RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
سلام فرشته عزیزم :72:
ستاره سهیل شدین! چه عجب اینطرفا! منت گذاشتین تاپیک بنده رو مزین کردین!
حقیقتش من پستهای تسوکه رو خونده بودم و در واقع مشکل من تو عملی کردن اونهاست. قبلا هم گفتم من نمی تونم اون زمانیکه لازمه عکس العمل صحیح و به موقع نشون بدم که بقول تسوکه خان بتونم حساب اون 95% رو از 5% جدا کنم.
قبلا هم گفتم، بعضی اوقات که من بعد از یه رفتار یا صحبت ناراحت کننده، علت رو می پرسم، خیلی وقتها طرف منکر می شه و می گه من نگفتم.
در مورد مثال محیط کارم هم خب یک نفر با من دشمنی کرده بود و حتما جزء همون 5% تسوکه خان بوده ولی بقیه دچار سوء تفاهم شده بودند. راستش اگه من هم بدونم یکی همسر دومه، اصلا بهش حق نمی دم و اون رو متجاوز به حقوق دیگری می دونم و ازش بدم میاد و می خوام بدونه که ازش بدم میاد! تازه فکر هم می کنم کار درستیه و اگه همه باهم این تصمیم رو بگیرن، دیگه کسی دلش نمی خواد همسر دوم بشه و متعاقب اون مردها هم دیگه دنبال خیانت نمی رن. (ببخشید موضوع عوض شد. ولی حالا نوشتم دلم نیومد پاک کنم)
خلاصه که اون زمان اگه من از یکی به مهربونی می پرسیدم که از من ناراحتی که از پیشم پا شدی یا چرا پشتت رو کردی یا ... بالاخره اونم آدمه و حتما 95 درصدیه و علت رو می گفت و من خودم رو تبرئه می کردم!
خداییش خیلی سخته یهو باهات مثل یه طاعونی یا جزامی رفتار کنن!
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
سلام فرشته عزیزم :72:
ستاره سهیل شدین! چه عجب اینطرفا! منت گذاشتین تاپیک بنده رو مزین کردین!
لطف داری عزیزم
سرم خیلی شلوغه ، همدردی رو خیلی دوست دارم که حتماً در شبانه روز فرصتی رو براش میزارم ، والا اگه حساب مشغله ها باشه این روزا به ندرت باید پیدام بشه.
نقل قول:
حقیقتش من پستهای تسوکه رو خونده بودم و در واقع مشکل من تو عملی کردن اونهاست. قبلا هم گفتم من نمی تونم اون زمانیکه لازمه عکس العمل صحیح و به موقع نشون بدم که بقول تسوکه خان بتونم حساب اون 95% رو از 5% جدا کنم.
مطمئن باش بیشتر اونچه با اون مواجهی جزء همون 95 ٪ هست ،بازم تإکید می کنم توجه به دشمن تراشیهای ذهن داشته باش .
نقل قول:
قبلا هم گفتم، بعضی اوقات که من بعد از یه رفتار یا صحبت ناراحت کننده، علت رو می پرسم، خیلی وقتها طرف منکر می شه و می گه من نگفتم.
چه اصراریه که اثبات کنی چنان گفت ،ذهنت را از دخالت بیجا در روابط متوقف کن و بپذیر که همین بوده و شاید اشتباه شنیده ای ، نترس از اینکه کم ارزش شوی ، اگر نزد خودت ارزشمند باشی مطمئن باش هیچ ترسی از بد قضاوت شدن نخواهی داشت و اگر هم جایی لازم بود عکس العمل نشان دهی از این است که درس آموز باشی و با مدارای بیجا موجب بد آموزی نباشی نه از اینکه خودت را اثبات کنی و تبرئه و دفاع را در پیش بگیری
نقل قول:
راستش اگه من هم بدونم یکی همسر دومه، اصلا بهش حق نمی دم و اون رو متجاوز به حقوق دیگری می دونم و ازش بدم میاد و می خوام بدونه که ازش بدم میاد! تازه فکر هم می کنم کار درستیه و اگه همه باهم این تصمیم رو بگیرن، دیگه کسی دلش نمی خواد همسر دوم بشه و متعاقب اون مردها هم دیگه دنبال خیانت نمی رن. (ببخشید موضوع عوض شد. ولی حالا نوشتم دلم نیومد پاک کنم)
این تفکر اصلاً درست نیست، قائده کلی برای متهم کردن کسی که همسر دوم شده نداریم حتی اگر اکثریتی به خطا همسر دوم شده باشند،چون اقتضائات را باید در نظر گرفت ، قطعاً این طرز فکر شما نیاز به اصلاح داره چون موجبات بدبینی و قضاوت نابجا و اذیت شدن خودت را در پی داره
نقل قول:
خلاصه که اون زمان اگه من از یکی به مهربونی می پرسیدم که از من ناراحتی که از پیشم پا شدی یا چرا پشتت رو کردی یا ... بالاخره اونم آدمه و حتما 95 درصدیه و علت رو می گفت و من خودم رو تبرئه می کردم!
خداییش خیلی سخته یهو باهات مثل یه طاعونی یا جزامی رفتار کنن!
این همه رو حرکات افراد زوم نکن، اگر هم دیدی خود رو به تجاهل بزن ، عزت نفست رو تقویت کن ، و نگران بی ارزش شدن نباش . روی ذهنت کار کن بدجور درگیرت می کنه .
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
سلام
سال نوی همگی مبارک:72::43::46:
روز قبل عید یه اتفاقی افتاد که بی شباهت به اون چیزی نبود که مد نظرمه! تو خیابان نزدیک محل زندگیم داشتم می رفتم به سمت خونه، یه خانم و آقایی جلوم بودن، یه رفتار زشتی که برام نا آشناهم نبود دیدم.
لحظه اول اونقدر عصبانی شدم که می خواستم اون خانم رو بزنم ولی دیدم که یه مرد هم کنارش هست و احتمال اینکه بهم بی حرمتی بشه زیاده. خلاصه که تو اون لحظه فقط بقول فرشته مهربان خودم رو به تجاهل زدم و رفتم ولی دیدم که چند تا مغازه دار اطراف هم متوجه شدن!
فردای اون روز با شوهرم از همون خیابون رد می شدیم دیدم دو تا پلیس تو سرتاسر خیابون نگهبانی می دن. نمی دونم شاید این رفتار رو تو خیابون زیاد تکرار کرده بودند یا هرچی. ولی خداییش از حضور پلیس خوشحال شدم.
یه لحظه بخودم گرفتم و گفتم لابد من اونقدر مهمم که بخاطر حفاظت از من اومدن... :310:
اون روز بازم به دهنم نرسید که بپرسم: "چرا؟!"
واقعا ما باهم هموطنیم. ارزش و ضدارزشهامون مثل همه. چرا گاهی اینطوری رفتار می کنیم که پلیس باید بیاد وسط!!!!!!
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
سلام آس:72::72::72:مان آبی عزیز واقعا تاپیک خوبی بود من که لذت بردم و از راهنماییت هم ممنون
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
سلام دوست عزيز بلواسكاي.
من نميتونم نظري بدم چون اين تاپيك مشكل من هم بود، به اينجا مراجعه كردم. مشكل خودم هم همين هست. شوهرم ميگه چرا اينقدر چرا از من ميپرسي؟ بابام هم با من همين كار رو ميكرد. خوشم نمياد اينقدر بهت جواب بدم. اما من در درونم ميجوشم و نميدونم پس چطور بايد اين سوالو بپرسم؟ مثلا به اندازه يك ربع از 3 روز گذشته ام رو تعريف ميكنم بگيد من بايد چيكار ميكردم؟ خونه رو براي فروش گذاشتيم. آقاي بنگاهي زنگ زد و شوهرم دقيقا مثل لاتها باهاش صحبت كرد. وقتي گوشي رو گذاشت گفتم چرا باهاش اينطوري حرف زدي؟ شوكه شده بودم. گفت با اين جماعت بايد مثل خودشون صحبت كرد. گفتم نه تو با اين جماعت مثل خودت صحبت كن نشون بده كه تو شخصيبت متفاوتي داري. آخه از جوابهاي شوهرم معلوم بود كه بنگاهي هم صدتا ديگه بهش گفت. گفتم تو با اين كارت بهش اجازه ميدي كه باهات اينطوري صحبت كنه. هيچي نگفت و سر و كله رو طوري كرد كه خوشش نيومده و من دارم چرت و پرت ميگم. چند دقيقه بعد راننده تلفن كرد و بهش گفت " سلام آق .... خوبي؟ بابا تو كه خيرت به ما نميرسه و ...." گوشي رو گذاشت بهش گفتم مهدي جان تو چرا صحبت كردنت عوض شده. دقيقا داري مثل لاتهاي خيابون حرف ميزني. اصلا باورم نميشه. بهم چشم غره رفت. گفت بسه ديگه گير نده. گير نده. دوباره چند دقيقه بعد به يك راننده ديگه تلفن كرد كه با اون هماهنگ كنه چون اولي نميومد دنبالش. بازم همين كارو كرد و من ديگه داشتم شاخ در مياوردم. بهش گفتم مهدي عمدا اينكارو ميكني؟ آخه چرا براي خودت ارزش قايل نيستي؟ اونروز كه تلفنت رو خاموش نكرده بودي ديدم با شاگردات هم همينطور صحبت ميكردي. " چرا جلسه قبل نيومده بوديد؟" اونا جواب دادند. دوباره:" اوهو، چطوره كه 3تايي باهم غيبت ميكنيد؟ 3 تايي باهم آب ميخوريد؟ 3 تايي باهم ...." گفت: اون راننده كه اصلا حكايتي هست. همون لاته هست كه با دكتر فلاني اونطوري رفتار كرد و ....
براي اطلاع: شوهرم استاد دانشگاه هست. من غصه ميخورم اينطوري صحبت ميكنه. با استاداي خودمون مقايسه ميكنم. ميبينم چه شخصيتي داشتند. ما ازشون درس زندگي ياد ميگرفتيم. كلاس فقط كلاس نبود. هربار حداقل يه جمله زيبا بهمون ياد ميدادند.
اين در حالي هست كه وقتي در كنار دوستش كه خيلي آدم آروم و بسيار بسيار مودب و حقيقتا خانواده دار قرار ميگيره مثل اون ميشه. وقتي اون ميره خارج از كشور دوباره يه جور ديگه ميشه. شب هم سر يه چيز ديگه دعوا كرديم كه چون موضوعش به اين تاپيك ربطي نداره اينجا مطرح نميكنم. لطفا اگر ميشه منو هم راهنمايي كنيد. ممنون
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
roshini عزیز به تالار همدردی خوش اومدی
عزیزم بنظرم یه تاپیک مجزا برای خودت باز کنی و مشکلت رو اونجا بیان کنی، خیلی بهتر بتونی راهنمایی بگیری.
حقیقتش من خیلی متوجه رابطه مشکل شما با مشکل خودم نشدم. و در واقع فکر می کنم ما هردو در دو نقطه مجزا هستیم.
شما براحتی ناراحتی ات رو با پرسیدن "چراهات" مطرح می کنی ولی جواب قانع کننده ای از طرف مقابلت نمی گیری که بنظرم بهتره دنبال این باشی که نوع ارتباطت رو با تطرف مقابلت تغییر بدی و بهبود ببخشی که اون فکر نکنه که شما نقش مادر در مقابل فرزند یا معلم در مقابل شاگرد و ... داری بازی می کنی و به گفته ات و خودت اعتماد بیشتری پیدا کنه و باهات احساس صمیمیت بیشتری کنه.
ولی عزیزم مشکل من اصلا این نیست. من حدودا شاید دو سالی بشه که با این مشکل روبرو شدم. در واقع وقتی می بینم که دیگران به شرف و حرمتم و شخصیتم دارن اهانت می کنن، نمی تونم حرفی بزنم و دفاعی کنم. همیشه تو لحظه اول به ذهنم می رسه که به روی خودم نیارم ولی بارها و بارها نتیجه عکس گرفتم.
بعدش حرص می خورم که چرا گذاشتم بهم توهین بشه و هیچ کاری نکردم و از طرفی اصلا به فکرم نمی رسه که چی کار کنم! اگه به روم بیارم که مجبورم یه برخورد شدیدی با طرف بکنم و دیگه هرگز هیچ ارتباطی با اون نداشته باشم! ولی آیا ممکنه؟! اینجوری فقط خودم رو محدود می کنم، همینجوری که کردم و حتی با یه مغتزه هم برای خرید نمی رم. ولی این روش درست نیست .........
اما باید چی کار کنم؟!
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
آسمون آبي عزيز. ببخشيد كه تو اين تاپيك موضومو گفتم. بلد نيستم چطور تاپيك مجزا بسازم. مطالعه ميكنم. ولي در ارتباط با موضوع شما من بلد نيستم كمك كنم. پس ترجيح ميدم گاهي سر بزنم و نظر ديگران رو بخونم. من هم چيزي ياد بگيرم. موفق باشي.
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط roshini
آسمون آبي عزيز. ببخشيد كه تو اين تاپيك موضومو گفتم. بلد نيستم چطور تاپيك مجزا بسازم. مطالعه ميكنم. ولي در ارتباط با موضوع شما من بلد نيستم كمك كنم. پس ترجيح ميدم گاهي سر بزنم و نظر ديگران رو بخونم. من هم چيزي ياد بگيرم. موفق باشي.
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
امروز وقت مشاوره داشتم.
بابت تمام مشکلاتی که مدت نسبتا زیادی است که در محیط کار، خانواده خودم، خانواده همسرم و خیلی جاهای دیگه پیدا کردم که هنوز موفق به مدیریت و کنترل اون نشدم و از جانبش به شدت آسیب می بینم. (بخشی است رو اینجا مطرح کردم.)
جلسه اول به توضیحات من، تست MMPI(?)، معرفی یک جزوه در مورد مهارت خودآگاهی، دو عدد CD و تمرین ریلکسیشن گذشت و برای هفته آینده مجدد وقت دارم.
تصمیم گرفتم به خودم کمک کنم که بتونم نهایت استفاده رو از مشاوره هام بکنم و بتونم مشکلاتم رو تحت کنترلم در بیارم و نه اینکه اونها کنترل من رو در دست بگیرن!
ولی یه چیزی شد که یه مقدار اعتمادم رو به این مشاوره از دست دادم و نمی تونم کاملا احساس راحتی بکنم.
خانم مشاور سوال کرد که همسرم بچه چندم است و من هم گفتم و سوال بعدی این بود که جنسیت فرزندان قبل و بعد از همسرم چیست که من هنوز جواب نداده خودش گفت(!!!!!!)
پرسیدم که شما از کجا می دانید، من که هنوز چیزی در این مورد نگفتم؟ دفعه اول چیزی نگفت و بعد گفت از بین صحبتهایت متوجه شدم که من مطمئنم که من فقط در مورد یک خواهرشوهرم صحبت کردم و بس.
چون کلهم می خواستم بحث پیرامون محیط کارم باشد، چرا که سر منشاء همه را از آنجا می دانم. لذا کمتر از زندگی شخصی ام حرف زدم.
من خیلی از خانم مشاور پیگیر نشدم که واقعا از کجا فهمید. ولی بنظر شما از کجا فهمید؟ نمی دانم چرا حس اعتمادم از بین رفت و با اینکه به شدت احساس نیاز به مشاوره و کمک در خود می بینم ولی کمی مردد شدم.
RE: چگونه بپرسیم: "چرا" ؟
با سلام و احترام
گاهی ممکن است به خاطر پدیده انتقال بعضی مسائل به جلسه مشاوره و مشاوره فرافکن شود. که در این زمینه می توانید تاپیک آفتهای مشاوره، پست مربوط به انتقال را مشاهده فرمایید.
باید به مشاور اجازه بدهید هر آنجه را که می خواهد پیگیری کند. اگرچه ممکن است شما چیز دیگری را مهم بدانید.
همچنین از گمانه زنی و کارآگاه بازی در اینجور موارد اجتناب کنید چون اهمیت چندانی ندارد.
مشاور با درک شما ، افکار شما و حرفهای شما و طرح درمانی خودش، به شما کمک خواهد کرد.