RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
ســــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــلام سیسیلی
تو مگه اون دختر شیطونه نبودی ها؟
واسه چی تریپ دپرسی زدی دختر؟
ببین من خودم اون موقع ها بلد نبودم ... یه مثال می خوام برات بزنم عسل
دیروز من از ساعت 8 صبح تا 7 شب یکسره سرکار بودم ---- یهو مدیرمون گفت خانوم فلانی امروز تا هروقت شده بمون اختلاف حسابها رو در بیار بعد برو
دخترم فردا ( امروز) امتحان ریاضی داشت
یعنی وقتی رسیدم خونه end خستگی بودم ها ... که دیدم شوهرم و دخترم هم در نبود من بیکار ننشسته اند و تمام اشپزخانه رو پر ظرف نشسته و پذیرایی جای سوزن انداختن نبود :320:
رفتم توی آشپزخانه یه آهنگ ملایم گذاشتم (جناب شوشو می گفت کمش کن می خوام اخبار گوش بدم:101:)
با خودم زمزمه کردم و با حرکات موزون ناهار امروزم رو گذاشتم و کوهی از ظرف ها رو شستم
که یهو دیدم
اقای شوشو اومده توی آشپزخونه می گه چه خبره اینقدر شادی ؟ داری میرقصی؟:227:
اون هم شروع کرد به همراهی کردند:R
ببین مثال بالا همون عوض شدن قفل هست که کلیدش هم مجبور شد عوض بشه
دل شوشو واسم تنگ شد اومد سراغم :43:
سیسیلی جونم شاد باش ببین چه جوری با کله میاد طرفت:72:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
سلام به همه دوستان خوب و گلم.:43:
دوستون دارم یه عالمه یه عالمه خیلی کمههههههههههههههههههههه:46:
باور کنید شادم. هر چند دلم پر غمه و نبود بابا بد جور داره اذیتم می کنه.
من دیروز ساعت 3 رفتم بیمارستان تازه 2 ساعته اومدم خونه ( مامانم عمل کرده و نمی تونه قدم از قدم بر داره) باور کنید دیشب نخوابیدم کلی کار کردم و خستم نبود بابا هم که .......
اما همین که رسیدم خونه لباسا رو ریختم ماشین رفتم حمام اومدم کلی با اب و تاب از اونجا گفتم از اینکه چقدر سر به سر پرستارها و دکترش گذاشتم گفتم و گفتم و گفتم . شوهرم نگاه کرد و گوش داد و حرفی نزد 10 دقیقه بعد گفت می خوام برم هیات گفتم دوست دارم امرو خونه باشی نرو گفت نه الا و بلا باید برم و نمی شه گفتم خیلی گرسنمه غذاهای اونجا رو نتونستم بخورم دلمم پیتزا می خواد گفت می رم هیات گذرمم از پیتزا فروشی نیست یه چیزی درست کن و بخور.:300:
( 3 روز پیش خسته و کوفته ساعت 8 شب رسید خونه هنوز لباس در نیاورده بود مامانش زنگ زد گفت مهمون داره میاد سر زده میوه ندارم بدو بدو رفت یه عالمه میوه از مغازه براش خرید برد داد پولشم که نگرفت)
حالا نمی دونم حرص بخورم از اینکه واسه مامانش همه کار می کنه نوبت من که می رسه وقت نداره و جا می زنه و کار داره و .... یا اینکه ازش کلیم ممنون باشم که این دو روز پسرم و نگه داشته و من بیمارستان بودم.
ببینید روابط بین من و مامانش و سر این مسایل خودش خراب می کنه با فرقایی که می گذاره .:325:
بالهای صداقت عزیز اون خاطره عاشقانه رو خیلی به جا گفته بودید کلی خندیدم که اینجا اونو اوردی خوب بلدی مچ بگیریا:311:
می دونم دوستم داره همین نگه داشتن پسرمون یعنی دوستم داره از اون حرفا هم که گفتم هر ازگاهی می گه بعدش می گه فعلا برو با همین خوش باش تا بعد باور کن شاید سالی 1-2 تا بیشتر نگه خب من بیشتر نیاز دارم تو رو خدا یادم بدید چیکار کنم
می خوام دوستم داشته باشه:324:
مرسی از همه:72::46::43:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
سلام خانمی!... خب من فکر میکنم در چنین شرایطی ناز کردن ، خود لوس کردن و.... خیلی جواب میده! البته من ازدواج نکردم و تجربم کمه! اما بابامو به همین روش تیغ میزنم!:311: .... شوخی کزدم اما واقعا این روش وقتی هیچ راهی نداری خوب جواب میده... چون آقایون این مواقع معمولا تو رودرباستی گیر میکنن و دلشون نمیاد مخالفت کنند!
پیروز باشی...:72:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
شماره تلفن شوهرتو بده يه خرده دعواش كنم بگم :
"چلا به زنت محبت نميكني پسل بد؟؟!!" :324: :101: :D
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
سلام
امروز یه کم با هم حرف زدیم می گه من مرد عملم نمی تونم زبونی بهت محبت کنم ازمم نخواه چون تغییر نمی کنم بالاخص پیش خانوادم دیگه اصلا نمی تونم.
اما اخر این هفته می برمت مشهد تا یه کم حال و هوات عوض شه برو به همه بگو و خوش باش اما علتش اینه که پولی که اداره برای خرج سفر می ده اگه تا اخر سال نریم می سوزه.:302:
حالا هم خوشحالم و هم غمگین. اخه این تحفه رو من دوستش دارم جونم به جونش بستس اما لعنتی بلد نیست دیگه نمی دونم چه کنم باهاش تا یاد بگیره.
yasa جان کار از دعوا کردنش گذشته فکر کنم باید مفصل یه کتک اساسی بخوره شاید این وسطا سرشم به جایی بخوره یهو به من محبت کنه شایدم بر عکس شد:311:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
سلام سیسیلی عزیزم:
راستش چون من تجربه زیادی در زندگی مشترک ندارم وارد تاپیکت نشدم که خدای نکرده همدردی اشتباه نکنم...چون زندگی شما خواهر خوبم برام مهمه..خیلی یاد مامفرد عزیزم افتادم با این تاپیک شما ...امیدوارم مشکل شما هم زودتر حل بشه..خواستم با این پست فقط بگم من هم به فکرتون هستم براتون دعا می کنم و منتظرم دوستان با سابقه زندگی مشترک بیشتر به شما کمک ککنند ولی راستش سیسیلی جون این ارسالت ناراحتم کرد..ازت خواهش دارم پدر فرزندت..مردی که تو قراره دختر کوچولوش باشی هیچ وقت بااین الفاظ خطاب نکن...چون می دونم چقدر دوسش داری عزیزم..
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sisili
حالا هم خوشحالم و هم غمگین. اخه این تحفه رو من دوستش دارم جونم به جونش بستس اما لعنتی بلد نیست دیگه نمی دونم چه کنم باهاش تا یاد بگیره.
yasa جان کار از دعوا کردنش گذشته فکر کنم باید مفصل یه کتک اساسی بخوره شاید این وسطا سرشم به جایی بخوره یهو به من محبت کنه شایدم بر عکس شد:311:
سیسیلی جان محبت کردن برخی مردان این طوریه..این همون مردیه که ترو بعد فوت پدرت در آغوش مردانه اش گرفت تا تو غم از دست دادن پدر تحمل کنی..این همون مردیه که تو عاشقش بودی و هستی...پس تحمل کن .این نیز بگذرد..با درخواست هات ازارش نده..چرا فکر می کنی این سفر مشهد برای اینه که نسوزه..عزیزم به نظر من امام رضا شما رو طلبیده که بری کنارش آرام بشی و شیطانو لعنت کنی..با این دید برو..با شادی برو و از خدا بخواه که راه به تو همسرت نشان بده...این یک نشانه مثبته ..باور کن سیسیلی...
هروقت رفتی یک کبوتر سفید دیدی که از بامش پر می زنه میره آرام از دور در گوشش نجوا کن غم های ترو ببره و تو دل خودت و همسرت عشق را بیشتر کنه..اون کبوتر می ره ولی صدای دلنشینش گل لبخند رو لبات میشونه ..من مطمئنم....
مواظب خودت باش....:72:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
خوش به حالت سیسیلی جون اصلا مهم نیست به چه بهانه ای بری مهم اینه میری حرم امام رضا.:310:
خوشحال باش.مطمئنم میدونی و ایمان داری که اگه از ته دلت ازش بخوای بی جوابت نمیذاره، امکان نداره .
نائب زیاره همه اهالی همدردی هم باش لطفا.:72:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
سلام بچه های مهربون همدردی.:72:
قول می دم همتون و دعا کنم.
سارا جون خیلی منتظرت بودم بالاخص وقتی تشکرات و می دیدم. خدا رو شکر بالاخره واسم نوشتی تو پست قبلی داشتم با لحن شوخی می نوشتم که تحفه و لعنتی خطابش کردم وگرنه من خیلی بهش احترام می ذارم و یه عالمه هم دوسش دارم.
این که اگه تا اخر سال نریم اون پوله می سوزه رو خودش گفت من نگفتم فقط گفت تو برو به بقیه بگو دارم می برمت حال و هوات عوض شه برو خوش باش.:302:
تاپیک مامفرد عزیز و خوندم فکر براش پستی هم زده بودم خیلی شبیه من بود مشکلاتش با این تفاوت که همسر من تا حالا نگفته برو بذار فکر کنم. اما خیلی سرده.
مثلا از در که میاد تو می رم جلو در با لبخند استقبالش می کنم و ... اما اصلا سرش و بالا نمیاره نگام کنه همون طور که سرش پایینه می گه سلام.:302:
من خیلی بهش اعتراض نمی کنم مدل حرف زدن دیشب و شاید 2-3 ماه در میون داشته باشیم شایدم کمتر.
من همش با کارام سعی می کنم اون یاد بگیره اما جالبه که اون فکر می کنه من باید این کارا رو بکنم و اون همون طوری بمونه و تغییری نکنه.
باور کنید بعضی وقتا از خودم بدم میاد اینقدر ادا و اصول در میارم و الکی خوشم تا بلکه اقا یه لبخندی چیزی به ما هدیه کنه.
مثلا یه چیز دیگش که ازارم می ده اینه که از ارایش بدش میاد می گه مرتب باش اما ذره ای ارایش نکن حتی تو خونه واسه من. خب من ارایش و دوست دارم. می گه من نیستم واسه خودت ارایش کن.:316:
یا موضوعی رو با اب و تاب براش تعریف می کنم یا جوک می گم اصلا نمی خنده.
مشکلم و مشکل نمی دونم وگرنه دق می کنم اما دوست دارم که یه ذره با محبت تر رفتار کنه باهام.
همسر من اوج محبتش موقع نزدیکمونه. در بقیه موارد زیر صفر.........:302::316::325:
مرسی ازتون که وقت می گذارید. دوستتون دارم:72:
imag 34[img]images 37[/img]
بهترین و ارزنده ترین خصلت ها :انجام کارهای نیک ، فریاد رسی بیچارگان و برآوردن آرزوی آرزومندان است.
برگ عشق از شاخه طوبا گرفت
هر که راه خانه آقا گرفت
آستان قدس ا و مشکل گشاست
این کرامت شیوه موسی الرضاست
زائران گردند مدهوش حرم
صوت قرآن است در گوش حرم
هر که آمد لحظه ای یک عمر ماند
آینه اینجا زیارت نامه خواند
چون رضای دین بود نعم الوکیل
هر مریضی می شود این جا دخیل
می برد این ذکر دل را تا خدا
یا رضا ، یا رضا ، یا رضا
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
سلام سیسیلی جونم
چه طوری خانوم خانومها
ببین یه چیزی بیا ده روز قرار بذاریم سیسیلی همون احساسی رو داشته باشه که قبل از ازدواج داشت
اون وقتها چه جوری شاد و شنگول میشدی؟
یه کم فکر کن
همون حال و هوا رو برای 10 روز پیدا کن (یه جوری تمرکزت رو از همسرت به سمت خودت معطوف کن )
فکر کن یه شارژ 10 روزی پیدا کردی که می تونی بری توی اون حال و هوا
یعنی با خودت شاد باش و یه رابطه ی نرمال ساده با شوشو جون داشته باش مثل یکی از دوستانت ( دوستان دختر همکلاسی ات رو می گم ها:311:)
اگه شوشو با عشق اومد زیادی ذوق نکن لبخند بزن ولی نذار شوشو باعث شارژ شدنت بشه
ببین نتیجه اش چی میشه ؟ منو بی خبر نذار
یه نکته ی دیگه " میگن مفت باشه کوفت باشه " :163:
مسافرت رو حال کن ... مهم نیست چه طوری جور شده :310:
RE: من مقصرم یا شوهرم؟ کمک...
سلام بالهای صداقت عزیز:72:
باشه 10 روز می شم الکی خوش. می شم علی بی غم اون موقعها که دوستام بهم لقب می دادن. ببینیم اقا تغییری می فرمایند یا خیر.
خودم خودم و شاد می کنم و منتظر نمی شم او من و شاد کنه. خودم و خودم و شارژ می کنم و بی مصرف نمی مونم تا اون شارژم کنه.
من خوب بلدم خودم و شاد کنم. اما بالهای صداقت خوبم ما خانمها ازدواج می کنیم تا غم و شادیمون و با هم تقسیم کنیم. درسته؟
اینکه همسرم به من گفت می ریم تا این پوله نسوزه رو من فقط به شما ها گفتم حتی به خودشم نگفتم .
پیش خودم گفتم همین که می گه به دیگران بگو شوهرم داره من و می بره مسافرت تا حال و هوام عوض بشه برام کلی بود.:310:
دیروز موهام و مثل دختر بچه ها از دو طرف بسته بودم و یه لباس عروسکی دارم پوشیده بودم و کلی الکی خوش بودم می دونید بهم چی گفت؟ گفت خب فکر کنم دیگه به مسافرتم نیاز نداری کم کم داری فراموش می کنی.
همان طور که داشتم نگاش می کردم اشکام سرازیر شد. گفتم مگه می تونم بابام و فراموش کنم به خاطر تو شادی می کنم که میای خونه خستگیت در بره. بدون اینکه چیزی بگه یا حتی دلداریم بده ادامه برنامه تلویزیون و نگاه کرد .:302:
باشه تو این 10 رو کارای خودم و اونو می نویسم امیدوارم بتونیم بعد 10 روز یه نتیجه خوب بگیریم.
ممنون و یه عالمه دوستتون دارم:72: