RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
فرانک جان
نبینم ناراحتیتو گلم :46:، اگر لحنم خوب نبود عذر تقصیر اما بذار بهت احسن بگم به خاطر اینکه احساست را صادقانه و مؤدبانه به من انعکاس دادی :104:( این ، همون قدرت ابراز احساسیه که ازش گفتم )، می بینی عزیزم با روند بهره وری از هر ناخوشایندی هم می توان به عنوان یه فرصت بهره برد ... ( یعنی اشکال من ، فرصتی در اختیار شما گذاشت که نارحتیت رو درست و اصولی انعکاس بدی و این آیتم از هوش هیجانی را که در خود داری قویتر کنی .... نه ؟ و انعکاس شما هم به من این فرصت رو داده که یاد بگیرم کلامم را مطابق منظور به درستی تنظیم کنم و همچنین از شما عذر بخواهم و دلجویی کنم و از خودم دلخور که چرا باعث اندوه شما شدم ... حال اگر انعکاسی به این خوبی نمیدادی ، آیا این فرصتها و بهره ها را که گفتم از دست نمی دادیم ؟؟ )
اما لب کلامم اینه که از هر پدیده ناخوشایندی :320:میشه درسی زیبا گرفت :rolleyes:از این موضوع خواستگار هم همینطور ، پاچه خواریهایش را اهمیت نده ، محکم و عادی باش و خود را به تجاهل بزن ، از این فرصت با این روند می توانی برای تقویت روحیه در مقابل اینگونه مسائل بهره ببری عزیز دلم . می دونی به نظر خودم در مورد این رفتارش چی میرسه ؟
اینکه می توانم در عین جذابیتی :72:که او را جذب کرده ، جذبه ای داشته باشم که او را منع می کند:81: ، یعنی می شود ، جذبه در عین جاذبه ، به نظرم این ترکیب ، یک زن را مستحکم و قوی و قاطع نشون میده بدون اینکه عبوس و غیر اجتماعی و ناراحت و ضعیف جلوه کنه .( یه چیزی درگوشی میگم ، به نظرم همین جذبه در عین جاذبه ارزش و اعتبار و جذابیت یک زن را بالا میبره و خواهانهاش :43:رو زیاد می کنه )
درست میگم :310: ؟، یا اشتباه می کنم :316:؟؟
.
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرانک1389
خب چکار کنم ؟ امروز 60 بار اومده، یه بار قیچی برده نخ ببره! یه بار تمیز کرده،یه بار چیزی یادش رفته ، یه بار لیوان میخواد ،بابا خودتونو یه لحظه بذارید جای من:316:
با سلام
در اين مورد اگر واقعا با بهانه هاي مختلف مزاحمتون مي شود (يعني ذهن خواني شما نيست.)بايد خيلي جسورانه و قاطعانه ، حتي با تهديد يكبار تهديدش كنيد.
به او بگوييد:
«اگر حريم خود را رعايت نكنيد، مجبورم از شما شكايت كنم و عذرتون را از اينجا بخوام. فقط هر وقت بهتون در محيط نياز بود خودمون خبرت مي كنيم. »
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
فرانک جان
می بینی عزیزم با روند بهره وری از هر ناخوشایندی هم می توان به عنوان یه فرصت بهره برد ... ( یعنی اشکال من ، فرصتی در اختیار شما گذاشت که نارحتیت رو درست و اصولی انعکاس بدی و این آیتم از هوش هیجانی را که در خود داری قویتر کنی .... نه ؟ و انعکاس شما هم به من این فرصت رو داده که یاد بگیرم کلامم را مطابق منظور به درستی تنظیم کنم و همچنین از شما عذر بخواهم و دلجویی کنم و از خودم دلخور که چرا باعث اندوه شما شدم ... حال اگر انعکاسی به این خوبی نمیدادی ، آیا این فرصتها و بهره ها را که گفتم از دست نمی دادیم ؟؟ )
اما لب کلامم اینه که از هر پدیده ناخوشایندی میشه درسی زیبا گرفت .از این موضوع خواستگار هم همینطور ،
[b]فرشته عزیزم
ممنوم ازتون:104::104::104:
وقتی حق با شماست من چیزی ندارم بگم:46:
پاچه خواریهایش را اهمیت نده ، محکم و عادی باش و خود را به تجاهل بزن ، از این فرصت با این روند می توانی برای تقویت روحیه در مقابل اینگونه مسائل بهره ببری عزیز دلم .
نه بابا، گفتم که من طوری رفتار میکنم که اگه کسی دیگه جای اون حتی خودم اگه جای اون بودم حتما میرفتم میپرسیدم که ایا پیشنهادشو کسی بهم گفته یا هنوز روحم بیخبره ؟:311:
می دونی به نظر خودم در مورد این رفتارش چی میرسه ؟
اینکه می توانم در عین جذابیتی :72:که او را جذب کرده ، جذبه ای داشته باشم که او را منع می کند:81: ، یعنی می شود ، جذبه در عین جاذبه ، به نظرم این ترکیب ، یک زن را مستحکم و قوی و قاطع نشون میده بدون اینکه عبوس و غیر اجتماعی و ناراحت و ضعیف جلوه کنه .( یه چیزی درگوشی میگم ، به نظرم همین جذبه در عین جاذبه ارزش و اعتبار و جذابیت یک زن را بالا میبره و خواهانهاش :43:رو زیاد می کنه )
درست میگم ؟یا اشتباه می کنم ؟؟
کــــــــــــاملا درست میگی:104:
.
آقای مدیر
نه ذهن خوانی خودم نیست چون تو این همه جا مثلا لیوان یه بار مصرف رو آورده گذاشته تو اتاق من چون در ظاهر نزدیکتره به آب سردکن:311:
البته اینکارو قبل از پیشنهادش کرده بود و من مان و مبهوت که چرا اینجا ؟!!!!
اما بعدا فهمیدم که میخواسته الکی بیاد و بره !
یا مثلا اول که اومد خودشو معرفی کرد که از امروز من میام تمیز میکنم گفت :سلام
اما حالا چند وقته میگه : سلامٌ علیکم:311:
یا مثلا ریش میذاره چون فکر میکنه بچه مذهبی ها ریش براشون مهمه و هرکی ریش داشته باشه دیگه تمومه و بی برو برگرد به خواستگاریش جواب مثبت میدن:311:
البته وجود محاسن برای مرد هم لازمه و هم مستحب و هم اینکه در روایات داریم محاسن لباس خداست که به مردان هدیه داده و(جای بحثش اینجا نیست) ... و من هم به شخصه دوست دارم همسر آینده ام حتما محاسن داشته باشه البته یه خورده نه خیلی زیاد :43:اما این برام ملاک نیست که هرکی ریش داشت بگم این همونه که من میخوام:311:
با همه اینها اون تا حالا که آزارش به من نرسیده و جرات هم نمیکنه چپ نگاه کنه چون فرصتش رو بهش نمیدم نه به اون نه به کس دیگه:310:
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
خب شكر خدا ، فكر كنم اين مسئله هم گذشت.
تكنيك شوخي
يك تكنيك خوب كه بعضي افراد ذاتي دارندو به نظرم خوبه بقيه آدمها هم سعي كنند به زحمت كسب كنند. تكنيك شوخي سازي هست.
يعني سعي كنيم. بعضي مسائل را كه به صورت تكرار گونه به مغزمون فشار مي آوره ، با شوخي بياميزيم و قابل تحملش كنيم.
البته كار سختي هست. اما اگر اينجور افراد را زير نظر داشته باشيم(كساني كه از مكانيسم و تكنيك شوخي براي كم كردن فشارها استفاده مي كنند،) مي توانيم ياد بگيريم.
===========
پاورقي:يك خبر بسيار مهم اولين بار در اين پست مي خواهم بدهم
اميدوارم در تالار ماندگار باشيد، بزودي قصد داريم از طريق سايت و تالار همدردي روش متفاوتي را ارائه كنيم كه بيشترين كاربردش براي فشار هاي روحي خسته كننده ، سر درگمي ها، ياس ها، بي هدفي ها، تعارض ها و مشكلات لاينحل و ... (كلا مسائل و مشكلاتي كه با رويكردها معمولي روانشناسي سنتي قابل حل نيست ) مي باشد.
استارت تحقيقي اين روش متفاوت با همكاري و همراهي و نظرات بعضي اساتيد دانشگاه از 5 سال پيش زده شد و نتايج محتوايي آن 2 سال پيش تقريبا كامل گرديده است. و كارهاي اجرايي او نيز چند ماهي هست كه شروع شده و پيش بيني مي شود انشاءالله به خواست خداوند و شرط حيات، در اول سال 1390 افتتاح گرديده و به مرور نتايج براي اعضاء ، ميهمانان و همه بازديدكنندگان منتشر گردد.
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
عجب افتخاری نصیب بنده حقیر شد !
تا فرشته جون نیومده بگه : فرانک عزیزم درس جدید چی یاد گرفتی؟ خودم میگم :
1- این آقای خواستگار همکار که به بنده علاقمند شده واسه اینکه نظر منو جلب کنه و مثلا خودشو با من سازگار نشون بده سعی کرده ظارهشو با ظاهر من هماهنگ کنه!
یعنی به خود زحمت دادن و تحمل سختی به خاطر دختر مورد علاقه!:311:
2- اینم از پا قدم آقای خواستگاره بنده ست که آقای مدیر گرامی یه خبر خوب رو تو این تاپیک بیان کردند و ما اینو به فال نیک میگیریم:310:
3- خودم الان میگم که دیگه باهاش کاری ندارم و ناراحت هم نیستم و کلا ندیده و نشنیده میگیرم که انگار از اول نبود.
یعنی استفاده از تکنیکهای تمرکز زدایی و توقف فکر
( و اینم از خودمه : تکنیک خود را به کوچه علی چپ زدن:311:)
4- برای مشکلات دیگه هم توکل میکنم به خدا و تلاشمو چندین برابر میکنم البته خدا باید بهم توان مضاعف بده تا بتونم وگرنه همین پوست و استخوانم که دارم از دست میدم:311:
شکر خدا پدرم حالش چند روزه که خوبه
مادرمم فعلا دکترش گفته دست نگهدارید تا واحد لیزر بیمارستان مربوطه خوب راه اندازی بشه بعد عمل میکنم
خواهرامم خوبن :46:
برادر زاده مم دیروز داداشم گفت حالش خوبه و میره مدرسه(الیه عمه به قربونش بره:46:)
از همه تون ممـــــــــــنوم:72:
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
سلام فرانک عزیزم
اولا به صبرت و محکم بودنت در مقابل مشکلات تبریک میگم ، حالا شاید اینکه اومدی و اینجا درددل کردی ، فکر کنن که شما قوی نیستی یا کم آوردی ، ولی این درددل یه امر عادی هست ، چون واقعا بعضی وقتها گفتن مشکلات انسان رو اروم می کنه
اینجا چند تا مشکل شما عنوان کردین
1- اون احساس بدی که از خواستگاری اون اقا بهتون دست داده ، راستش رو بخوای من این تجربه رو در مورد دوستم چندماه پیش داشتم ، طوری که وقتی اون اقا اومد بهم گفت کم مونده بود سرش رو بکوبم به دیوار ، ولی توی چند ماه اخیر اتفاقاتی برام افتاد و خدا منو تو مسیری قرار داد که کل افکارم عوض شد و دیدم به مسایل خیلی تغییر کرد ، والان که به اون موضوع فکر می کنم میبینم که چقدر امر ساده ای بوده اون موضوع خواستگاری که من تو ذهنم انقد بزرگش کرده بودم ، به نظر من همانطور که شما حق انتخاب دارین ، خواستگارتون هم حق انتخاب دارن و میتونن از هر کسی که دوست داشتن خواستگاری کن (البته اگر شهامتش رو داشته باشن که ظاهرا این اقا داشتن) و در مقابل شما هم حق دارید بهشون جواب نه بدین یا جواب مثبت ، واین یه امر طبیعی می باشد ، فقط کافیه ذهنیتتون رو به این قضیه عوض کنید ،همین:43:
2-در مورد مشکلات خانوادگی هم به نظر من بهتره مدیریت جریان رو تو دستتون بگیرید ، من فکر میکنم پدرتون تحت فشار روحی هستن به خاطر شرایطی که دارین ، مثلا بیماری خودشون ، عمل سخت مادرتون ، یا مشکلات دیگه ای که ذکر کردین ، اینا همش تاثیرش رو تو روحیه پدرتون گذاشته
اگر میتونید شرایط خونتون رو عوض کنید خیلی خوب میشه ، مثلا پاکیزگی خونه ، گذاشتن اهنگهای شاد و رقص با خواهر ، اگر پدرتون اهل مطالعه هستن ، خریدن کتاب های روحیه بخش و شاد برای ایشون ، نظم و ترتیب در کلیه کارها ، میتونید یه روز برادرتون رو به منزل دعوت کنید و با مهربانی و نرمی ازشون کمک بخواین ، بهشون بگید که تو این شرایط خانواده چقدر بهشون احتیاج داره ، و کلی اقدامات دیگه که خودتون بهتر می دونید
خلاصه سخنم اینکه اجازه ندید شما تحت تاثیر مشکلات قرار بگیرید ، بلکه برعکس ، کاری کنید که مشکلات با تاثیر گذاشتن شما حل شوند ، هر مشکلی راه حل خودش رو داره ، فقط کافیه راه حل اون رو پیدا کنیم ، مشکلات ذهن ما رو می تونن بازتر بکنن ، مطمئن باش که می تونی:104::104::104:
ضمنا دوست دارم ما رو هم در جریان اقداماتی که در جهت رفع مشکلتون می کنید بذارین:46:
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
سلام gole maryam
ممنونم ازت:72:
همانطور که شما حق انتخاب دارین ، خواستگارتون هم حق انتخاب دارن و میتونن از هر کسی که دوست داشتن خواستگاری کن (البته اگر شهامتش رو داشته باشن که ظاهرا این اقا داشتن)
عزیزم این درسته که پسر میتونه از هر کی که دوست داره خواستگاری کنه اما نظر من همچنان اینه که یه شرط داره ! اونم اینه که قبل از هر اقدامی یه خورده فکر کنه ببینه ایا اصلا راه داره یا نه ؟
نباید از این حق انتخابی که داره سوء استفاده کنه و صرفاً چون پسره فکر کنه میتونه از هر کی دلش خواست خواستگاری کنه .
قدیمیا یه چیزایی گفتن مثلا : کبوتر با کبوتر باز با باز----- پا تو به اندازه گلیمت دراز کن و ...
من نمیگم از اون خیلی سرترم اما میدونم بقیه هم میدونن اصلا و ابدا ما مناسب هم نیستیم و نخواهیم شد! همین و اون اگه یه خورده زحمت می کشید و فکر میکرد میفهمید نباید همچین پیشنهادی بده .البته شایدم فکر کرده و فکرش به همین اندازه بوده!
من دیگه بهش فکر نمیکنم و برام مهم نیست:310: این کارشو میذارم به حساب همون بی فکریش
در مورد پدرم و بقیه هم : راستش تا حدود زیادی مدیریت خیلی چیزها دست منه و برام احترام زیادی قائلند حتی پدرم:46: اما تو مسئله ازدواج من هیـــــــــچکاره ام:311:
راستی پدرم بیسواده و حتی تلوزیون هم نگاه نمیکنه مگه به ندرت...
مسئله فشار روحی و این چیزها هم نیست و از وقتی بچه بودم یادمه که همین بوده که هست ما دیگه عادت کردیم به این وضع و جز مواردی که خیلی حاد باشه جدی نمیگیریم ورگنه نمیشد تا الان زندگی کنیم:310:
چشم حواسم به مشکلات هست و نمیذارم بیشتر از این قدم از قدم بردارن :303:
اگه یه وقتم اقدام بزرگی کردم بهتون میگم
[b]یادم رفت بگم که : گل مریم جان من اصلا کار این آقا رو شهامت و شجاعت و اعتماد به نفس تعبیر نمیکنم بلکه به نظرم بی فکری و بی خردی محض بود![/b]
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
فرشته جون کجایی ؟؟؟
نکنه واقعا از حرفام ناراحتی عزیزم ؟
ببخشید باهات شوخی کردم:46:
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
فرانک عزیز ،دختر صبور و مقاوم و دلسوز تالار سلام:72:
فرانک جان من فکر میکنم نکته ای که فرشته مهربان اشاره کردند و باعث رنجش شما شد اصلا قضاوت راجع به شما نبود و لحن نا مناسبی هم بکار نبردن!البته قبول دارم اون چیزی که فرشته مهربان عزیز بهش اشاره کردند خیلی سخته و رسیدن به اون مقطع نیازمند تمرین خیلی زیادی هست تا به جایی برسیم که بتونیم بی چشمداشت و بدون در نظر گرفتن نکات منفی آدمها اونها رو دوست داشته باشیم.این نیازمند داشتن عینکی سراسر عشق نسبت به این دنیا و تمام کائنات روی چشم هامون هست...که این خیلی سخته:):310:
به نکته خیلی خوبی اشاره کردی اینکه اون آقا سعی کرده برا خاطرشما خودش رو تغییر بده و به سمت بهتر شدن پیش بره اول با ریش گذاشتن و تغییر لحنش شروع کرده و میتونه حتی بهتر هم بشه و فکر کن که شما این وسط باعث چه اتفاق بزرگی شدی:43:
میتونی اگر زمانی مستقیما درخواستش رو مطرح کرد و شما مجبور شدی بهش جواب بدی وقتی میگی نه،محترمانه علت نه گفتن ات رو هم بگی مثلا بگی چون شما سیگار میکشی،خودت رو دوست نداری و به خودت نمیرسی و ... البته این به شرطی باید باشه که قبل اش کاملا مطمئن اش کرده باشی که جواب ات 100%منفی هست تا خیال باطل نکنه.خانمی من بارها با استفاده از همین موضوع و با علم به اینکه من در اون شرایط میتونستم تاثیر زیادی روی اون آدمها داشته باشم سعی کردم تغییرات زیادی در اون آدمها به وجود بیاد چون محترمانه بهشون فهموندم که اگه همینجوری ادامه بدن هیچ دختری حاضر نیست به اونها جواب مثبت بده!!
یکی شون تصمیم به ادامه تحصیل گرفت،یکی دیگه تصمیم گرفت بیشتر به وضع ظاهر اش برسه ویکی گفتارش رو عوض کرد و...اما این منوط به اینه که خیلی ظریف و ماهرانه این کار انجام بشه تا غرور اون مردها نشکنه چون هر کی که باشن و هر سطحی که داشته باشن برا خودشون سراسر غرورن...
البته خانم گل این چیزی که گفتم یه مساله شخصی برا من بود که مربوط به اهدافم تو زندگیمه که به صورت یه پیشنهاد،خواهرانه مطرح کردم اماشما اصلا نیازی نیست اگه نمیتونی و اذیت میشی حتی بهش فکر کنی:)فقط یه خواهش ازت دارم:اگر نمیتونی عاشق همه باشی اصلا شکالی نداره ولی گلی نذار نفرت از مسائل و بعضی رفتار ها حالا چه در مورد این آقا و چه دیگران باعث آزارت بشه ارزش آرامش ما از همه این مسائل بیشتره...
راجع به خواستگارت خیلی جدی و با همون شیوه کوچه علی چپ کاری کن که این آقا اعصابتو نریزه بهم مثلا اگه خواست به هر بهانه ای بیاد تو اتاقت بار دوم که اومد بهش جدی بگو آقای فلانی اگه چیزی تو این اتاق میخوایین خوب فکر کنید همه رو یه بار بیاین ببرید تا من هم حواسم پرت نشه!
دختر گل،مهربون،خواهر دوست داشتنی فکر کنم بخاطر مسائل اخیر که همه با هم به طرفت هجوم آوردن یکمی حساس شدی:46:اجازه نده مسائل فرانک ما رو اذیت کنه،خوب؟
مواظب خودت باش که خیلی کار پیش رو داری:72::46:
RE: فشار روحی خسته ام کرده،چیکار کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شیدا حاتمی
فرانک عزیز ،دختر صبور و مقاوم و دلسوز تالار سلام:72:
سلام شیدای عزیزم
فرانک جان من فکر میکنم نکته ای که فرشته مهربان اشاره کردند و باعث رنجش شما شد اصلا قضاوت راجع به شما نبود و لحن نا مناسبی هم بکار نبردن!
نه عزیزم، فرشته جون با کمال دلسوزی و مهربونی و با نیت خویرخواهانه خواهرشو راهنمایی کرد و جدا میگم همیشه از لحن فرشته جون خیلی خوشم میاد:46:
هم فرشته هم بقیه باید ببخشید :72:که این روزا خیلی تحت فشار هعمه چی هستم و اینه که زودرنج شدم و اشکال از خودمه
به نکته خیلی خوبی اشاره کردی اینکه اون آقا سعی کرده برا خاطرشما خودش رو تغییر بده و به سمت بهتر شدن پیش بره اول با ریش گذاشتن و تغییر لحنش شروع کرده و میتونه حتی بهتر هم بشه و فکر کن که شما این وسط باعث چه اتفاق بزرگی شدی:43:
خدا کنه اینطور باشه، یعنی توفیق اجباری
میتونی اگر زمانی مستقیما درخواستش رو مطرح کرد و شما مجبور شدی بهش جواب بدی وقتی میگی نه،محترمانه علت نه گفتن ات رو هم بگی مثلا بگی چون شما سیگار میکشی،خودت رو دوست نداری و به خودت نمیرسی و ... البته این به شرطی باید باشه که قبل اش کاملا مطمئن اش کرده باشی که جواب ات 100%منفی هست تا خیال باطل نکنه.
چشم حتما، حواسم کاملا جمع عزیزم ....یه بار دیگه هم میگم که من فقط اینجا درد دل کردم وگرنه تو رفتارم با اطرافیان خیلی مودبم باور کن
فقط یه خواهش ازت دارم:اگر نمیتونی عاشق همه باشی اصلا شکالی نداره ولی گلی نذار نفرت از مسائل و بعضی رفتار ها حالا چه در مورد این آقا و چه دیگران باعث آزارت بشه ارزش آرامش ما از همه این مسائل بیشتره...
بازم چشم از این به بعد بیشتر سعی میکنم خودمو اذیت نکنم قول میدم از نوع مردونه اش !
راجع به خواستگارت خیلی جدی و با همون شیوه کوچه علی چپ کاری کن که این آقا اعصابتو نریزه بهم مثلا اگه خواست به هر بهانه ای بیاد تو اتاقت بار دوم که اومد بهش جدی بگو آقای فلانی اگه چیزی تو این اتاق میخوایین خوب فکر کنید همه رو یه بار بیاین ببرید تا من هم حواسم پرت نشه!
حتـــــــــــــماً
دختر گل،مهربون،خواهر دوست داشتنی فکر کنم بخاطر مسائل اخیر که همه با هم به طرفت هجوم آوردن یکمی حساس شدی:46:اجازه نده مسائل فرانک ما رو اذیت کنه،خوب؟
مواظب خودت باش که خیلی کار پیش رو داری:72::46:
چشم عزیزم، ممنون از حرفای قشنگت نازنینم:43: