سلام:72:
می دونم با حرفابی که در تاپیک قبلیت گفتم و دلخوری و سوء تفاهمی که برای شما پیش اومد خیلی مایل نیستی که برات چیزی بنویسم اما راستش دلم طاقت نیاورد .
خاموش جان می گن انسان از موم نرم تر و از سنگ خارا سخت تر است.
مثل موم نرمه و می تونه خودش و با شرایط وفق بده و از سنگ سخت تره چون می تونه سختی ها رو تحمل کنه.
شما یک دختری بودی که در ناز و نعمت بزرگ شدی و سختی انچنانی در زندگی مجردیت نداشتی.
من سختیهایی که تو کشیدی و درک می کنم شاید من نوعی نتونم خیلی از اونا رو تحمل کنم و این نشون دهنده اینه که تو با وجود راحتی که در گذشتت داشتی اما الان اون مصداق سنگ خارا بودن و داری.
اما نمی تونی مثل موم نرم باشی.
یعنی نمی تونی خودت و با شرایط سخت وفق بدی. قبول که شما به بهداشت شخصیت اهمیت می دی و هیچ وقت تو جمع نخوابیدی اما چند روز مرگ که نیست چاره نداشته باشه. راهکارای اقای بی بی یکی از بهترین راههاست.
یک گوشه دنج و در همون اتاق 12 متری انتخاب کن و یا شما هم در جمع صحبت کن و یا سکوت کن و حرفها رو گوش کن تا خوابت ببره.
بالاخره در طول روز می تونی جایی و پیدا کنی و در تنهایی خودت به بهداشتت هم برسی.
واقعا این چیزی که شما بری خودت سخت کردی سخت نیست. فقط باید یاد بگیری یه کم خودت و با شرایط وفق بدی.
یادمه وقتی رفتم دانشگاه و با 3 نفر دیگه هم اتاق شدم که هر کدوم از یه شهری بودن اولش برام سخت بود. متاسفانه هر 3 تاشونم ادمای تمیزی نبودن و اگر روزها هم جارو نمی زدیم براشون مهم نبود و یا لباساشون مدتها یه گوشه می موند تا حال و حوصله پیدا کنن و بشویند.
یادمه بعد از 3 ماه بالاخره یک متن نوشتم و زدم در اتاق و برنامه تعیین کردم برای نظافت باور کن ترم سوم بود که دیگه یاد گرفتن باید چه کنن. با این حال من که تمیزی و دوست داشتم می دیدی من مثلا در هفته 4 بار جارو می زدم و اونا 1 بار.
منظورم اینه که باید بتونیم خودمون و با شرایط وفق بدیم. این خیلی سخت نیست. نیازی نیست شما شبیه اونا بشی شما خودت باش اما سخت نگیر و از مسافرت پیش اومده نهایت لذت و ببر.:310:
موفق باشی:72: