RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
اینکه ایشون برنامه شما رو کنسل کردند واقعاً کار بدی بوده.
در ضمن وقتی که روی کامپیوترتون برنامه می گذارید اجرا بشه، صفحه را Lock کنید. برای خودتون هم Password بگذارید تا نتونه وارد بشه.
مگه خودش کامپیوتر نداره؟
شما باید خیلی جدی مرزها رو مشخص کنید.
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
آراام گرامی،
شما به علت مشکلی که در ارتباط با دیگران داری اینجا تاپیک باز کردی، امیدوارم هر چه زودتر کارشناسان وارد تاپیک شما بشوند.
اینکه تا به حال کارشناسی نظر نداده، فکر می کنم دو دلیل داشته باشد.
یکی اینکه نام تاپیک شما مناسب نیست و مبهم است. معلوم نیست قضیه طنزه، داستانه، یا چیز دیگریست...
و مهم تر از اون پست اول شما خیلی طولانی است.
کاش مشکل اصلی خود رو خیلی خلاصه تر و بدون شرح دادن جزئیات مطرح بکنید. پست اول نباید طولانی باشد. در صورت لزوم از شما خواسته می شه که بیشتر توضیح دهید.
من کارشناس نیستم. ولی فکر می کنم باید کمی صبورتر باشید، کمی بیشتر به اعصابتون مسلط باشید.
اینجا اصلاً بحث این نیست که مقصر کی بوده.
ببینید، اولاً من فکر می کنم اصلاً نیازی نبود شما با ..... وارد بحث بشوید.
شما اینطور برداشت کردید که ..... قصد بی احترامی به شما رو داشته.
..... هم در اون تاپیک و هم در این تاپیک برای شما توضیح داد که چنین قصدی نداشته.
پس دیگه چرا قضیه رو کش بدهیم؟
وقت خود را بگذارید برای حل کردن مشکل اصلیتون.
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آراام
دقیقا همان کاری را کردید که
خارپشت داشت به من یاد می داد. به زبان طنز و شغر و ... فحش دادید.
متشکرم.
من دوستانم را انتخاب می کنم و از سراتفاق با کسی دوست نمی شم. دوستی برای من تعریف دارد.
حداقلش داشتن زبان مشترک است. متاسفانه کنایه ها و توهین های شما در ادبیات من جایی ندارد.
ارام عزیز
به نظر من ویژگی که باعث میشه شما نتونید عکس العمل مناسبی در مقابل رفتاری که باهاتون میشه داشته میشه اینه که بدترین و زشت ترین برداشت رو از موقعیت دارید
موقعیت کلامی رفتاری یا مثل اینجا نوشتاری
مثال میزنم :
یه بار دیگه پست منو بخونید ایندفعه با دقت
ایا من گفتم با کنایه به دیگران فحش بدید؟؟
ایا گفتم با شوخی به دیگران توهین کنید ؟؟
ایا نگفتم در این روش نباید دیگران رو مسخره کنیم ؟؟
ایا نگفتم نباید قلب یا شخصیت طرف مقابل رو بشکنید ؟؟
نمیخوام به من جواب بدین فقط فکر کنید
ایا نگفتم نکته اصلی اینه که در این روش که سرشار از ذوق و استعداد هنریه شما باید به واقع شاد باشید ؟
خیلی وقتا میتونیم با کسب مهارت رفتار نسنجیده دیگران رو به فرصتی برای شادی خودمون تبدیل کنیم به جای اینکه دائم غصه بخوریم که چرا در اون لحظه عصبانیت خودمون رو بیشتر نشون ندادیم
مثلا در مورد همین بحث اخیر
ایا کسی با خوندن اون شعر در فهم وشعور شما و اقای اریکس شک میکنه ؟
ایا اون شعر میتونه به شخصیت شما توهین بکنه ؟
اصلا ایا یه همچین هدفی داشته ؟
ایا نمیشد خوشبینانه تر به این موضوع نگاه کرد ؟
مخصوصا بعد از توضیحات ایشون ؟
ایا جوابی که شما دادین:163:و کش دادن این موضوع راه حل خوبی برای نشون دادن ناراحتی وعصبانیتتونه ؟
ایا در این روش شما به کسی توهین نکردین ؟ایا ادبیات مناسبی داشتین ؟
دوست عزیز انگار امروز یه نفر صندلی شمارو جابه جا کرد و شما دوباره اشتباهتون رو تکرار کردین!
1_بدترین برداشت از موضوع اینکه بدون قطع طرف مقابل قصد توهین داشته
2_واکنش نامناسب شما با توهین متقابل و مضاعف برای نشون دادن عصبانیت (در چند پست مثلا همین جا )
3_بزرگ کردن قضیه و تلاش برای داغ کردن موضوع
4_قبول نکردن توضیح طرف مقابل برای پایان دادن ماجرا
5_و از همه بدتر نامناسب دونستن یک شخص فقط به خاطر مثلا یک اظهار نظر (به ظن شما )توهین امیز
خب ایا این طرز برخورد شما با قضیه مناسب شخصیت شما بود ؟
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
آرام عزيز
منم تا حدودي اخلاقم مثل شما است. باهمه احترامي كه براي همه در رفتارم قايلم ولي بسيار مرزبندي دقيقي توي رفتارم با ديگران دارم و اصولا انسان هاي زيادي رو توي حريم خصوصي خودم راه نمي دم. اين اخلاق به نظر من اصلا اخلاق بدي نيست. من با همه در محيط كارم و يا مجامع عمومي بسيار دوستانه عمل مي كنم ولي نه به خودم و نه شخص ديگه ايي اجازه نمي دم كه از حريم و قانون اون محيط خارج بشه.
1. يكي از كارهايي كه بايد بكنيد اينه كه قاطع حرف خودتون رو بزنيد ولي با مهربوني. اگر براي اتاق خودتون و محيط كارتون قانوني گذاشتيد كه قانون طبيعي ايه (چون بعضي وقتا ممكنه اون قانوني كه ما در نظر مي گيريم از لحاظ عقلاني و كارايي زياد خوب نباشه) يكبار با مهربوني ولي با قاطعيت -يعني خيلي مستقيم تو چشم همكارتون نگاه كنيد بدون اين كه صداتون بلرزه يا بلند بشه...ولي با لحن خوب..بگيد فلاني من دوست ندارم شما روي ميز من غذا بخوريد زماني كه من نيستم. اگه ناچار شديد اينكار رو بكنيد لطفا ميز من رو تميز كنيد. يا مثلا دوست ندارم صندلي من رو برداريد ولي اگه ناچار شديد بعدا بذاريد سرجاش. اين كار رو مي تونيد توي هر شرايطي و با آدم هاي ديگه هم انجام بديد. وقتي شما لحنتون دوستانه باشه اون انرژي مثبت به طرفتون منتقل مي شه. هميشه بعد از خواسته اتون اين مطلب رو كه ممكنه طرف ناچار به اين كار باشه رو هم اضافه كنيد و راه حل هم بديد تا هم خواستتون رو اعلام كرده باشيد هم حس همدردي با اون طرف رو.
2-سعي كنيد از زودرنجي اتون كم كنيد. يكي از راههاي اين كار گذاشتن خودتون در جاي طرف مقابله. بعضي وقتا لازمه آدم پشت سر آدما واسته و از دريچه چشم اونا يك لحظه هم كه شده به دنيا نگاه كنه. اون جوري صبرتون بيشتر مي شه.
3-اگه آدم خودخور و حساسي هستيد ..فقط اينو بهتون بگم كه سعي كنيد به همه اتفاقاي زندگي اتون طوري نگاه كنيد كه قراره ازش يه درس خوب ياد بگيريد و نكات ضعفتون ارتقا پيدا كنه. شايد همين همكارتون يا همين بچه هاي اين فروم يه اتفاقي باشن كه شما كمتر حساس بشيد و زندگي رو كمتر سخت بگيريد.
در كل اين اخلاق هايي كه شما نامبرديد اخلاق هاي بدي نيستند..شما آدمي هستيدكه گويا ملاحظه ديگران رو زياد مي كنيد و بعدش در خلوت حرص مي خوريد ..نه اون قدر سهل گير هستيد كه راحت از كنارش بگذريد نه اون قدر شهامت داريد كه عنوان كنيد ناراحتي اتون رو. چاره اش هم كنترل كردن ظاهر خودتون در هنگام ناراحتي و همون بند ا كه بهتون گفتم....
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
حامد، خارپشت و المیرای عزیز متشکرم.
من فکر می کنم باید بتونم یک مقدار قاطعیتم را بیشتر و حساسیتم را کمتر کنم و واقع بین تر شوم.
حساسیت : یکی از مشکلات من این است که در یک خانواده کاملا معمولی و آرام بزرگ شده ام. داد و بیداد، فحش، حرف زشت، نیش و کنایه در زندگی ما جایی نداشت. بالطبع شنیدن حرف ساده ای که ممکن است جزو مکالمات روزمره دیگران باشد یا به راحتی از کنارش بگذرند مرا ناراحت می کند. باید این را بپذیرم که از دیگران در حد تربیت و فرهنگشان انتظار داشته باشم.
قاطعیت : متاسفانه باز به همان دلیل تربیت غلطم، زیادی به بقیه احترام می گذارم. یا شاید هم به قول المیرا شهامت ندارم. هر وقت در مورد اشتباه کسی با هزار زحمت و شرمندگی تذکر می دم، بعد همه اش به خودم می گم، حالا ناراحت شد؟ یعنی من بهش بی احترامی کردم؟ حالا حتما غصه می خوره، کاشکی دلش نشکنه. کاشکی بفهمه منظوری نداشتم .... در حالی که طرف ممکن است از اون بی خیالها و گرگ بارون دیده هایی باشه که اصلا ککش هم نگزه!
واقع بینی : به هر حال ما در مدینه فاضله زندگی نمی کنیم. دنیا همین است. باید کمی واقع بین تر باشم.
من اگر بخوام برای خروج از اتاق صفحه کامپیوترم را لاک کنم، این را بی احترامی به همکارم می دونم. خیلی برام سخته. مثل اینکه من هر بار از اتاق خارج می شم کیفم را قفل کنم یا با خودم ببرم. در کمد را فقل کنم ... به نظر من اینها توهین به کسی است که در اتاق است. ولی شاید بعضی ها اصلا متوجه نباشند که این توهین است و من دارم سخت می گیرم. شاید هم به بعضی ها باید توهین کرد تا رفتار درست را یاد بگیرند.
این جمله را یه جا خوندم و در خیلی موارد که می خوام حرف نزنم یادم می آد
ساکت که بمانی، میرود به حساب جواب نداشتنت.
عمراً بفهمند که داری احترامشان را نگه می داری.
بعد هی می گم یعنی لیاقت این احترام را داره؟ آیا این کار من ترویج یک رفتار غلط نیست؟ آیا با سکوتم این اجازه را بهش دادم که جای دیگه و با کس دیگه ای این رفتار را داشته باشه؟ آیا من موظفم این را تربیت کنم؟ اصلا به من چه؟ اصلا شاید رفتار این درسته و من زیادی خنگم؟ و ... این سوالات بی پایان که واقعا نمی دونم جوابشون چیه؟