RE: متنفرم از تنهایی.....!!!!!
سلام غزاله عزیزم
همانطور که گفتم چون بیشتر با روحیات به قول خودت پسرونه مأنوس بوده ای و تجربه زنانه بودن اونم نه پیشرفته اش را با احسان داشته ای و از او انگیزه گرفته ای ، بدون او خلاء پیدا می کنی ، با خودت احساس غریبگی می کنی ، که با نوعی سردرگمی ، دست و دل به کاری و حرکتی نرفتن ، خموده بودن خودش رو نشون میده و انتظار حضور بیشتر و با هیجانتر احسان هم اوضاع رو سختر می کنه و ......
لازمه اول کمی خودت رو رها کنی ، رها از هر دغدغه ای ، به عبارت عامیانه بی خیال شو ، و گویی زمان برای تو همین لحظه های حالا هست که باید غنیمت بدانی و با نشاط بگذرونیش .
بعد به این فکر کن که احسان و هر کس دیگری نمیتونه آنقدر بهت نزدیک بشه که یکی بشین ، مثلاً در خلوت ترین زوایای وجودت که راه پیدا نمی کنن ، در بعضی موقعیت های آشکار و حتی مهم ممکنه توان و یا امکان همراه بودن رو اونجوری که تو دلت میخواد رو نداشته باشند و ..... ( این نوع تحلیل ها را شناخت درمانی می گویند ) .
و فکر کن که راستی چرا وقتی در اوج شادی در شرایط یا در موقعیت و با وسائلی که شادت می کنه ، یه غمی در دل وقتی عمیق میشی احساس می کنی ؟ که وقتی از اون موقعیت بیرون میایی و تموم میشه ( مثلاً در موقعیت یک مهمانی شاد و ... ) نوعی خلاء و کسلی رو حس می کنی ( که اغلب حسمون بهمون میگه از اینه که اون برنامه شاد تموم شد و گاه می گوییم چه خوش گذشت و در نهان می گوییم حیف که تموم شد و ... ) بعد خوب در یاب که اینها برای اینه که اونها عوامل بیرونی شادی هستند و ما خود را به آنها گره زده ایم ، و سعی کن یادت بیاری چیزهایی که یه نشاطی در دلت کاشته که هیچ وقت از بین نمیره و هر وقت یاد کنی حسرت نمیخوری و همون احساس نشاط تازه بهت رو میاره ( دقت کنی خواهی دید که کارها یا چیزهایی بودن که از دورن تو را شاد کرده ، یعنی سنخیتش با درون باعث شادی شده و خود اون تنها وسیله ای برای این تحرک درونی شده
ادامه دارد ........
RE: متنفرم از تنهایی.....!!!!!
[b]از دو روز قبل فشار كاري زيادي رو تحمل كرده بودم اما امروز صبح تصميم گرفتم كلا بيخيال بشم...جالبه كه الان نوشته شما رو خوندم و ديدم اولين مرحله هم همين بوده!!
از امروز ساعت 11 صبح خيلي چيزها فرق كرد البته يه فيلم داشتم ميديدم كه اون هم بي تاثير نبود...
همه چي رو بيخيال شدم...سبك شدم...كار ...مشتري...حرف همكار...رفتار همكار...بانك...پول ...همسايه...يه گوشم در بود و يكي دروازه...سعي كردم چيزي رو توي ذهنم save نكنم وقتي ميدونم اذيتم ميكنه...
امشب شام هم با همكلاسي هاي معماريم ميريم باغ:310::227:[/b]
مرسي فرشته جان...لطفا ادامه بده...
RE: متنفرم از تنهایی.....!!!!!
غزاله برنامه زندگي ات را به كل دست خوش تغيير كرده بودي . كار خوبي كردي كه با دوستانت قرار بيرون گذاشتي .
بايد حد ميانه و اعتدال در روابط خود را حفظ كني . يعني نه آنقدر در زندگي مجردي غرق بشوي كه به زندگي زناشويي ات آسيب برساند و نه اينكه به كل روابط قبل از ازدواجت را حذف و منهدم كني .
در ضمن سعي نكن كه روي همه ي مسائل تسلط داشته باشي و همه چيز را مديريت كني . خيلي خوب است كه روحيه ي ليدر داري اما گاهي ليدرها هم استراحت مي كنند .
در ضمن نيمي از خستگي ها به دليل دقت بيش از اندازه روي مسائل است . حرف همكار - رفتار همكار و...خيلي از مسائلي كه در پيرامون ما مي گذرد ارزش فكر كردن ندارد . چه رسد به اينكه حال آدم را به هم بريزد . اين حرف به معناي بي خيالي نيست .بلكه دريافت ارزش و اولويت بندي هاي لازم است و يادگيري در لحظه زندگي كردن .
يك دقيقه كه از حرف همكارت كه گذشت واقعا گذشته . آن اندازه به موضوعات فكر كن كه تو را از زندگي عقب نيندازد و كنترل احساس را فراموش نكن يعني خودت را براي اينكه نكته و درسي را بياموزي در احساسات منفي غرق نكن . بدون احساس اين مكاني و اين زماني به مسائل فكر كن و تجزيه و تحليل كن .
يا
اگر احسان چاق شده بهش مستقيم هيچي نگو . خودت رژيم غذايي را در زماني كه در خانه است مديريت كن بدون حرف ، اما با هدف . انرژي ات را با دريافت واكنش هاي منفي او روبه رو نكن ، اينكار انرژي ات را تحليل مي بره .
در ضمن دختر خانم گل من ، يه دختر تحصيل كرده كتاب مي خونه . تو قراره يك زن فهيم و آگاه . يك زن و همسر با درايت و يك مادر مهربان و آگاه و توانا باشي . در نتيجه نياز داري كه از هر كتابي به قاعده يك جمله اي كه مال توست و در آگاهي تو مي تواند نقش سازنده اي داشته باشد استفاده كني . با كتاب خواندن جدا آشتي كن . :46:
RE: متنفرم از تنهایی.....!!!!!
از ديروز حالم خيلي خوبه...شب با دوستام كلي گفتيم و خنديديم با احسان هم صحبت كردم و بهش گفتم كمك كن كودك درونم بيمار شده و حالش بده...كودك درون خودت هم كه نابود شده...نبايد بذاريم والدمون بيشتر از اين قوي بشه...گفت موافقم اما بايد چي كار كنم؟؟
نميدونستم بايد چي كار كنيم كه روابطمون يه كم شاداب تر...فانتزي تر و كلا رفتار احسان با ذوق تر بشه...؟
RE: متنفرم از تنهایی.....!!!!!
همان برنامه هاي آخر هفته و شام بيرون را مطرح كن . قدري شوخي و خنده و مزاح و پاداش هاي كوچك و مسئولانه به كودك هايتان كار را درست مي كنه .
سخت نيست . نگران نباش . همه چيز درست ميشه . :46:
RE: متنفرم از تنهایی.....!!!!!
gh.sana گلم
وقتی اومدی پستم را خوندی و دیدی حرفم با تصمیم امروز خودت یکی شده چه حسی داشتی ؟
مسلماً وجد و نشاطی به دلت نشست ، مگر نه ؟
آیا به خاطر حرف فرشته بود ؟
" نه " ، صرفاً فرشته عامل این نشاطتت نبوده ، بلکه سنخیت حرفش با تصمیم خودت وجد آفرین شد . یعنی عامل اصلی نشاطتت از درون بود .
غزاله جان میخوام بگم پیش از خوندن حرف من و با تصمیمی که خود گرفتی و برنامه ریزی مبتنی برآن ، حظی و لذتی و به قول خودت سبکی اومد سراغت . و هماهنگی حرف من با اونچه خود در پیش گرفته بودی این وجد را تعمیق و ثبات بخشید .
از اینها میخوام چه نتیجه ای بگیرم ؟
این نتیجه را که ، وقتی منشاء نشاط و لذت برایت از درون باشه و از عملکرد و روحیه و افکاری که دست خودته ، بدون وجود دیگران هم آنرا داری و با همراهی و همپایی دیگران فقط عمیقتر میشه و تأیید بیشتر می گیری و ..... اینه که در این صورت اگر عوامل بیرونی همراه بود که فبها و اگر نبود خللی در نشاط تو ایجاد نمی کنه ، و مستقل از اونها راضی از زندگی خواهی بود چون ریشه و منشاء نشاطتت در درون خودته و درونت از تو جدایی ناپذیره و تا هستی هست . عوامل بیرونی میشوند وسیله بروز ، و فقط در این حد نقش دارند .
اگر به آنها وابسته باشی و جوشش درونی کمتر باشه ، بدون آنها به هم می ریزی ، خموده میشی ، رکود روحیه پیدا می کنی ، و از آنجا که هیچ چیز این دنیا نمیتونه مثل درون ما با ما یگانه و یکی باشه و همیشه فاصله ای هست و به قول سهراب ( هرچند ) فاصله هایی که مثل نقره تمیزند ، لذا نشاط و رضایتی که صرفاً از عوامل بیرونی دریافت بشه ،متزلزله ، نگرانی برانگیزه ، بدون دوام و ثباته و دلهره آور و ترس آفرین از مبادا روزی نباشد است .
و به همین دلیل میگم ما باید سعی کنیم از وابستگی عوامل بیرونی برای رضایت از زندگی و نشاط و شادابی بیرون آییم .
گام بعدی اینه غزاله جان :
از زن بودنت ، از همسر بودنت ، و از عاشق بودنت لذت ببر ، و هر کاری در این راستا می کنی ، از کاری که می کنی لذت ببر بدون انتظار بازخورد و تایید از دیگری .
(به خودت بگو : مهم اینه که من برای خودم یک خانم جذاب و دوست داشتنی هستم و از بودنم و از زن بودنم راضی هستم و کیف می کنم .
از اینکه فلان کار رو از روی محبت برای احسان انجام دادم یا فلان حرف رو زدم چقدر حس خوبی دارم .
مهم اینه که من هوای احسان رو دارم و عاشقش هستم ، حتی اگر اون اینطور نباشه ، من از اینکه او همسرمه و عشق بهش دارم لذت می برم .
و ........ )
اینها هم نمونه هایی از عبارات تأکیدی در این زمینه بود .
غزاله جونم ، این 15 روز عید این دو گام را خوب و عمیق در خودت پیاده کن و سعی کن نهادینه اش کنی .
بقیه گامها را بعد از ایام خواهم گفت .
موفق باشی عزیزم .
.
RE: متنفرم از تنهایی.....!!!!!
سلام
لینکهای زیر رو بخونید ببینید همسرتون اعتیاد به کار داره یا اینکه سرش شلوغه و خبرشو بدید:
http://www.aftabir.com/articles/view/health_therapy/mental_health/c13c1203679713p1.php/%d8%a7%d8%b9%d8%aa%db%8c%d8%a7%d8%af-%d8%a8%d9%87-%da%a9%d8%a7%d8%b1
http://www.mardoman.net/success/workadict/