-
RE: راهنمایی ام کنید
ببخشيد
اينكه شمارو عاشقونه صدا مي كنه دليل نمي شه در ثاني ممكنه از ديد شما اينجوري به نظر مي رسه ادم وقتي خودش يكي رو دوست داره همه كارهاي طرفو به چشم علاقه مي بينه
اره منم تقريبا با پسرخاله ام همينجوري هستم و خيلي متفاوت از بقيه حتي پسرخاله هام صداش مي كنم و تا حالا به خيلي ها مثل خاله ها هم گفته ام كه من خيلي اونو دوست دارم و يا به نوعي تو حرفام ازش تعريف كردم كه نشونه علاقه من به اونه
ولي مي گم اين علاقه كجا و اون كجا
اگه من يك درصد هم فكر مي كردم كه پسرخاله ام مي خواد فكري كنه هيچ وقت اينجوري رفتار نمي كردم و سريع عوض مي شدم . اگر دختر خاله شما هم اينو بفهمه مطمئنا همين شرايط خواهد شد .
-
RE: راهنمایی ام کنید
سلام
اين احساسات در سن وسال تو طبيعي است ولي تا 10 سال آينده هر چند سال يكبار اينقدر نظرات و عقايد واحساسات تغيير خواهد كرد كه الان نمي تواني تصورش رابكني . همه ما اين دوران را گذرانيدم و دركت مي كنيم .
خوبه آدم وقتي به گذشته اش نگاه مي كند نگويد اي كاش اين كار را كرده بودم يا نكرده بودم .
بهتر است انرژيت را در جهات ديگري صرف كني تا بعدها پشيمان نشوي .
-
RE: راهنمایی ام کنید
ممنون:43::43:
قرار شد به من بگید که دخترا چیز های عشقی شون رو به دوستاشون می گن؟؟؟؟
-
RE: راهنمایی ام کنید
جوابتو دادم گفتم كه من هم هميشه به خاله هام يا هر كسي مثل دختر خاله مي گفتم كه چقدر او پسر خوبي است و ........
ولي بستگي داره كه چي گفته باشه و به كي گفته باشه . شايد او هم همانند من به دختر خاله اش يا هر كسي گفته كه كوچك تنها چه پسر دوست داشتني و خوبي است خيلي دوسش دارم . اگر شما منظورتان اين است كه بايد بگويم خير چيز خاصي كه مملو از عشق باشد را نمي رساند
حالا برامون توضيح بده ببينيم چه خبره
-
RE: راهنمایی ام کنید
:73:خیلی ممنون مثل اینکه فقط شما یید که جواب منو میدین:73:
آخه میدونید چیه؟؟:P
همین عید که همه خونه ی مادر بزرگم اینها بودیم و بعضی موقع ها هم خونه ی خالم اینها اون یه بار قبل از شام اومد کنارم و با همون صدا های عاشقانه که شما میگید فکر می کنم عاشقانه است بین حرفاش منو صدا کرد.من هم اول گفتم شاید اشتباه می کنم یا داره مسخره ام می کنه:303:تا اینکه اون یکی دختر خالم اومد و گفت این همه داره تو رو صدا می زنه و جوابشو نمی دی؟:43:بازم گفتم شاید دو تایی دست به سرم می کنن!!!!!!!:160:تا اینکه روز 12یا13 کهاز باغ و صحرا بر گشتیم یکی دیگه از دختر خاله هام (خواهر اون یکی)گفت برو برام یه کاری بکن من که رفتم انجام بدم دختر خاله ای که دارم در باره اش صحبت می کنم گفت می خوای یه کاری کنم نره .اون یکی گفت برو بابا من هم که گفتم ضایع اش نکنم گفتم نه نمی رم اون دختر خالم که کمک خواسته بود هی اصرار کرد ولی من به خاطر اون هیچی نگفتم(اینو بگم که من بچه ی حرف گوش کنی هستم و هر کی گیر می کنه میاد پهلو من) تا اینکه اون دختر خالم که کمک خواسته بود گفت ببین من هم دختر خاله ی عروسم هم دختر خاله ی داماد من با اینکه فهمیدم خودمو به اون راه زدم ولی دیدم که دختر خالم که همه ی بحث رو اونه به حالت خجالت سرشو پایین گرفت من که خودمو به اون راه زده بودم گفتم عروس؟؟؟؟؟داماد؟؟؟؟؟دختر خاله ام گفت آره! تو و اسم اونو گفت:43: من هم گفتم اهااااااااا!!!!!!!خلاصه چند لحظه بعد گفت برم کارشو انجام بدم و منم رفتم.
