RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
ممنون دوستای خوبم.
آقای تسوکه همین حرف شما رودر مورداعتماد بهش زدم.
خودش خیلی اصرار به فروش خونه داشت و من فقط به خاطر اینکه یه خونه بزرگتر بگیریم موافقت کردم خودشم بهم قول داد که به نظر من توجه کنه پولمون هم تقریبا میرسه اما حالا وای همین که میریم یه خونه تو محله ای که من میخوامو میبینیم انقد ایراد میگیره و سرم منت میذاره که خدا میدونه.بچه ها خیلی سخته باور کنید حتی پنج تومن از حقوق من واسم باقی نمیمونه:302: (اندازه خودش منم قسط و وام دارم از اول پا به پاش بودم)این حق منه که نظر منو هم بدونه اما دیگه چون از دعوا و کل کل خسته شدم گفتم هرجا که دلت میخواد با هر متراژی که دوس داری بروبگیر دیگه برام مهم نیست.
دیروز هم سالگرد ازدواجمون بود با اینکه بارها غیرمستقیم و مستقیم به بهانه های مختلف بهش یادآوری کرده بودم اما حتی دریغ از یه شاخه گل یا یه خودکار 200تومنی!!!!!!!!!!!!!:302: وقتی هم گله کردم هزارتا بهم توهین کرد که لوسم و سوسولم و پرتوقعم!!!!!!!!!! اووووووووو ما 4 سال پیش ازدواج کردیم دیگه این کارا چه معنی میده؟ منم راهمو کشیدمو مثله همیشه به اتاقم پناه بردم.این در حالیه که از سه روز پیش کادوی روز مادرشو آماده کرده (اگه باز در مورد همه بی خیال بود میگفتم حالا اخلاقشه بی خیال):302:
میدونه خیلی واسم این چیزا مهمه ولی اهمیت نمیده به خواسته های من ،منم دیگه میخوام تلافی کنم و کمترین کاری واسش انجام ندم.کمترین کاری هرچی میخواد پیش بیاد بیاد
آرزو میکنم واسه آزمون قبول شم و برم یه شهر دیگه از شر این آدمو و زندگیش چند روزی راحت شم.خیلی دلم گرفته کاش منم یه شوهر با فرهنگ امروزی میداشتم تا یه شوهر تحصیل کرده که اخلاق و فرهنگش شبیه آدمای قرن بوقه.کاش به خواسته هام اهمیت میداد جای اینکه مسخرم کنه.
اما دیگه واسم خیلی عادی تر از گذشته شده رفتاراش.
توروخدا اونایی که مجردن مثه من چشماشونو نبندن و فقط به مدرک و تحصیلات بها ندن همه چیو ببینن همه ملاکها رو. تو روخدا با کسی ازدواج کنید که انقد اختلاف فاز نداشته باشین. به کسی که تقریبا مثله هم فکر کنید:302::302::302:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
نمیدونم چطوری باید برخورد کنم؟
خیلی از دستش ناراحتم.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
نمیدونم چطوری باید برخورد کنم؟
مشکل شما هم همینه. نمی دونین باهاش چطوری برخورد کنین. این که براتون کادو نگرفته، معمولا برای خیلی از خانم ها اتفاق می افته.:305: دلیل اصلی اش هم اینه که مردا معمولا نمی دونن که یه زن چقدر این کار براش شیرینه. اما شما وقتی با هم خوب نیستید و مشکل دارید، دیگه نباید منتظر هدیه باشید.
در ضمن من فکر می کنم که شما تلاش چندانی برای بهبود رابطه تان نمی کنید. روند کارتون را ببینید.:303: کلی از شوهر ایراد گرفتید. بعد به این نتیجه رسیدید که برید مشاور و بعد به این نتیجه رسیدید که تغییر را از خودتون شروع کنید و تاپیک از خودم خسته شدم را راه انداختید و ما نوشتیم و نوشتیم و من در آخرین پست اون تاپیک از شما در مورد ایراداتی که مشاور از شما گرفت و حرفایی که زد پرسیدم و خواستم که اونها را بنویسین.:303: اما شما ننوشتین و کار را نیمه کاره رها کردین. باز ما داریم این دور باطل را شروع می کنیم و ادامه میدیم و همش از خانواده و شوهرت و ... میگی.
بهتر نیست اینها را بس کنیم و کمی در مورد خودت و حرفای مشاور بحث کنیم. شاید اصلا ایراد از جای دیگه ای باشه. می خواهید یه تاپیک جدید در ادامه ی از خودم خسته شدم کمک کنید عوض بشم بزنید و اون جا روی حرفای مشاوره در مورد خودتون کار کنیم؟ یک کم در مورد ایرادهای شما و حرفای مشاور حرف بزنیم؟
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
خب چي شد.:303: به نظر مياد تمايلي به حرف زدن در اين مورد ندارين.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
مرسی آقای تسوکه از اینکه به فکرم هستین بی نهایت ممنونم.
در ضمن من فکر می کنم که شما تلاش چندانی برای بهبود رابطه تان نمی کنید
انقده مسائل مختلفی پیش میاد که نمیتونم رو یه موضوع تمرکز کنم.
اون تاپیک هم که قفل شد.
در ضمن با بعضی از حرفاتون (ببخشید البته) ولی موافق نیستم،من شاید نتونستم تغییری در رفتارم بدم اما باور کنید تلاشمو کردم هرچند هم که حتی بی فایده بوده.
حرفای مشاوره و این جور چیزا هم باید دو طرفه باشه. وقتی آدم احساس میکنه تو دریای زندگی تنهایی داره قایقو پارو میزنه خیلی احساس خستگی میکنه. وقتی طرف مقابلت کوه اعتماد به نفسه و فکر میکنه عاری از هرگونه خطا و اشتباهه و حرف حرفه خودشه!!!.........(باور کنید خیلی سخته هی بهم نگید تو داری ایراد میگیری خودتو درست کن:305: خیلی چیزا دو طرفس)
مثلا الان ، هرچی منطقی با آرامش باهاش صحبت میکنم و دلیل و منطق میارم که خونمونو نزدیک خونه مامانم اینا بگیریم به نفعمونه بدون هیچ دلیلی میگه ننننننننننننننننننننننننن نننننننه.
ازش خواهش میکنم یه دلیل بیار میگه نمیدونم فقط نه.
داره با من لجبازی میکنه وگرنه قبلا خونه خودشون هم همونجا بوده و جزء بهترین نقاط محسوب میشه و هیچ دلیلی هم نداره.
خلاصه هر روز یه موضوع جدید پیش میاد.یه روز میگه خونه یه روز بچه!!!!!!!!!!و....
بازم اگه میدونین گفتن حرفای مشاور خوبه باشه من تو یه دفترچه همشو نوشتم(البته خیلیاشو قبول ندارم) از همین فردا میام اینجا مینویسم.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
حرفای مشاوره و این جور چیزا هم باید دو طرفه باشه. وقتی آدم احساس میکنه تو دریای زندگی تنهایی داره قایقو پارو میزنه خیلی احساس خستگی میکنه. وقتی طرف مقابلت کوه اعتماد به نفسه و فکر میکنه عاری از هرگونه خطا و اشتباهه و حرف حرفه خودشه!!!.........(باور کنید خیلی سخته هی بهم نگید تو داری ایراد میگیری خودتو درست کن:305: خیلی چیزا دو طرفس)
اولا که این احساستون غلطه که شما دارین تنهایی پارو میزنین.:305: شوهرتون هم داره تلاش میکنه، اما بر اساس اون چیزی که خودش فکر می کنه درسته.:305: همون قدر که شما برای زندگی تون ارزش قائلید، او هم برای زندگی اش ارزش قائله و آدم بی خیالی نیست. فقط یه جورایی این تلاش ها در مسیر بهتر شدن زندگی تون نیست که هر دو مقصرید.:302: در ضمن من که نمیگم که شما تلاش کنید و شوهرتون هیچی، من میگم که فعلا که ما به شوهرتون دسترسی نداریم، تنها می مونه شما.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
مثلا الان ، هرچی منطقی با آرامش باهاش صحبت میکنم و دلیل و منطق میارم که خونمونو نزدیک خونه مامانم اینا بگیریم به نفعمونه بدون هیچ دلیلی میگه ننننننننننننننننننننننننن نننننننه.
ازش خواهش میکنم یه دلیل بیار میگه نمیدونم فقط نه.
خب همین که شما براش دلیل و منطق می آرین، براش غیرقابل قبوله. مگه توی کتاب رازهایی در مورد مردان، نخوانده ای که مردان نمی تونن تحمل کنند که زنشون راه درست و غلط را بهشون نشون بده. منم این جوری ام.:163: همه ی مردها این جوری اند.:305: طبیعی هم هست. اون یه مرده و می خواهد یه جوری زندگی تحت مدیریت خودش باشه. :305:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
داره با من لجبازی میکنه وگرنه قبلا خونه خودشون هم همونجا بوده و جزء بهترین نقاط محسوب میشه و هیچ دلیلی هم نداره.
آره دیگه، اگه حس کنه که شما قبولش داری، که خب، و گرنه هر جوری که هست تلاش میکنه تا حرفش را به کرسی بنشونه. من کاملا درکش می کنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
خلاصه هر روز یه موضوع جدید پیش میاد.یه روز میگه خونه یه روز بچه!!!!!!!!!!و....
و این داستان همچنان ادامه خواهد داشت، مگر این که تغییر خاصی ایجاد بشه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مینا چ
بازم اگه میدونین گفتن حرفای مشاور خوبه باشه من تو یه دفترچه همشو نوشتم(البته خیلیاشو قبول ندارم) از همین فردا میام اینجا مینویسم.
همه شو بنویسین، به خصوص اونهایی که قبول ندارین. بگذارید تا ما نظر بدیم که از بیرون داریم نگاه می کنیم. یه تاپیک جدید باز کنید. توی اون تاپیک ما دیگه در مورد شوهر و خانواده و ... بحث نمی کنیم، فقط در مورد شما حرف خواهیم زد. 10 تاپیک در مورد شوهر شما بود. این تاپیک جدید، فقط و فقط در مورد شماست.
ما منتظریم. :305:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
[align=center]سلام بچه ها
[/align]
سلام آقای تسوکه .آزمونو چی کار کردین؟ ایشالله موفق باشین.
حتما وقت کنم میام به خدا همشو مینویسم الان که خیلی سرم شلوغه هم امتحان زبان دارم و هم راستی من مرحله اول آزمون دکتری رو قبول شدم خیلی خوشحالم خدا رو شکر:310:
واسم دعا کنید مصاحبشم قبول شم .
اگه کسی تجربه ای داره میشه بهم بگین خیلی ممنون میشم.:72:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
بهتون تبريك ميگم :104::104:
ان شاءالله تو همه ي آزمونهاي زندگيتون موفق باشين :72::72::72:
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
آهان پس درگیر دکترا شدین که چیزی ننوشتین. منو باش با خودم فکر کردم که تا بحث به خودتون رسید، گذاشتین در رفتین.:311: حالا اون حرفا را بنویسید. ما هم منتظریم.:303:
تبریک میگم.:104: راستی چه رشته ای امتحان داده بودین؟ اگر کامپیوتر امتحان دادین، میشه درصدهاتون را بنویسین و اون دانشگاههایی را که آوردین. منم کامپیوتر امتحان دادم و می خوام درصدهاتون را بدونم. مرسی.:325:
من والا دکترا قبول نشدم. همش هم به خاطر زبان دیگه.:302: زبانم ضعیفه و گرنه هوش و ریاضی و فیزیک را خوب زدم. هر چند اگر مرحله اول را قبول می شدم باز هم فایده نداشت.:311: آخه هنوز مقاله و ... ندارم. باید می موندم تا سال دیگه مقاله و ... جور کنم و با یه رزومه ی خوب، یه دانشگاه خوب قبول شم. هر چند اگر رزومه ام خوب شه، یه وقت شاید رفتم آمریکا و ... . فعلا پروژه و زبان. تا ببینم چی میشه.
RE: رسیدن به آرامش واسه من یه آرزوی محاله
سلام عزیزم
دیدی خدا تنهات نزاشته . دیدی همیشه یه نور امید و یه چراغ روشنی تو تاریکیها هست که آدمو هدایت میکنه. همین که قبول شدی میدونی یعنی چی؟ چقدر ارزشمنده؟خدا رو شکر خیلی خوشحالمون کردی انشالله مصاحبه هم میاری و میشی خانم دکتر .
:227:
راجع به مشکلاتت هم واقعاً به دوستای همدردی اعتماد کن. شما با این تحصیلات و موقعیت اجتماعی خوب قرار نیست که بشی یه زن افسرده و رنگ پریده و داغون.
تسوکه راست میگن . یه دور باطل مشاوره رو شروع نکن.اگه دوستامون حرفی میزنن،خوب گوش کن و عمل کن.
:303:
من فکر میکنم:
1- گریه کردن بد نیست . اگه آروممت میکنه. اگه دلت خالی میشه اشکالی نداره. این گریه اگه نبود ما زنها دق میکردیم. از شدت بغض. ولی مهم اینه که گریه که تموم شد ناراحتی هم باهاش از دلت بره. دیگه بزاریش کنار. بشی خودت. ذهن آدم خیلی بده. همش با آدم حرف میزنه. جلوی ذهنتو بگیر. تو باید مدیریتش کنی عزیزم.
2- به قول مامانم، زن و شوهر که از هم جدا و شریکی ندارن. اگه شما احساس خوشبختی نکنید، حتی ده برابر پول خونت هم مهم نیست. اگه شاد نباشی ، میخوای چکارش کنی؟ پس حتماً از ته دلت سعی کن به همسرت اعتماد کنی.حالا اگه خدانکرده یه روز پاش بیوفته هزار تا راه قانونی هست که پولتو گیری. الان زیاد به این مساله فکر نکن دوست گلم.
3- یه قانونی تو کائنات هستی جاری هست که بهش میگن " قانون خلاء" باور کن یکی از موفق ترین قانونهاست. سعی کن خلاء ایجاد کنی. خیلی خیلی خیلی با ذهنی که ما آدما داریم ، دشواره ، اما غیر ممکن نیست.
مثلاً اگه به محبت شوهرت احتیاج داری باید این خلاء رو ایجاد کنی، یعنی به جای اینکه بخوای باهاش راجع به محبت و توجه حرف بزنی، تنهاش بزاری تا خودش بیاد طرفت، باور کن این که میگم شوخی نیست ، یه قانون جاری کائناته، جواب میده . حالا بیشتر خودت مطالعه کن گلم.
بازم بهت سر میزنم. :46: