خب شما فردی کاملا منطق گرا هستید.پس اجازه بدید برایتان از برهان استفاده کنم
1- دو سال و نیم پیش شما با خانومی به قصد ازدواج دوست بودید
2- رابطه ی شما با اون خانوم کاملا عاطفی و بسیار نزدیک بوده
3- از لحاظ وضع مالی شما در هیچ مضیقه ای نبوده اید
4- همه چیز عالی بوده
5- در آن زمان اگر به وی پیشنهاد ازدواج می دادید بلافاصله و با خوشحالی می پذیرفت
6- دو سال و نیم گذشته
7- شما همان اندازه خانوم را دوست داشتید
8- خانوم همان اندازه شما را دوست داشت
9- هیچ مشکل و اتفاقی در این بازه ی زمانی رخ نداده
10- هنوز هم می توانستید با وی رابطه ی عاطفی و عاشقانه نزدیک برقرار کنید
11- همه چیز عالی بود
که به یکباره همه چیز نابود شد.تنها متغیر این مساله به ازای این 11 تا تابع یک چیز است
زمان
بنابراین مشکل از زمان بوده که زیاد گذشته.حال شما دارید کاملا منطقی ثابت می کنید که وی هم گفته درس را ادامه بده و بعد پشیمان شده که حق چنین کاری را نداشته.سخن شما کاملا منطقی است ولی من یک تجربه ی شخصی بهتون می دم.اگر استفاده کنید خیلی به دردتون می خوره
در رابطه با شریک زندگیتان گاهی اوقات لازمه عاطفی و احساسی برخورد کنید ، نه منطقی
گاهی اوقات لازمه در انتخاب خانه با اینکه ممکنه ضرر مالی کنید اجازه بدهید مسکن را خانوم انتخاب کند (آخر خانوم ها محل زندگی برایشان خیلی مهمه)
گاهی اوقات با اینکه قول داده 6 سال صبر کنه ولی باید زودتر ازدواج کنید (آخر خانوم ها مثل گل ظریفی خیلی حساس هستند)
گاهی اوقات باید توی سن کم ازدواج کرد (چه اشکالی دارد که زندگی را با هم بسازید و سختی ها را با هم به دوش بکشید)
گاهی اوقات با اینکه غیر منطقی است باید مطابق میل خانوم رفتار کرد (آخر خانوم ها نیاز دارند که حس کنند مورد توجه قرار می گیرند و عزت نفسشان حفظ می شود)
و ....
نقل قول:
این شیوه تفکر شما به مانند قدیم نیست؟
که پدر مادر برای پسر یا دختر همسر انتخاب میکردند؟
شما هر رابطه ای رو که شروع میکنید بنا رو بر ادامه همیشگی اون میزارید؟
یعنی امروز سلام فردا ازدواج؟
شیوه ی تفکر جدید : به عقاید همه احترام بگذار و عقیده ی هیچ کس را تحقیر نکن:)