RE: کوشش بیهوده به از مردگی
با سلام
ضمن تشکر از دوستانی که در " کوشش بیهوده به از مردگی " شرکت کردند ، ابتدا می خوام که این شعر از سنایی رو بخونند :
سالها بايد كه تا يك سنگ اصلي زآفتاب
لعل گردد در بدخشان يا عقيق اندر يمن
ماهها بايد كه تا يك پنبهدانه زآب و خاك
شاهدي را حله گردد يا شهيدي را كفن
روزها بايد كه تا يك مشت پشم از پشت ميش
زاهدي را خرقه گردد يا حماري را رسن
عمرها بايد كه تا يك كودكي از روي طبع
عالمي گردد نكو يا شاعري شيرين سخن
قرنها بايد كه تا از لطف حق پيدا شود
بايزيدي در خراسان، يا اويسي در قرن
از پاسخ خانم ها زینب ، آرزو ، طاهره و آقایان عرفان ( گر چه امکان پاسخ های نرم تری هم بود) و گردآفرید که شاید قدری التقاط در مباحثشون باشه ( با عرض پوزش) و البته از مدیر محترم همدردی تشکر می کنم ،
فکر می کنم پاسخها از اصل موضوع فاصله گرفته
اگر نگویم که کسی به اصل موضوع نپرداخت !!؟
RE: کوشش بیهوده به از مردگی
آقای آرمانخواه شما خبر ندارید کار ما همیشه همینه!! انقدر بحث میکنیم که مثلا از تهران میریم تا بندرعباس بعد نمیدونیم چطور ماشین بگیریم برگردیم خونه هامون :199:!!
RE: کوشش بیهوده به از مردگی
زندگی انقدر کوتاه که مرتاض بودن یا چرچیل بودن توش یه معنا داره گذراندن عمر اما انقدر طولانی که برای همه ی مدت بعد از مرگت بایدمنتظر نتیجه ی اعمالت افکارت باشی البته اگر جزئ اهل کتاب باشی :305:
اگر وجدانمون وجدان یه فرد جامعه گریز باشه (اختلال شخصیتی که فرد به هیچ وجه وجدان درد نگرفته وتربیت پذیر نیست)
خدا ازمون توقعی نداره:104:
RE: کوشش بیهوده به از مردگی
این هم یک موضوع جدید:
**مُردگی بهتر از کوشش بیهوده+خَر بودن.**
RE: کوشش بیهوده به از مردگی
سلام گرد آفرید
کمک کن تا موضوع استدلالی بشود.
و گرنه از همه بدتر اینه:
مردگی+ کوشش بیهوده و خر بودن
به نظرم بهتر است
یا یک موضوع جدید ایجاد کنیم ونقطه نظرات خود را بگوئیم
یا اگر در یک موضوعی شرکت کردیم، عطف به مطالب مطروحه در آن موضوع قدم به قدم و جدا از احساسهایی که پیدا می کنیم، گام به گام جلو برویم...
مهم پذیرفتن یا نپذیرفتن دیگران نیست.
مهم روشنگری هست...
که میدانم طرفدار شفاف شدن و روشنگری هستید.
RE: کوشش بیهوده به از مردگی
از شما جناب مدیر سپاسگزارم،اما بنده اگر بخواهم حرف *حسابی و به دردخور* بزنم،باید خطوط قرمز تالار را زیر پا بگزارم و از همه جهات و *جهتی* که از همه مهم تر است،موضوع را شرح داده و واکاوی نمایم و البته این امر امکان ندارد،پس خاموشی را برگزیده و و در دل اندوهناک این دوزخی هستم که همگی گرفتار آنیم.(همه دنیا و در این اقلیم بیشتر!!)
RE: کوشش بیهوده به از مردگی
بحث چی بود چی شد؟
تکلیف من و امثال من که چندان به رشته تحصیلی یا کارمون علاقه نداریم چی می شه؟
آیا می تونیم این علاقه مندی رو در خودمون ایجاد کنیم ؟
آیا می تونیم در خودمون احساس رضایتمندی رو فراهم کنیم ؟
اصلا می تونیم موفق بشیم ؟
یا باید همه چیز رو رها کنیم و دوباره از نو شروع کنیم؟
RE: کوشش بیهوده به از مردگی
نادیای عزیز مگه رشته تحصیلی رنگ پوست تن که نشه عوضش کرد . خوب اگر علاقه نداری چرا دوباره سعی نمیکنی تو رشته ای که علاقه داری حداقل اگر در آزمون شرکت نمیکنی به مطالعه آزاد بپردازی . منم رشته تحصیلم رو ...خیلی دوست نداشتم و هر وقت کتابخونه میرفتم روحم پر میکشید که کتابهایی با موضوعاتی که دوست دارم بخونم اما نمیشد چون باید در مورد رشته ای که تحصیل میکردم مطالعه میکردم ...ولی وای وقتی تحصیلم تموم شد دلی از عزا درآوردم و هر کتابی که دوست داشتم میل کردم ...اااببخشید خوندم شما هم امتحان کنید حتماً لذت میبرید.
RE: کوشش بیهوده به از مردگی
اما راجع به کار باید عرض کنم خیلی از ماها سر جای خودمون قرار نگرفتیم ، ولی وقتی جاها به اشتباه اشغال شده چاره ای نیست جز اینکه سعی کنی با کاری که میکنی سر خودتو گرم کنی و یا اینکه از اون محیطی که درونش کار میکنی به یک نحوی خودتو رو به قسمت و بخشی برسونی که برات دلچسب تره و تو رو راضی تر میکنه .مثلا معلمی رو دوست نداره ولی میتونه توی همون مدرسه به کار دفتری و بایگانی مشغول بشه یعنی معلمه ولی سکوت اتاق بایگانی رو بیشتر میپسنده .
البته همه اینها برای زمانی که امکان تغییر به شغل مورد علاقه و پسند شما وجود نداشته باشه.
RE: کوشش بیهوده به از مردگی
آرزوی عزیز سلام
ممنون از همراهی و همفکریت
ولی باید بگم رشته تحصیلی که من دارم درسهای سنگینی داره، نمی دونم می تونم با مطالعۀ آزاد تو زمینه ای که بهش علاقه مندم این احساس رضایتمندی رو در خودم ایجاد کنم؟
من دوست دارم بدونم آیا می تونم نسبت به همین رشته فعلیم در خودم ایجاد علاقه کنم چون فکر می کنم دچار افت تحصیلی شدم و گاهی هم به سرم می زنه انصراف بدم ولی مطمئن هستم اگه این کار رو بکنم به خودم لطمه زدم
چون هر چی که زمان می گذره احساس می کنم حوصله و اشتیاقم برای درس و کتاب خوندن کمتر می شه و دیگه شاید فرصت دادن آزمون و اننخاب رشته جدید رو نداشته باشم.
نمی دونم شاید دارم تنبلی می کنم؟