البته این رو باید به شما بگویم که اگر می خواهید با یک ایرانی ازدواج کنید، بعد از مهاجرت به خارج از کشور، موقعیتهای خیلی کمی برای ازدواج خواهید داشت.
همه اینها بستگی به روحیات خود شما و اینکه چه شخصی را می پسندید داره.
حتی اگر در شهر و کشوری زندگی کنید که نسبت به جاهای دیگر ایرانی های زیادی داشته باشه، شما فوقش بتوانید بعد از 1 سال با 100 نفر ایرانی آشنا شوید.
حالا باید ببینید توی اینها چندتا مرد مجرد که سنش به شما بخوره پیدا می شه! بعد از بین اونها باید ببینید چندتا از اینها اصلاً قصد ازدواج دارند (در خارج از کشور زیاد نیستند!). بعد تازه می رسید به این مرحله که ببینید کدوم به درد شما می خورند.
در خارج از کشور برای ازدواج 3 راه وجود دارد.
- ازدواج با غیر ایرانی: برای اینکار باید شما هم فرهنگ و طرز تفکر و مذهب خودتون رو تا حدود زیادی تطبیق بدهید به اینها.
- ازدواج با یک نفر در ایران و آوردن او به خارج از کشور: خودتون باید ویزا درست حسابی داشته باشید. دوندگی هم داره. بعد هم چطور می خواهید چشم بسته از خارج از کشور و یا طی یک مسافرت چند هفته ای کسی را برای ازدواج انتخاب کنید؟ تازه شما خانم هستید، نمی شود که بروید ایران خواستگاری!! وقتی هم که ایران نباشید، کسی در ایران شما را نمی بیند که بیاید خواستگاری!
- یا اینکه از بین همون تعداد کمی پسرهای ایرانی که در اون کشور می شناسید ببینید کدومشون قابل تحمل تره و با او ازدواج کنید. اینجا خیلی شاهد ازدواجهایی هستیم که اصلاً دو طرف به هم نمیان. ولی چون چاره ای نیست، با هم ازدواج کردند.
چون نمی خواستم یک وقت در کار شما دخالت کنم نپرسیدم.
ولی حقیقتش من مطمئن نیستم که مهاجرات اصلاً برای شما تصمیمی درست باشد... آقای تسوکه هم یک اشاره ای به این موضوع داشتند.
البته من چیز زیادی از شرایط شما نمی دونم.
یک پسر تنها در اینجا بعد از مهاجرت با مشکلات بزرگی رو به روست، چه برسه به یک خانم تنها.
1 نفر رو می شناسم که شریف درس خونده، بعدش هم استخدام ایران خودرو بوده. به سرش زده بیاد اینجا برای فوق و دکتری. با تمام هوشش الآن 35 سالشه و به علت فشارهای زندگی هنوز درسش تموم نشده. خیلی پشیمونه. در صورتی که ایران برای خودش در سنین جوانی حقوق خوبی داشته.
یکی دیگه هم از امیر کبیر اومده و اون هم خیلی کارش درسته، ولی وقتی باهاش به صحبت می نشینم اینقدر از بدبختی و سختی های اینجا صحبت می کنه که آدم از همصحبتیش خسته می شه. اون هم حدوداً 35 سالشه.
جفتشون هم مجرد هستند. می خواهند ازدواج کنند، ولی کسی نیست!
واقعاً خیلی سختی می کشند.
اگر 17 سالتون بود، اینجا یک فامیل داشتید، مشکل مالی نداشتید، شرایط برای مهاجرت خیلی بهتر بود...
یکی از آشنایان ما که یک دختر 28 ساله است چندین سال که عاشق مهاجرته. بالاخره تونست یک ویزا 3 ماهه بگیره بیاد. وقتی اومد، خودش زندگی در اینجا رو دید، متوجه شد که توی ایران تو خونه پدری زندگی کردن کجا، توی غریبی و بی کسی توی رستوران کار کردن و نصف شب درس خوندن کجا. خدا رو شکر پشیمون شد برگشت.
می دونید چندتا ایرانی در همین دانشگاه ما هست که 30 سالشونه، هنوز نتونستند یک لیسانس بگیرند؟
البته آدمهای موفق هم داریم. ولی خب، برای این موفقیت در خارج از کشور آدم باید سختی های زیادی بکشه. واقعاً نمی دونم می ارزه یا نه...
سرتون رو خوردم، چشم، دیگه نمی نویسم :)
در ضمن اگر حرف مردم برایتان مهم هست پس به این مسئله هم دقت کنید:
خودتون رو برای این قضیه آماده کنید که در جامعه همه به شما به چشم یک خارجی و مهمان نگاه کنند. شما با همه فرق دارید و باید با این قضیه کنار بیایید.