقابل تمام زندگیتونو فرا بگیره
شما هم برای من دعا کنین
RE: ما همیشه با هم قهریم نمی دونم مشکل سر چیه،
سحر ناز عزیز
یه اصل اساسی هست که اگه میخوای با احترام باهاتون برخورد بشه شما هم احترام بذار.
مسائل رو در هم ضرب نکنید تا یه کوهی از مشکلات جلوتون باشه که هیچکس نتونه تکونش بده.
به همون اندازه که موضوعات کوچیک پیش میان ، عکس العمل کوچیک نشون بدین و رد شین. موضوعات رو کش ندید.
تو کارهائی که انجام میدید ، منتظر تائید همسرتون نباشید.
خیلی به پر وپاش نپیچید ، یه کمی فاصله بگیرید ازش (فعلا) ، وضعیت رو آرام آرام به وضع مطلوب برسونید.
گفتید الان 70% روزها با هم قهرید یعنی 21 روز درماه. فرض کنیم نصف این مدت رو شما قهر می کنید یعنی 10 روز در ماه.
از الان تا نیمه تیرماه سعی کنید تعداد دفعاتی رو که شما قهر می کنید 10% کمتر کنید .
راحت و انعطاف پذیر مثل یه تکه چوب که تو امواج بالا و پائین میره ، زندگی کنید . وقتی قدر لحظات رو بدونید اجازه نمی دید بخاطر موضوعات کم اهمیت ( بعضا خیلی مسخره) اون رو خراب کنید.
این لینک رو هم بخون
تجربه / توصیه های BABY به زوج های جوان
http://www.hamdardi.net/thread-10532.html
RE: ما همیشه با هم قهریم نمی دونم مشکل سر چیه،
سلام شمیم عزیزم.
مرسی از راهنماییهات دوست خوبم .
ما در مورد احترام به خونواده های هم هیچ وقت مشکلی نداشتیم هر دو این موضوعو رعایت می کنیم . حتی شده بعضی وقتا شوهرم به خونواده خودش غر می زنه و من همیشه از اونا طرفداری می کنم . ولی در مورد احترام به همدیگه لنگ می زنیم . البته وقتی شرایط خوب باشه باز بهتره ولی از هر چی ناراحت بشه به من گیر می ده و بی احترامی می کنه .
در مورد این که گفتی با توجه به بی اعتنایی شوهرت تزیینات رو همچنان ادامه دادی کارت فوق العاده بوده عزیزم . و همینطور در احترام برای خونواده ات واقعا خوب رفتار کردی .
موفق باشی دوست خوبم .
سلام دوست خوبم baby .
از راهنماییهای مختصر و مفیدتون ممنونم .
فقط چند تا سوال دارم .
"خیلی به پر وپاش نپیچید ، یه کمی فاصله بگیرید ازش (فعلا) ، وضعیت رو آرام آرام به وضع مطلوب برسونید. "
میشه بگید دقیقا چه کار کنم . اگه اون به من گیر نده ، زیاد کاری به کار هم نداریم . چه مدلی ازش فاصله بگیرم ؟
" به همون اندازه که موضوعات کوچیک پیش میان ، عکس العمل کوچیک نشون بدین و رد شین. موضوعات رو کش ندید. "
مثلا وقتی اون بعد از غر زدن به باباش به من گیر داد و گفت : تو که دیگه از همه خرابکارتری . من گفتم : وا ، به من چه کار داری ؟ بعد که اون یه جواب الکی داد من دیگه جواب ندادم و خودمو سرگرم کردم . این خوبه ؟
در ضمن از لینک خوبتون هم ممنونم .
RE: ما همیشه با هم قهریم نمی دونم مشکل سر چیه،
سلام پریسای عزیزم .
درست می گی اون ایده آل گراست ، مهارت کنترل خشم نداره ( یعنی اصلا لازم نمی دونه ) ، و تحمل نه شنیدن هم نداره .
منظورت رو از مورد 2 متوجه نشدم . و در مورد خواسته ها اونم نمی دونم .
اما یه چیزی که هست : ما حدود 9 ماهه که اومدیم به خونه ای که خودمون ساختیمش خیلی خونه خوبیه کاملا مطابق سلیقه خودمونه . یه آپارتمانه که من و مادر شوهرم اونجا کنار هم زندگی می کنیم .
ضمن این که کار شوهرم اصلا متناسب با ادعا و استعداد و تحصیلاتش نیست . الان از لحاظ مالی یه شرایطی برای ما پیش اومده که نمی تونه هیچ کار مستقلی کنه و مجبوره با باباش کار کنه تا کلی قسط ساختمون و قرضا رو بدن که یه چند سالی طول می کشه .
من می دونم که شرایطش زیاد خوب نیست و این شرایط اعصاب خوردی میاره ولی ... ولی اون همیشه می خواد همه چی رو گردن من بندازه . وقتی کارهای باباش مطابق میلش پیش نمی ره میاد مثلا می گه (انگار داره با دیوار حرف میزنه): هرچی بش می گم فلان کارو بکن گوش نمی ده . بعد رو به من می کنه می گه تو که دیگه از همه خرابکاتری .
می دونی چی منو ناراحت می کنه اون کوچکترین احترامی به من نمی ذاره من چه طوری می تونم ترغیبش کنم که بم احترام بذاره .
اون موقع که ازدواج کردیم من فقط 18 سالم بود و چون بچه کوچک خانه بودم یه ذره رفتارام بچه گانه بود . وقتی دعوا می کرد حسابی ازش می ترسیدم و به حرفش گوش می دادم شاید این باعث شده یه سره دعوا را بندازه......... اون واقعا با من مثه بچه رفتار می کنه نه زنی که بش احترام می ذاره . چه جوری می تونم این شرایط رو تغییر بدم . من خیلی تغییر کردم خودم فکر می کنم با اعتماد به نفس و قوی شدم ولی اون می خواد من همیشه مث یه بچه ازش بترسم و تا لب تر کرد بدوم ببینم چه کار داره .
[/quote]
سحر ناز گلم سلام
منظورم از ایده ال گرا بودن ادمایی هستن که میخوان همه چیز پرفکت باشه این دسته اشتباه خودشون یا دیگرن حتی اگه کوچیک براشون سخته مثلا" اگه در یخچال باز بمونه فکر میکنه بشریت نابود شدن :311:
راجع به هزینه حرف زدن یعنی مثلا" وقتی خواسته ای داره میبینه اگه بگه شما قبول نمیکنید و دعوا مثلا" راه می افته واسه همین خواستش مخصوصا" اگه غیر منطقی باشه نمیاد مستقیم بگه با توجه به این که تحمل نه شنیدن رو هم نداره و از طرفی خواستش هم میخواد برسه میاد بهانه گیری میکنه بعد شمارو تو موضع ضعف قرار میده بعد هنرمندانه به خواستش میرسه
ببین من با توجه به حرفات و شرایطی که میگی همسرت توش حس میکنم حس مردونش به خطر افتاده و یک سره داره الارم بهش میده اون میخواد مورد تایید باشه و احساس میکنه به روشی که باید بهش بها نمیدی ببین اون شاید تواین شرایط جای اینکه از هنرت لذت ببره بدتر عصبی بشه جای اینکه خوشحال باشه از اشناییت به زبان ناراحت بشه چون فعلا" تورو کنار خودش نمیبینه تو شدی واسش زنگ خطر که میگه خجالت بکش تو کمتر از زنتی تا لایق بهتره ای ولی قدرت ندونستن و ....
یکی از دوستان بمن پیشنهاد خیلی قشنگی داد: ابتدا دراز بکش چشمات ببند همسرت بیار جلو چشمات 2 min زمان داری هرچی میخوای بهش بگو بعد ببخشش و با خودتم همینطور حالا از امروز روزی 10 min به حرفاش گوش بده بدور از سرزنش قضاوت و ... فقط گوش بده با همدلی یعنی به زبون خودت حرفاش براش بازگو کن و دل به دلش بده بزار احساس کنه مردت هست اونموقع مجبور نمیشه با زور و توهین و بهانه ثابت کنه اونموقع تو از زمین حریف در میای میری تو زمین اون
بهتره گاها" وقتی میدونی صدات داره میشنوه برای بچتون از بابای خوبش تعریف کنی مثلا" بگی مامان جون چقدر بابا مهربون مارو مثلا" امشب برد بیرون مراقبمون بوده .....
ببین اون باید احساس ارزشمند بودن بکنه فعلا" احساس های منفیتو بزار یه گوشه تا فضا اروم شه بعد اینارم انشا الله به کمک دوستان حل میکنیم
راستی وقتی ازش خواسته ای داری چه جوری مطرح میکنی؟؟؟
اگر دوست داشتی به تاپیک من یه سر بزن اقای sci پست خوبی برام گذاشتن به درد شما هم میخوره یه کوچولوش اینجا برات گفتم ولی بیا تو اخرین پست تاپیکم فکر کنم بر شما هم مفید باشه