RE: قانع کردن همسرم برای تغییر مکان
موردی که برام بسیار جالب و لذت بخش هست ، پایبندی شما به اعتقاداتون هست ، با اینکه حتی در محیطی هستید که که می توانید آزاد باشید ولی هنوز مقید و پایبند هستید ، واقعا جای تحسین داره
اما برای من سوال هست که شما قبل از ازدواج با این تفاوت فرهنگی خودتون و همسرتون آگاه نبودید ؟
RE: قانع کردن همسرم برای تغییر مکان
عزیزم شاید اگر خودت رو جای همسرت بزاری یکم اروم بشی اگر تو میخواستی بمونی و همسرت میخواست برگرده چکار می کردی یا اگر شما خانوادتون رو می اوردین اونجا .
بخدا هر جا بری اسمون همین رنگه به این فکر کن که اگر به خاطر دلتنگی خانوادت همسر و فرزندتو از دست بدی چی به هرحال همسرت نمی خواد برگرده به نظرم ذهنتو از این قضیه خالی کن واز کنار اون بودن لذت ببر از زندگیت لذت ببر .
نمیدونم چرا همیشه همه ما ادما برا خوشبخت بودن دنبال یه چیز دیگه هستیم الان تو جایی هستی که شاید خیلیها متاسفانه ارزوشو داشته باشند پس بپذیر و زندگی کن می دونم سخته بخدا اینجا هم زندگی کردن سخته اما دوری هم سخته امیداوارم موفق باشی و برات دعا میکنم .:323:
RE: قانع کردن همسرم برای تغییر مکان
سلام دوست عزیز راستش من نگرانی های شما را کاملا درک می کنم من هم مثل شما خیلی وابسته به خانواده ام الته قبلا نبودم ولی الان نمی دانم چم شده ولی شرایط زندگی اینجا هم خیلی سخت شده خانواده ها همش باید نگران فرزندانشان باشند اینجا هم راحت نیست - خیلی دوست داشتم بیشتر راجع به معایب و خوبی های کشور محل اقامتتان بدانم چون من هم دارم می یام همان کشور-
RE: قانع کردن همسرم برای تغییر مکان
اول از دوستانم تشکر می کنم که بعد از مدتی طولانی تاپیک منو بالا اوردن. این مساله رو من سپردم به خدا و البته هنوز تلاشهایی دارم می کنم اما پاسخ شما دوستان رو می دم به خاطر توجهی که داشتید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط داود.ت
موردی که برام بسیار جالب و لذت بخش هست ، پایبندی شما به اعتقاداتون هست ، با اینکه حتی در محیطی هستید که که می توانید آزاد باشید ولی هنوز مقید و پایبند هستید ، واقعا جای تحسین داره
اما برای من سوال هست که شما قبل از ازدواج با این تفاوت فرهنگی خودتون و همسرتون آگاه نبودید ؟
حقیقت اینه که من و همسرم قبل از ازدواج صحبتهای زیادی کردیم و تحقیق هم داشتیم اما باز متوجه این تفاوت نشدم و البته بعد از امدن به خارج این تفاوتها به خاطر شرایط خاص اینجا بیشتر نمود پیدا کرد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط جان سخت
عزیزم شاید اگر خودت رو جای همسرت بزاری یکم اروم بشی اگر تو میخواستی بمونی و همسرت میخواست برگرده چکار می کردی یا اگر شما خانوادتون رو می اوردین اونجا .
بخدا هر جا بری اسمون همین رنگه به این فکر کن که اگر به خاطر دلتنگی خانوادت همسر و فرزندتو از دست بدی چی به هرحال همسرت نمی خواد برگرده به نظرم ذهنتو از این قضیه خالی کن واز کنار اون بودن لذت ببر از زندگیت لذت ببر .
نمیدونم چرا همیشه همه ما ادما برا خوشبخت بودن دنبال یه چیز دیگه هستیم الان تو جایی هستی که شاید خیلیها متاسفانه ارزوشو داشته باشند پس بپذیر و زندگی کن می دونم سخته بخدا اینجا هم زندگی کردن سخته اما دوری هم سخته امیداوارم موفق باشی و برات دعا میکنم .:323:
بله من خودم جای همسرم گذاشتم و الان با او همراهی می کنم چون وظیفه ای جز این ندارم. اما من در ایران زندگی کردم کار کردم و درس خواندم و در اینجا هم درس خواندم کار کردم و زندگی کردم و شرایط هر دو کشور رو می دونم. من فکر می کنم برای اینکه بیشتر خوشبخت باشم همیشه باید تلاش کنم و این برای من معنای پویایی رو داره. فکر نمی کنم این خصوصیت بدی باشه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط as56
سلام دوست عزیز راستش من نگرانی های شما را کاملا درک می کنم من هم مثل شما خیلی وابسته به خانواده ام الته قبلا نبودم ولی الان نمی دانم چم شده ولی شرایط زندگی اینجا هم خیلی سخت شده خانواده ها همش باید نگران فرزندانشان باشند اینجا هم راحت نیست - خیلی دوست داشتم بیشتر راجع به معایب و خوبی های کشور محل اقامتتان بدانم چون من هم دارم می یام همان کشور-
مشکل من تنها وابستگی به خانواده نیست. اما مجال بیان تمام نگرانیهایم رو اینجا ندارم. فقط همین رو می تونم بگم که تفاوت فرهنگی من و همسرم سختیهای زیادتری برای من در این کشور ایجاد می کنه نسبت به زمانی که ایران بودم. و بزرگترین مشکل من بر در حال حاضر بر سر تربیت فرزندم است.