RE: تقاضای عجیب همسرم و مخالفت خانوادم
باسلام
سال نو مبارک
آنی عزیز من کتابها رو خوندم هر چند طولانی شد کاملا شرح احوالات منه
خیلی اشتباهات داشتم ولی میخوانم دیگه تکرار نشه و صدمه هایی که بهم رسیده جبران بشه
دوباره مشکل قدیمی من تازه شده
دو روز دیگه بله برون برادرمه و من وهمسرم هم قاعدتا باید شرکت کنیم ولی میترسم در ادامه قهرش با خانواده من راضی نشه بیاد ایام عیدی خونه هیچ کدوم از فامیل من نیومد حتی پدرمادرم بهونهش همونطور که قبلا گفتم اینه که موقع قهرمون عزای خاله ش نرفتن
حالا قراره برادرم بهش زنگ بزنه و دعوتش کنه نگرانم که قبول نکنه چون هم اختلافهاعمیقتر میشه هم من سر دو راهی میمونم چون با اینکه دخالتهای خانواده اون همیشه باعث مشکل تو زندگی ما شده من رفتار خیلی خوبی با خانوادش دارم با وجود بی احترامی هاشون فقط به خاطر همسرم
حالا اگه اون راضی نشه بخاطر من آشتی کنه من باید چی کار کنم بازم باید مثل قبل مثل (معذرت میخوام گا.) سرمو بندازم پایین و انگار که هیچ اتفاقی نیوفتاده با خانوادش رفت و آمد کنم یا اینکه مثل خودش باهاشون قطع رابطه کنم
منم شخصیت دارم بخاطر کوتاه اومدن زیاد خانوادم منو مقصر میدونن میگن بی عرضه ای (البته از این کلمه استفاده نمیکنند) اگرهم بگن حق دارند
ناراحتی من بیشتر از اینه که خانوادش (پدرش)درست جلوی من گفت اگه اون بخواد بیاد خونه شما من نمیزارم دخالتهاشون داره زندگیمونو بهم میریزه
اگه نیاد به مهمونی منو جلوی خانوادم و خانوادش کوچیک کرده من باید چه عکس العملی نشون بدم من تا حالا خانوادشو بخاطر اون تحمل کردم والا دل خوشی ازشون ندارم حالا انتظار دارم به خاطر من اون یک کاری بکنه
اینقدر رفتارم با خانوادش خوبه که غریبه ها فکر میکنند دخترشونم نه عروسشون اونوقت از هیچ بدی در حقم کوتاهی نکردن حالام نمیخوان اجازه بدن با خانوادم اشتی کنه چطور میتونم بهشون نگاه کنم کمکم کنید ممنونم
RE: تقاضای عجیب همسرم و مخالفت خانوادم
بئاتریس عزیز
از در بزرگواری باهاشون رابطه برقرار کن
ما دونوع خدمت و خوشرفتاری داریم
یا از سر بزرگواری و خوبی ذات خودمون
یا از سر ترس و اضظراب و وظیفه انگاری و کوچک دونستن خودمون
شما خوب باشین و خوبی کن اما حتما علایم بزار
علایم اینکه چون خوبی و بزرگی داری خوبی میکنی نه به علل دیگه
و از راههای مختلف این علایم رو صادر کن
موفق باشی
RE: تقاضای عجیب همسرم و مخالفت خانوادم
سلام بئاتريس عزيز من حرفهاي دلت رو خوندم و واقعا برات متأسفم كه در زندان همچين انسانهاي حقيري گير كردي.به نظر من مشكل تو بچه بودن همسرته البته ببخشيد كه دارم بي پرده صحبت ميكنم اما اين واقعيته همسر تو مثل يه بره ايه كه به دست چوپانش همه جا كشيده ميشه و اين چوپان مادرشوهر توئه كه به خودش اجازه ميده توي خصوصي ترين مسائل زندگي شما دخالت كنه شما بايد اول از همه چيز سعي كني همسرت رو درست كني اگه ميتوني (كه البته بعيد هم ميدونم با وجود اين مادرشوهر بتوني) شوهرت رو راضي كن پيش يه مشاور بره تا اون مشاور بتونه استقلال نداشته اش رو بهش برگردونه اگه همسرت استقلال داشته باشه ديگه كاري از دست مادرش برنمياد.من واقعا نميدونم چرا يه مادر بايد با زندگي فرزند خودش اين كارارو بكنه اگه خيلي دوسش داره كه بايد خوشيشو بخواد همسر تو خودش رو پيش خونواده تو خراب كرده و اگه تصميم بگيره كارش رو جبران كنه بايد خيلي وقت بذاره تا بتونه اونا رو دوباره ا ز خودش راضي كنه به نظر من شما زياد به خانوادش روي خوشش نشون نده و سعي كن حريمي رو واسه خودت مشخص كن كه اونا نتونن وارد اين حريم بشن اصلا به روي شوهرت نيار كه از دست مادرش دلخوري شكايت نكن پيش شوهرت چون تو هرچي بيشتر شكايت كني اون بيشتر سمت مادرش كشيده ميشه بجاش شما با سياست برخورد كن و سعي كن شوهرت رو سمت خودت بكشوني در برخورد با مادرش و خودش سيسات رو پيش بگير و حتي شده زوري هم نشون بده خونوادش رو دوست داري به مادرش محبت كن اما نذار وارد حريم خصوصيت بشه
شما از خونوادش بد نگو تا اون هم اجازه نداشته باشه از خونواده ات بد بگه يعني شما اين اجازه رو بهش نده به مادرشوهرت ثابت كن عروس نمونه اي واسش هستي ميدونم واست سخته كه به همچين آدمي محبت كني اما امتحانش كن محبت سنگ رو هم نرم ميكنه.موفق باشي عزيزم
RE: تقاضای عجیب همسرم و مخالفت خانوادم
با سلام
دوستان خوبم ممنون از راهنماییتون
واقعا نمیدونم در برخورد با همسرم چیکار کنم اگه نیاد مراسم برادرم سر دوراهی گیر کردم نمیخوام مثل قدیم هر کاری خواست بکنه منم انگار نه انگار
پدرم میگه اگه بهش زنگ بزنیم و نیاد دیگه هیچ وقت نمیخوام ببینمش فکر میکنم حق هم داره
باید بگم رابطه من وهمسرم نسبتا خوبه البته تا وقتی که پدر مادرش یک داستان جدید برامون درست نکردن
وقتی بهش میگم چرا نمیخوای بیای مراسم برادرم میگه دارم مقابله به مثل میکنم مطمئنم پدرمادرش بهش اجا زه نمیدن که بیاد من باید چی کار کنم لطفا راهنماییم کنید آنی عزیز بقیه دوستان خواهش میکنم راهنماییم کنید
RE: تقاضای عجیب همسرم و مخالفت خانوادم
به نظر من اگه نيومد تو هم يه راه ديگه در پيش بگير تلافي كن و هيچ كدوم از مراسماشون رو نرو بالاخره اونا هم مراسم دارن نميشه كه اينطور اونا هر كاري دلشون ميخواد بكنن يا اينكه اگه هم نخواستي تلافي كني اشكال نداره بذار ايندفعه بابات اينا دعوتش كنن اگه اومد كه چه بهتر اما اگه نيومد خانواده تو هم ديگه واسه هيچ مراسمي دعوتش نكنن اگه هم اعتراض كرد بگو وقتي دعوتت ميكنن و بهت احترام ميذارن نمياي پس ديگه چه توقعي داري ازشون اينطور بهتره به نظر من مردي كه هنوز از پدر و مادرش خط ميگيره حقش همينه
RE: تقاضای عجیب همسرم و مخالفت خانوادم
با سلام
مهر ناز بانو عزیزم ممنونم
الان برادرم بهش زنگ زدو اونم گوشی رو برنداشته بعد من بهش زنگ زدم گفت من طرف حسابم پدر ومادرتن نه برادرت
خیلی برای خودم متاسفم اگه میتونستم ازش جدا میشدم اما متاسفانه نمیتئونم دوریشوتحمل کنم دست خودم نیست
به اندازه ای که من دوستش دارم اون منو دوست نداره اینو میدونم ولی الکی دارم دست وپا میزنم
مامانم میگه زندگی با این ادم فایده نداره ازش جدا شو حتی حاضر نیست بخاطر تو که این همه براش گذشت کردی جلوی حرف پدر مادرش وایسته من تمام این حرفها رو میدونم ولی دلم راضی نمیشه
مامانم میگه رفتی خونه باهاش جر و بحث نکن ولی از این به بعد توی مراسم هاشون به پدر مادرش حداقل نشون بده که ناراحتی یعنی سنگین تر برخورد کن
فکر میکنم با این کارش همه پل ها رو خراب کرد دیگه پدر مادرم پیش قدم نمیشم منم نمیخوام که بشن هرچی کوچیک شدم بسه تاحالاشم بخاطر من بهش زنگ زدن
میخوام برم پیش مشاور آیا ادامه زندگی با چنین مردی که حتی برای کوچکترین مسائل زندگیش هنوز با مادرش مشورت میکنه وتایید میگیره به صلاحه یا هدر دادن عمر؟
وقتی کسی رو دوست داری باید بخاطرش از خودت بگذری فقط دوست داشتن کلامی بی فایده است اگه هر کدوم از دوستان چیزی به ذهنشون میرسه برام بنویسند خیلی دلم گرفته
RE: تقاضای عجیب همسرم و مخالفت خانوادم
بئاتريس عزيز واقعا و از ته دلم برات ناراحتم چون منم يه زن جوونم مثل تو و ميتونم دركت ميكنم.واقعا نميدونم چي بگم چون من مشاور خانواده نيستم و تمام حرفهام نظر شخصي خودمه اما به نظر من هم مامانت راست ميگه خودت رو واسه خونوادش بگير تا بفهمن ازشون دلخوري البته به نظر نمياد كه اين ادمهاي نفهم ناراحتي تو واسشون مهم باشه.واقعا نميدونم يه مرد چطور ميتونه همسرش رو شريك زندگيش رو ناراحت كنه تا بتونه مامان جونشو راضي نگهداره آخ كخ چقدر از اين مدل مردها متنفرم.:320:: به نظر من برو پيش يه مشاور و از اون راهنمايي بخواه چون طلاق راه چاره نيست
RE: تقاضای عجیب همسرم و مخالفت خانوادم
با سلام
دوستان ازتون ممنون مخصوصا شما مهر ناز بانو عزیز که با همدردیتون آرومم میکنید برام دعا کنید نمیخوام زندگیم از هم بپاشه
آبروم میره .پیش فامیل که رفته حالا پیش فامیل جدید هم میره چون نمی خواد بیاد
خدا مشکل همه رو حل کنه مشکل منم حل کنه:323:
حتما پیش مشاور میرم باید برای زندگیم یک تصمیم جدی بگیرم
RE: تقاضای عجیب همسرم و مخالفت خانوادم
آره حتما برو پيش يه روانشناس من خودم يه مشكلي داشتم كه البته مربوط به اخلاق خودم ميشه و چون نميتونستم اين جنبه از اخلاقم رو تغيير بدم و ميديدم دارم با اين اخلاقم همسر مهربونم رو اذيت ميكنم رفتم پيش يه مشاور الان سه جلسه است كه دارم ميرم و واقعا تأثيرش رو دارم ميبينم تو هم اگه شوهرت نمياد پيش مشاور خودت برو و مشكل اونو بگو مشاور حتما راهنماييت ميكنه
برات دعا ميكنم مشكلت حل بشه من يه سيده هستم و خدا روم رو زمين نميندازه
RE: تقاضای عجیب همسرم و مخالفت خانوادم
با سلام دوست عزیز ممنون از راهنمایی و همدردیت:46: