سلام لارج گرامی
خیلی دوست دارم بدونم کار شما به کجا رسید ؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام لارج گرامی
خیلی دوست دارم بدونم کار شما به کجا رسید ؟
سلام دوستان:72:
خیلی می بخشین که دیر رسیدم خدمتتون
بطور خلاصه اینکه :
بعد از جلسه خواستگاری و طی این یک ماه اخیر با شیوا خانم عزیز ودلبندم در خونه اونا ، جمعا 3 جلسه 1.5 و 4 و 5.5 ساعته صحبت کردیم .همچنین با اس ام اس هم در ارتباطیم .
نتیجه اینه که در اکثر ابعاد و روحیات اعم از مذهب ، اخلاق ، اجتماعی بودن، سطح و سنخیت خانواده ها ، فرهنگ ، مدرک تحصیلی ، سن و سال ، تمایل خانواده ها ، هوش و استعداد و سایر مسایل ریز و درشت ، همخوانی و اشتراک نظر و تفاهم داریمو مشکل خاصی نیست .( نه از نظر من و خانوادم و نه از نظر ایشون و خانوادشون )
فقط و فقط یه تفاوت ( نه در حد اختلاف فاحش) که داریم اینه که :
من بنا به شرایط زندگیم ، در شرایط نسبتا سخت بزرگ شدم و به قول معروف ، کاری و سخت کوش و پخته و سردو گرم چشیده و صبور وآینده نگر و مسئولیت پذیر و باتجربه و از اینجور حرفا هستم .( اینم علت اساسیش اینه که فرزند آخر خونه بودم و ...... ( که اینم فکر کنم ذات و خصوصیت اکثر پسرها و مردا باشه که به کار و آیندشون فکر کنن و واسه تشکیل یه زندگی و امکانات لازم رفاهی و .... خود و همسر آیندشون تلاش کنن و ..... )
ولی ایشون عنوان می کنن که راحت طلب بزرگ شدن ( فرزند اول خانوادس و فقط یه برادر کوچیکتر داره ) و در رفاه کامل و ولخرج و دوست دار بزن و بکوب و تفریح و شادی و خرید وبه روز بودن و ........ ( که اینم فکر کنم خصوصیت طبیعی و عادی همه دخترای 20 ساله باشه که شاد باشن و به مسئولیت ( فکر آینده نکنن ) و خواهان لذت های جوونی و......
ایشون میگن که وقتی عمیق فکر می کنن ، در خودشون آمادگی روحی و فکری ازدواج رو نمی بینن (شیوا میگه با این که ظاهر و حرکاتش بزرگانه و منطقیه ، ولی ذاتش و روحیش بچه گانس و بطور بالقوه تمایل به عدم مسولیت پذیری و ..... داره )
منم گفتم اگه نیاز به مرور زمان داره و ... من حاضرم مثلا 6 ماه یا یکسال با تعهد کامل به خودش و خانوادش ،بهش وقت بدم تا شاید مرور زمان مسئله رو واسش حل کنه و زمینه روحی شو واسه ازدواج فراهم کنه و .... )
من نظرم اینه که این مسولیت پذیری من وپختگیم... با ظرافتهاوشادابی و طراوت وشاد بودن و .... شیوا خانم عزیزم مکمل هم باشه و بتونه تشکیل دهنده و تداوم بخش یه زندگی منطقی و معقول باشه .
نظر شما چیه ؟من که نظرم در کل مثبته مثبته:43: و شیوا رو هم مثبت می بینم:227: .
بازم ممنونم و مچچکر از همه:72::72::72:
خوشحالم که کم کم دارید نتیجه صبوریتون رو میگیرید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط LARG.62
خصوصیاتی که از شیوا خانم عنوان کردید تقریبا در همه دخترهای در این سن وسال مشابه هستش
من خودم هم این طوری بودم همین الان هم که 25 ساله هسم گاهی فکر میکنم چقدر مسئولیت زندگی سخته و تا حالا در همه جا خونواده ام پشتم بودند اما در آینده خودم باید مدیریت یک زندگی مستقل رو در کنار همسرم انجام بدم
و این فکر یه کم آدم رو می ترسونه
اما مطمئنم که اگر در شرایطش قرار بگیریم بهترین مدیران هستیم (بانوان ایرانی مدیران موفقی در زندگی و منزلشون هستند و عاشق همسرشون و زندگیشون و حفظ زندگیشون)
لارج گرامی از نظر من این نگرش شیوا خانم بر میگرده به نحوه زندگشیون در خونه پدری شون و میشه گفت ترس از مسئولیت هم باعث شده این حرف رو بگن
گذر از زندگی وابسته به خانواده و وارد شدن به زندگی مستقل!
ایشون زمانی رو که شما حاضر شدین صبر کنید رو پذیرفتن ؟ نظرشون چی بود؟
شاید شیوا خانم به خاطر نوع زندگی شون در خونواده شون مهارت های زندگی رو ، کم عملی کرده باشن
آگاهی رو دارن اما مهارت رو نه
اگر مهارت هاشون زیاد باشه موفق میشن
البته به نظر من این به نوع رفتارها و برخوردهای شما هم برمیگرده و انتظاری که از همسر آینده تون دارید و میزان سخت گیری شما!
مثلا من توی یه کتابی خوندم که یه آقای وکیل با تجربه و پخته میره با یه دختر خانوم 17 ساله ازدواج میکنه؛ این آقای وکیل خیلی مبادی آداب و سکوت و سرسنگین و خلاصه همیشه دوست داشته توی جمع اون روحیه ی پختگی رو داشته باشه؛ برعکس همسرش که تنها 17 سال داشته؛ از اون نوع شخصیت هایی بوده که دوست داشته بلند بلند حرف بزنه؛ بخنده؛ بدوه؛ شاد باشه! خلاصه هر دفعه بعد از هر جلسه ی مهمونیها این آقای وکیل یه ایراد و یه انتقاد از همسرش میکرده تا اینکه همسرشون تبدیل میشه به یه آدم منزوی و گوشه گیر که دیگه از شادابیش خبری نبوده!
حالا! منظورم از این مثال دو تا مساله بود:
1. بررسی شخصیت خودتون و همسرتون از لحاظ سمعی؛ بصری؛ جنبشی و لامسه بودن و میزان سنخیت هر دوی شما.
2. بررسی مجدد انتظارات خودتون که واقعا دیدگاهتون نسبت به همسر آینده تون چیه! اینکه دوست دارید سطح فعالیت ها و میزان آینده نگری همسرتون تا چه حد بوده باشه!
مثلا شما به عنوان یه مرد پخته؛ آیا دوست دارید که مثلا جشن هایی مثل تولد و سالگرد ازدواج رو تنهایی دوتایی با هزینه ی معقولی بگیرید؟ اینکه شیوا خانوم دوست داشته باشه یه جشن بزرگ بگیره و همه ی دوستاشو صدا کنه و از لحاظ سطح پولی که خرج میشه به نظرش بدون هیچ آینده نگری؛ بگه مهم نیست یه شب دیگه!:72:
:104::104::104:نقل قول:
نوشته اصلی توسط del
سلام ، ممنون از همگی :72:
راستش اینه که من حدود 100 تا از اون سوالات مربوط به گفتگوهای خواستگارانه رو تهیه کرده بودم و طی جلسات آشنایی از شیوا می پرسیدم ، جلسه آخر دیدم علاقه داره که کل سوالا رو بدم بهش تا مطالعه کنه ، منم دادم و لی بهش عینا گفتم که اگه همه این سوالا رو یکجا ببینه و ... تو ذهنش یه غول درس میشه که وای این پسره همه این انتظارات و مسولیتها رو از من انتظار داره و شاید نتونه هضم کنه و فکر کنه من ازش انتظار شق القمر دارم و ......
در هر حال بهش دادم سوالا رو ، که فردا در اولین اس ام اس بعد از احوال پرسی اینو نوشت که :
من هر چی فکر میکنم ، در خودم توان و آمادگی ازدواج رو نمی بینم ، ولی انگار شما خیلی آمادگی شو دارین .
فکر کنم این احساس ترس و واهمه از زیر بار مسولیت رفتن مربوط به همون سوالا می شه که در شیوا ایجاد شده .
اینم که من پخته ام و ایشون بی تجربه ، این طور نیست که من غیر قابل انعطاف باشم و خشک خشک خشک و اهل شادی و تفریح و ... نباشم . از قضا ، طراوت و شادابی و نشاط شیوا رو که درش میبینم ، زندگی آینده خیلی دلچسب تر و شیرین تر ی رو در کنارش تصور می کنم .
دیگه اینکه یه حسن اساسیش اینه که منطقیه و وقتی در مقابل منطق قرار می گیره ، کاملا منطقی و عادلانه پذیرای نظر طرف مقابله ، حتی اگه مخالف نظر اولیه اش باشه .
حالا یه سوال : مثل اینکه دوشنبه این هفته ولنتاینه:43: ، بنظر شما خانوما کادو چی بگیرم واسه عشقم ؟:227:
بازم ممنون:72:
با سلام
سوالتان را از خانوم ها پرسیدید.ولی حال من هم نظر خودم را می نویسم ببینید چطور است:
ببینید ظاهر کادو مهم است.از این کادو خارجی ، خوشگل ها بگیرید
چند تا شکلات خارجی هم حتما توش بگذارید
ولنتاینه و رنگ قرمز و صورتی اش.سیاه میاه نگیریا!
حتما یک کارت دست نویس روش بگذارید و توش یک شعر زیبا بنویسید(تنها چیزی که در آینده از کادوتان باقی می ماند همین است)
بیشتر سعی کنید چند تا چیز خرده ریز و باحال بگیرید تا یک چیز بزرگ و گران
امیدوارم به شادی باشد
:82:
لطفن،خواهشن،التماسن،ولنتا ین رو بی خیال شو.
تا مهرگان داریم به ولنتاین نیاز نداریم
سخت نگیر فرهنگ جان.شادی اش مهمه.روزش مهم نیست.به من باشد ولنتاین و مهرگان و نوروز و ... نمی شناسم.هم روز رو روز عشق می گیرمنقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
:72:
پی نوشت : گمان کنم منظور شما سپندارمذگان بود
منبع اشتباه کرده.نوشته زیر را مطالعه بفرمایید
ویکیپدیا
"در این روز مردان به همسران خود هدیه میدادند. مردان زنان خانواده را بر تخت شاهی مینشاندند و از آنان اطاعت میکردند و به آنان هدیه میدادند. این یک یادآوری برای مردان بود تا مادران و همسران خود را گرامی بدارند و چون یاد این جشن تا مدتها ادامه داشت و بسیار باشکوه برگزار میشد همواره این آزرم و احترام به زن برای مردان گوشزد میگردید."
جشن مهرگان یک چیزی شبیه نوروز بوده
ویکیپدیا
ارادتمند
تو همون منبع هم اشاره کرده سپندار روز زنه.حالا مهم نیست روز زن یا روز مهر.همیشه مرده که به زن کادو می ده.
مهم اینکه آنچه خود داریم،ز بیگانه تمنا نکنیم.
لارج،حواست باشه طرف مقابلت یه دختر 20 سالست.ترسی که از مسولیت داره طبیعیه.آدم تو اون سن بیشتر به فکر
تفریح و گردشه.ازت می خوام وقتی ازدواج کردید زیاد بهش سخت نگیری.نذار احساس کنه حالا که ازدواج کرده فقط باید
مسولیت داشته باشه و از بازیگوشی خبری نیست.حتا اگه می تونی عروسی بنداز بعد از تموم شدن دانشگاهش.هم
درسشو بهتر بخونه هم دو سال بزرگ تر شده باشه راحت تر بتونه مسولیت قبول کنه.