[/size]حالا بازم شک دارم که دست به سرم کردن یا خبراییه!!!؟؟؟
ماجراهای دیگه ای هم هست که اگر لازم بشه میگم:54:
-
RE: راهنمایی ام کنید
شايد در حد يك شوخي بوده
نبايد زياد ذهنتو درگير اين مسئله بكني
حالا بايد بگم كوچولوي تنها اگر همه اين چيزهايي كه مي گي راست باشه باز هم دليلي براي ازدواج شما دو نفر نمي شه . تو الان سن كمي داري و متوجه احساسات خودت نيستي اون هم سن كمي داره / شما ها با هم 4 سال تفاوت سني داريد اون هم از نوع معكوسش ( تو كوچكتري ) جفتتون در دوره نواجواني و احساسات به سر مي بريد و جفتتون هر گونه تصميمي كه مي گيرد دستخوش احساساتتون مي باشد چه ازدواج چه روابط اجتماعي چه ........
شماها هنوز با معيارهاي ازدواج اشنا نيستيد و زندگي را فقط در مقوله دوست داشتن مي بينيد تصوري كه همه ما در همان سن داشتيم . اين تصور به مرور زمان از بين مي رود و منطق جايگزين مي شود پس سعي كن كه احساسي برخورد نكني و صبر كني تا مرور زمان خودش همه چيز و حل كنه با گذشت زمان بيشتر متوجه مي شي كه چقدر احساساتي و سطحي فكر مي كردي . درست مثل همه ما
-
RE: راهنمایی ام کنید
داداش كوچيكم
مي فهمم چه حسي داري و حتي ممكنه دختر خاله تون هم يه همچين حسي داشته باشه حتي اگه خانواده هاتون هم با ازدواج شما دو تا موافق باشن احتمالا اين احساس تا چند سال ديگه تغيير مي كنه و شايد زودتر از اون شما تغيير كني.
قطعا شما الان شرايط ازدواج رو نداري اگه واقعا دختر خاله تون رو دوست داري به نظرم تمركز و حواست رو كاملا رو ي درس خوندنت بذار اجازه بده او هم بتونه درست تصميم بگيره ابراز علاقه شما به اون احتمالا الان نمي تونه كاري برات انجام بده اگه خيلي هم بهت فشار مياد بد نيست خيلي خصوصي به مادر تون قضيه رو بگين مطمئنا چون مادرت بهتر از همه ما شرايط خونواده تون رو مي دونه بهتر راهنماييتون مي كنه...اگه هم احيانا روتون نمي شه بهتره فعلا درست رو بخوني برنامه آينده زندگيت رو كم كم روشن كني تا شرايط يه زندگي متوسط رو آماده كني و اونوقت هر كي قسمتت باشه برات مي رسه
-
RE: راهنمایی ام کنید
سلام:shy:
من با نظرات دوستان موافقم, شما ممکنه الان ایشونرو دوست داشته باشین ولی اگه بهشون بگین نه کاری از دست ایشون بر میاد نه کاری از دست شما(برا ازدواج) شما اول ببین شرایط تشکیل یک زندگیرو دارین.... بعد این مسالرو با مادر یا پدرتون مطرح کنید و نظر اونهارو هم بپرسید...من خودم با پسر عمم خیلی راحت بودم ولی از وقتی این ماجرا پیش اومد خیلی باهاش سر سنگین شدم, اگر می خواین که دختر خالتون رفتارش با شما عوض نشه فعلا چیزی بهش نگین.
این جملرم از من داشته باشین:
کسی رو که دوستش داری آزادش بگذار,اگر قسمت تو باشدبرمیگردد, وگرنه بدان که از اول مال تو نبوده.
موفق باشید
-
RE: راهنمایی ام کنید
ممنونم و دست همگی شما درد نکنه:104:
من هم که الان نمی خوام کاری کنم و فقط میگم که اون منو دوست داره یانه؟:46:
از همون اول هم می دونستم که با دوست داشتن خالی کاری از پیش نمی ره :shy:
با چیز هایی که گفتید موافقم که نباید بهش بگم من تمام تلاشمو گذاشتم رو درسم و تلاش می کنم که بهترین شرایط رو داشته باشم (من از قبل هم می دونستم که باید درسم رو بخونم و می خوندم (مخصوصا برای اینکه به اون برسم ) )حالا هم شدت کارم رو که نسبت به قبل چند برابر بود باز هم چند برابر می کنم
به شما قول میدم بعد از امتحانات معدل ترم اول که 19/56 بوده رو بالا تر ببرم
فقط می خوام بگم که به نظر شما در جواب smsهای شاعرانه و عاشقانه ی اون چی کنم؟:203:
-
RE: راهنمایی ام کنید
سلام برهمگی
من کاربرجدید هستم
وهنوز نمیدونم که آیا میتونم با دوستان عزیز راحت باشم یا نه؟
اما امیدوارم که بتونین با نظرات خودتون منو خوشحال کنین.:203: