RE: خطاب به پدر مادر های حال و پدر مادر های آینده
بیشتر ما یاد نگرفته ایم که احساسات خودمون را بروز بدهیم چون پدر و مادرامون هم یاد نگرفتن! یادمه یه بار کوچک بودم با مادرم با معلم های مدرسه شون(مادرم معلم مدرسه بود) رفته بودم اردو، من رفته بودم دور از مامان و داشتم بازی می کردم وقتی برگشتم مادرم داشت به معلم های دیگر می گفت که چقدر من را دوست دارد در حالی که من هیچ وقت ازش ابراز محبت کلامی ندیده بودم.
از زمانی که فهمیدم که این یه کمبوده توی خود من سعی کردم این مساله را حل کنم و با ابراز محبت به دوستانم مساله بروز احساسات را در شخص خودم حل کردم، حالا مونده بود بروز احساسات به پدر و مادرم
من الان هفت ساله که تنها زندگی می کنم یعنی از زمانی که دانشگاه قبول شدم تا بعد که مشغول کار شدم. کم کم تونستم خجالت را کنار بگذارم و دستشون را ببوسم الان هر زمان که به خانه می رم دستشون را می بوسم یا هر وقت می خوام از خونه برم هم دستشون را می بوسم و گاهی اوقات هم پشت تلفن بهشون ابراز محبت کلامی می کنم. توی این مدت اون ها هم تونسته اند گاهی اوقات این مساله را بروز دهند. البته هنوز من خیلی راه دارم تا به جایی که آقای baby رسیده اند برسم
به نظرم قبل از این که از پدر و مادرتون انتظار داشته باشید که مهارت ارتباطی شون درست بشه باید خودتون این مهارت ارتباطی را به وجود بیارید. با کنار گذاشتن خجالت و بروز احساسات کم کم این پرده ی ضخیمی که پدر و مادرتون و خودتون در ذهنتون به وجود آوردید محو می شه و ارتباط راحت می شه.
RE: خطاب به پدر مادر های حال و پدر مادر های آینده
[quote=Hamed65]
من تازه الآن تاپیک رو خوندم.
پست اولت بسیار زیبا بود و خیلی خوب احساساتت رو بیان کرده بودی.
فکر می کنم هر کسی که خونده تحت تاثیر قرار گرفته.
یک سوال در این رابطه:
شما که خودت به این خوبی راه حل می دهی، چرا این راه حلها رو برای خودت استفاده نمی کنی؟
نگو که نمی شه، یا چیزی رو عوض نمی کنه.
به نظر من هم بهترین راه اینه:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دختر مهربون
حرفاتو توی دلت نگه ندار. براش نامه بنویس اگه سختته. ازش این حس رو نگیر. اون تا همیشه مادره. براش دختری کن.
آقای حامد65 عزیز، ممنونم از توجهتون.
راستش من این حرفا رو به مینا زدم چون مینا شرایطش با من فرق داره. بنظر من مادر مینا خیلی برای بهبود رابطه تلاش کرده و مینا بوده که تلاشای مادرشو با عکس العملاش خنثی کرده. برای درست شدن این رابطه، یه حرکت از مینا کافیه تا همه چی درست بشه.
حاضری پست اولت رو توی یک نامه بنویسی؟ بعد بدی به مادرت؟ یک دست گل برایش بخری، بگذاری روی میزش. یک نامه هم همراهش. اول نامه بنویس که چقدر دوستش داری.
بعد این پستت رو بنویس...
با مادرت کمی بیشتر وقت بگذرون...
باهاش بنشین یک فیلمی که دوست داره رو نگاه کن...
راجع به مسئله ای که دوست داره و شادش می کنه صحبت کن...
از همین صحبت کردنها خودت هم انرژی مثبت می گیری...
هر چی فکر کردم، برای قسمت دوم صحبتتون جوابی ندارم.
آقای آشنای دیروز،ممنون که وقت گذاشتید.
چقدر خوبه که شما مشکلتون توی این زمینه حل شده. توی رابطه ما که هر کدوم منتظر طرف مقابلیم. و میدونم این خیلی بده و من باید شروعش کنم.
RE: خطاب به پدر مادر های حال و پدر مادر های آینده
یک نامه برای مادرت بنویس...
برایش جملات محبت آمیز بنویس.
ازش تشکر کن به خاطر زحماتش.
بگو که قدرش رو می دونی.
در آخر هم بگو ولی از این مسائل رنج می بری و ...
دختر مهربون خیلی به خودت سخت می گیری.
از مادرت گله می کنی که چرا تو رو در آغوش نمی گیره و نوازش نمی کنه.
ولی خودت هم توان این رو نداری که این کار رو برای او بکنی؟
درسته که پدر مادرت بهت یاد ندادند، ولی حالا که خودت متوجه شدی که آدم به این محبتها احتیاج داره. پس تو یاد اونها بده...
یک کسی باید قدم اول رو بگذاره یا نه؟
باور کن چون تا حالا این کار رو نکردی، یا اینکه خیلی کم بوده، برایت سخته.
اگر چند بار این کار رو انجام بدهی، دیگه خجالتت هم می ریزه.
من اون دفعه هم گفتم. هر روز وقتی میای خونه، مادرت در رو باز می کنه، یا حالا وقتی که می بینیش، رویش رو ببوس.
پدرت وقتی میاد خونه، یا توی خونه کاری انجام می ده، بهش بگو خسته نباشید. یک لیوان آب بده دستش...
برای اونها این کار خیلی ارزش داره.
تو خیلی کارها می تونی بکنی. یک دختر چشم و چراغ خونه است. اینقدر می تونی فضای خونه رو عوض کنی...
یک کارهای بزرگی می تونی بکنی که خودت هم فکرش رو نمی کنی.