RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
چقدر حسودیم شد...... چقدر حسودیم شد..............
خوش به حال پدرت.........خوش به حالش................
خوش به حال هرکس که دیگه نفس نمی کشه............خوش به حال هرکس که می برن و میذارنش تو خاک، بی درد سر، بی سروصدا..................... به مرگ طبیعی..............
خوش به حال هرکس که طبیعت اونقدر دوستش داره که بهش مرگ می ده..................
من هربار سوزش قلبم رو حس می کنم منتظر می شم شاید تمومش کنه.................... اما تمومش نمی کنه..............شایدم امروز تصمیمش رو عوض کنه...............
=======
مدير همدردي: لينك مرتبط ايجاد شده در خصوص اين پست
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
سلام فرانک عزیزم:
واقعا از شنیدن این خبر متاثر شدم و امیدوارم غم آخر شما و خانواده محترمتان باشد...
از خداوند برای پدر محترمتان طلب امرزش دارم و برای شما و خانواده محترمتان صبوری خواستارم..
خیلی خوشحال باش که در زمان حیات پدر ان طور که باید برای او حق فرزندی را بجا آورده ای و او از شما رضایت داشته است ..به نظر من این بزرگترین موهبت برای یک فرزند است که بتواند زحمت های پدر و مادر را ارج بنهد..از داشتن دوستی چون شما که اکرام والدین سر لوحه زندگیش هست خشنودم..
مواظب خودت باش و بدون ما همیشه در غم و شادی هم شریکیم...
سارا:72:
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
فرانک جان
بهت تسلیت می گم و برای آمرزش روح پدرتون فاتحه می فرستم .
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
سلام فرانک جان.
تسلیت عرض میکنم.
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
سلام فرانک عزیز،
خواهر خوبم،
از صمیم قلب بهتون تسلیت میگم،
برای پدر گرامیتون از خداوند طلب آمرزش میکنم و انشاالله روح پدر همیشه غرق رحمت الهی باشه،
خداوند وقتی به انسان درد یا غمی رو میده، ظرفیت روحی آن رو هم میده تا پایدار و استوار باشیم،
شرایط سخت شما رو در حال حاضر میفهمم، اما فرانک عزیز، سعی کنین خودتون باشین، تا میتونین خودتون رو تخلیه کنین،
اینکه سعی میکنین مثل یک مرد خودتون رو محکم نشون بدین تا تکیه گاهی برای برادر کوچکتر باشین، خیلی عمل پسندیده و تحسین بر انگیزی هست، اما به شما آسیب میزنه!
اینکه در ظاهر خودتون رو محکم نشون بدین، جلوی برادر گریه نکنین و از داخل داغون باشین، شما رو دچار تعارض میکنه...
خواهر عزیزم، رابطه پدر و دختر خیلی نزدیک هست و خیلی از ما این رو میفهمیم و درک میکنیم، بنابرین سعی کنین در همین مدت تا میتونین خودتون رو از نظر روحی تخلیه کنین،
راستش برای شما و پدر خوشحالم،
برای پدر خوشحالم چون خداوند فرزند صالحی چون شما به او عطا کرد،
و برای شما خوشحالم چون فرصت درک حضور پدر و خدمت به او را داشتین، فرصتی که خیلیها ندارن،
پرسیده بودین برای آمرزش روح پدر چه کاری انجام بدین،
من فکر میکنم، بهترین کاری که میتونین انجام بدین این هست که سعی کنین، خوب، درست و پاک زندگی کنین، به مردم خدمت کنین...
سعی کنین برای پدر حکم باقیات صالحات رو پیدا کنین،
فکر میکنم وقتی خدمتی به کسی میکنیم و اون فرد دعا میکنه: خدا پدرش رو بیامرزه، این برای خداوند خیلی ارزشمند هست، خداوند واقعا صدای این بنده رو میشنوه و دعاش رو خیلی راحت استجابت میکنه.
از خداوند برای شما صبر میخواهم و برای پدر بهشت،:72:
برادرتون،
کامران
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
تا امروز همدردی تالار همدردی رو به این وضوح احساس نکرده بودم.
اما حالا با تمام وجودم معنیش رو میفهمم.
چقدر این همدردی ها به آدم آرامش میده ...حضورتون اینجا بهم آرامش خاصی میده:46:
از تک تک تون سپاسگزارم
سبکتکین و ehtemalan عزیزم!
حضور شما اینجا خیلی خیلی بهم آرامش داد چرا که با وجود دغدغه های ذهنی خودتون منو فراموش نکردید و اومدید بهم تسلیت گفتید.
ehtemalan عزیز(هنوز نمیدونم بگم برادر یا خواهر) به جان خودم این مدت که نبودم خیلی به فکرت بودم و با خودم گفتم : دیدی اخرش از همه عقب موندی؟!
باور کنید خوشحال شدم
اما از دست فیلوسارا ناراحتم ! :163:
از همدردیت ممنون و متشکرم عزیزم اما پستت نگرانم کرد...
چرا عزیزم ناسپاسی میکنی؟ دوست عزیز احتمالا ناراحتی قلبی داری.
از خدا میخوام به تو و بقیه بیماران شفای عاجل عطا کنه
زندگی در کنار خوشیها و شادیها و خنده ها و ... سختی و شدت و رنج و عذاب داره (بگذریم که خیلیهاش به خاطر خودمونه) اما همه اینها باید باشن تا بشه بهش گفت زندگی!
مگه خود خداوند تو قرآن نفرمودند: بعد از هر سختی آسودگی هست ؟
گلم ، ناراحتیها رو مقد مه ای برای شادیها بدون و به خدا اعتماد کن عزیزم
هر بیماری و رنجی کفاره گناهان ماست تو این دنیا.
دوست داری اینجا هرگز بیمار نشی در عوض اون دنیا عذاب سخت تری بچشی ؟
نه ، هیچکس یعنی هیچ آدم عاقلی دوست نداره ! تو هم تا جایی که ازت مطلب دیدم عاقلی، پس بگو خدایا شکرت و راضیم به اونچه که مورد رضای توست:323:
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
فرانك جان:72:
منم ميخواستم باهات همدردي كنم اما اينقدر بچه ها حرفاي قشنگ زده بودن من بلد نبودم حرف جديدي بزنم...http://www.hamdardi.net/imgup/25809/...ef5f45af59.gif
اما تاپيكت خيلي روم تاثير گذاشت يك شوك ناگهاني بود برام...
آخه باباي منم مشكل قلبي داره ... آخه منم تا حالا درست تو چشماش نگاه نكردم و براش مثل غريبه هام...آخه منم مثل نامحرما باايشون رفتار ميكنم... آخه منم يادم نمياد آخرين باري كه بابامو بوسيدم كي بود!:302:
ولي امروز سر سفره ي نهار من و بابامو مامانم نشسته بوديم يهو يه موضوع كه احساس كردم قبلا پدرمو ناراحت كرده رو پيش كشيدم و در موردش حرف زدم ...
البته پدر من آدم مغروريه و زياد به روي خودش نياورد اما من كاملا برق رضايت دروني رو از چشماش خوندم و بالاخره بعد از يه مدت سكوت با صداي آرومي گفت: من به هيچ چيز به جز خوشبختي و شادي تو فكر نمي كنم دخترم:54:
كاش قدر عزيزامونو بدونيم تا خداي نكرده يك روز احساس پشيموني نكنيم كه چرا...
تسليت صميمانه ي منو هم بپذير آبجي بزرگه:72::72::72:
RE: * پدرم رفت پیش خدا... *
آقای کامران!
صحبتهاتون واقعا بهم آرامش داد و خوشحالم کرد،از لطفتون بینهایت ممنونم.
حق با شماست، پدرم از داشتن من و دیگر فرزندانش راضی و خوشنود بود ما هم همینطور.چون پدرم خیلی بی آزار و ساده و آروم بود.
این اواخر میگفت دیگه نمیذارم هیچ کس تو کار هیچکدامتون دخالت کنه و با زندیگتون بازی کنه.
میگفت تا زنده هستم نمیذارم کسی اذیتتون کنه اما زنده بودنش تو این دنیا فقط چند روز بع از این حرفاش بود و ما نتونستیم طعم شیرین این حس رو زیاد بچشیم ...
چشم برادر عزیزم
به توصیه تون که این روزها توصیه خود من به خواهر و برادرهام بوده انشاء الله عمل میکنم و اتفاقا پدرم همیشه به این دلیل همیشه منو بیشتر دوست داشت:302:
بهشت عزیزم!
از شما هم متشکرم و برات آرزوی سلامتی میکنم:72:
یاسا جان!
ممنوم از همدردیت عزیز.از خدا میخوام به چدرت نازنینت شفای عاجل بده و دلتون رو شاد کنه
خواهر جان !
قدر پدرت رو بدون و تا دیر نشده بهش نزدیکتر شو، نزدیک نزدیک نزدیک:46: