نوشته اصلی توسط سارا بانو
سلام فیلو سارا عزیزم:
سلام گلم:228:
خوشحالم که دوستی مثل تو دارم. و خوشحالم که می تونم بهت اطلاع بدم: همه چی آرومه.....
راستی هانی، این نام کاربری من هیچ ربطی به فیلسوف بودن نداره...
Philosoph == دوستدار معرفت
philo فقط یک پیشونده، به معنای "دوستدار". ربطی به فلسفه نداره، جز اینکه در این کلمه ازش استفاده شده. می دونی که سقراط ادعایی بر سوفیست (صاحب معرفت) بودن نداشت، بنابراین کلمه ی فیلسوف رو برگزید.
من از این پیشوند در نام کاربریم استفاده کردم که از زیر بار مفهوم "سارا" شونه خالی کنم، ولی گویا با این کارم بیشتر باعث سوء تفاهم شدم.
عزیزم من آدم بی سوادی ام. این فقط یه فیلو ساراست، یه دوستدار خلوص .......
بعد از این مدت عضویت شما و خودم در تالار همدردی متوجه شدم که شما وقتی با واقعه ای مواجه می شی که واقعیت داره و با اون خط کشی های ذهنی و انسانیت مدارت منافات داره دچار دگرگونی میشی و راه دوری و تمرکز و فکر کردن را بر می گزینی...
آره هانی، این دقیقا روشیه که بهش اعتقاد دارم. و روش درستی هم هست.
مثلا طی چند ماه گذشته (تا همین چند روز پیش) من در یه دوره ی رکود بودم........ طی این دوره نه فقط با دنیای مجازی، که تقریبا با همه ی دوستام هم قطع رابطه بودم.
اگه نمی رفتم تو لاک خودم، چه نتیجه ای حاصل می شد؟ هیچ چیز، غیر از اینکه با افکار منفیم باعث نگرانی خونواده و دوستام می شدم.
البته ادعا نمی کنم کاملا موفق شدم خودم رو عایق بندی کنم. همونطور که تو تاپیک فرانک کنترلم رو از دست دادم، چندین بار پیش دوست ها و خونواده هم این اتفاق افتاد. اما در اولین فرصتی که مقدور بود خودم رو جمع و جور کردم.
منظورم اینه که هرقدر هم که مشکلاتم رو با دیگران مطرح می کردم، بازم آخرش باید خودم حلش می کردم، و با اونکار فقط اطرافیانم رو بیشتر درگیر مسائلی می کردم که توانایی حل کردنش رو نداشتند.
..... ولی برای یک دوست هیچ چیز سخت تر از این نیست که غم رو توی چشم های دوست قدیمی اش ببینه ..
می دونم مهربونم، برای همین خیلی وقت ها چشم هام رو از کسانی که دوستم دارن مخفی می کنم.
قضیه دوستی است که تعجب می کنم وقتی خدا را این گونه می خواند..
در مورد این موضوع در پست های قبلی نوشتم، اما گذشته از همه ی این حرفها، من هیچکس رو، برای دعوا کردن، مناسب تر از خدا نمی بینم...
خدا بهترین گزینه ست که ضعف ها و بدخلقی هام رو پیشش برم ..... و در جوابِ اشک ها و فریادهام، خواب رو به چشم هام بیاره تا آروم بگیرم......
مثل بچه ای که گریه می کنه و جیغ می زنه، و مادرش نه تنها جوابی در خور اشتباهاتش نمی ده، بلکه در آغوش می گیره و آرومش می کنه.
دوستت دارم..
من هم همینطور عزیزم، و مثل همیشه زیبا ترین ها رو برات آرزو می کنم.:72: