RE: از حرف زدن با شوهرم خسته شدم
سلام
می توانی به آنچه می خواهی برسی ، فقط کافیهتمرکزت روی خودت و رفتار منساب و کلام شایست باشه . از تعجیل و زود رنجی هم پرهیز کن .
در وضعیت کنونی :
مهارتهای کلامی را سعی کن یاد بگیری و به کار ببندی .
اونچه مد نظرته و از اوندلخوری یا انتظاراتته از او ، را با مهربانی و ضمن اینکه تاکید می کنی دوستش داری در کمال احترام و ادب بهش بگو ، و از وی نیز بخواه که انتظاراتش از شما را بیان کنه .
موفق باشی
RE: از حرف زدن با شوهرم خسته شدم
خداجون به مولی کمک کن :323:
RE: از حرف زدن با شوهرم خسته شدم
سلام:72:
روش در دسترس نبودن و یاد بگیر. سعی نکن آینه کارای همسرت باشی.
فقط یاد بگیر که همش در دسترسش نباشی. یعنی اگه یه روز تو رفتی به سمتش فرداش و طاقت بیار و به کارای خودت برس.
گیر نده.
من یه چیزی و فهمیدم و اون اینکه توی دوران نامزدی اقای داماد با مادرش درگیر می شه چون تو یه خونه با مادرشه و مادر مدام غر می زنه این کار و بکن اون کار و نکن فلان چیز و بخر تو فلان خریدت زیاده روی نکن و ...
البته مادر خوب پسرش و می خواد اما از اون جا که مردا ذاتا دوست ندارن دستور بگیرن باعث درگیری می شه. از فرداش رسما شدن زن و شوهر و اومدن تو خونه خودشون حالا درگیری برعکس می شه یعنی اقای داماد با خانمش درگیر می شه و مادرش بهترین زن روی کره زمین برای اینکه حالا اونا از هم دور شدن دستور دادن مادر کم شده و می گه دیگه پسرم مرد زندگیه و بلده چه کنه و حالا نوبت خانم هست که بگه چرا کم گذاشتی چرا این کار و نکردی برام چرا مامانت و خواهرت فلان کار و کردن و حالا نتیجه بر عکس می شه.
اگه ما خانما یاد بگیریم غر نزنیم خیلی خوبه. اتفاقا شوهرمون و بیشتر جذب می کنیم. زندگی مال ماست اگه بلد باشیم چه کنیم.
موفق باشید:72:
RE: از حرف زدن با شوهرم خسته شدم
فکر میکنم منظورم همون روش در دسترس نبودن بوده ولی در عمل داشتم آینه کارای شوهرم میشدم اما حالا دیگه به لطف وجود شماها دارم یاد میگیرم چی کار کنم خیلی بهتر از قبل شدم دارم راه میوفتم یه کار خوب دیگه هم کردم 2تا از کتابهای دکتر باربارا دی انجلس رو هم خریدم.
از راهنمایی های همتون متشکرم:72:
RE: از حرف زدن با شوهرم خسته شدم
سلام:72:
زیاد فکر نکن که بخاطر اختلاف سنیتون هستش. من و همسرم دو سال و نیم اختلاف سنی داریم ولی دقیقا همون اتفاق هایی که برای تو می افته برای من هم می افته.
اتفاقا من فکر می کردم که چون اختلاف سنیمون کمه اینجوریه و اگر با یه مرد بزرگتر ازدواج می کردم بهتر بود.
از وقتی توی این تالار اومدم اینقدر از این موارد زیاد دیدم. این رفتارها رو فقط باید مدیریت کرد. فکر می کنم تو دختر مهربون و دل نازکی هستی. چون معمولا عکس العمل مردها در مقابل چنین خانم هایی اینطوریه.
من هم تمام صحبت های دوستان رو تصدیق می کنم. ما نباید بی دریغ محبت کنیم. باید بین یک روز معمولی و یک روزی که براشون سنگ تموم می ذاریم تفاوت باشه تا اون رو حس کنند.
نباید مدام در دسترس باشیم و به اونها فکر کنیم.
نباید منتظر باشیم اونها ما رو خوشحال کنند.
باور کن اگر اینها رو تمرین کنی موفق می شی. ولی باید بگم انجام این کارها سخته. من یک روز موفق می شم، روز بعد خسته می شم و دوباره اشتباه می کنم.
موفق باشی:46: