RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
دوستان خیلی ممنون که برایم وقت گذاشتید.:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهشت
سوال شما اینه که تا دو هفته دیګه نمی دونم عروسی هست یا نیست!!
عروسی یک لباس می خواد که چه دو هفته بعد و چه دو ماه بعد شما همون لباس را می خواهید. خب الان با فرض دو هفته بعد تهیه اش کنید.
آرایش و مو و ... هم که همون روز عروسی می رین دیګه.
کادو هم که همسرتون احتمالا حواسش هست اما اګر فکر می کنید نه، همین حالا فکر کن و با همسرت مشورت کن و آماده اش کنید.
بهشت عزیز مسلما اگر به این راحتی بود، نه به خودم و نه به شما زحمت نمی دادم.
پست شما را که خواندم، دلم شکست و پیش خودم فکر کردم که حتکما خواهرشوهرها و مادرشوهرم یه همسرم همینها را خواهند و طلبکار هم خواهند شد!
عزیز دلم؛ اول اینکه بنده مشکل مالی دارم. و الان هم دم عید است و خرید عید هم پیش روست. لباس عروسی و آنهم عروسی فرد نزدیک، لباس خاصی است که اگر آن مجلس نباشد، خریدش عاقلانه نیست.
من در گذشته که قصد داشتم موهایم را مش کنم، خود آرایشگاه می گفت خیلی وقت قبل با من هماهنگ کن و وقت بگیر! در ضمن اگر عروسی در پیش نباشد چرا من 18 روز قبل از عید موهایم را مش کنم که تا آنروز ریشه هایش در آید.
تازه دختر خوب من از طریق جاری ام فهمیدم که دو هفته دیگر عروسی است و اگر نمی دانستم که شاید اصلا برنامه ریزی می کردم برای مهمانی دیگر!
نقل قول:
اګر فکر می کنید نه، همین حالا فکر کن و با همسرت مشورت کن و آماده اش کنید.
این حرفتان هم از اون حرفهاست ها:162:
وقتی من اصلا از موضوع عروسی خبر ندارم، بابت چه موضوعی باید با شوهرم مشورت کنم؟!
تا الان حتی من نمی دانم که برادرشوهر و نامزدش رسما عقد کرده اند یا نه. و اصلا هم مهم نبوده برایم.
ولی مجلس عروسی مهم است که چه موقع مطلع شوم.
وا... من برای عروسی خودم یکی دوهفته قبل تمام کارتها را دست تمام اقوام رسانده بودیم که همه مطلع باشند و بتوانند برنامه ریزی کنند. اگر کسی می خواهد مرخصی بگیرد، مسافرتی در پیش دارد، فرضا لباسی می خواهد بدوزد یا ... بتواند هماهنگ کند.
این رسم ادب و احترام به دیگران است. ملت سرباز و گماشته ما نیستند که تا بگوییم فردا بیایید عروسی، پشت در باشند و هجوم بیاورند به داخل تالار!
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
گره اي كه با دست باز مي شه با دندون باز نمي كنن.
اگه انقدر مهمه برات كه عروسي كي هست زنگ بزن به مادرشوهرت بگو از فلان جاري شنيدم دو هفته ديگه مراسم داريد درسته؟ اگه هست كه من تدارك ببينم. اينجوري شايد شرمنده هم بشن. سخت نگير...
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
نگاه بيروني و قضاوت كردن و سازماندهي زماني از نوع وقت گذراني و ....همه متصل به هم هستند و شما در هر مورد بسيار بد و قوي ظاهر مي شويد .
اگر فردي به ما بي احترامي مي كند ريشه ي اين بي احترامي ( اگر به معناي واقعي بي احترامي باشد ) در درون خود ماست .
اگر فردي ما را ناديده مي گيرد ريشه ي ناديده گرفته شدن در خود ماست ( اگر به واقع ناديده گرفته شده باشيم )
و اگر فردي ما را ..........................
عزيزم سر دوربين را به سمت خودت بگير . و ريشه يابي كن و علت ها را پيدا كن و سرت را اين همه با معلول ها گرم نكن كه اين اشتباه ترين كار ممكن است .
پردازش موضوعي ذهن بسيار شگفت انگيز است .
بد - خوب
زشت - زيبا
درست - نادرست
چه كسي اينها را تعريف مي كند و رتبه بندي مي كنه ؟!
ذهنت را با نوعي ديگر از زاويه اي ديگر كه دوربينت را مي كاري از اين پس بررسي كن
آنی جان خوب فاتحه ما رو خوندی و راهی قبرستونم کردی!
عزیزم کلی گویی بسیار آسان است. شما اگر واقعا قصد راهنمایی و کمک به بنده حقیر را داری، موردی بفرمایید که من چه کار کردم که شما آنرا نگاه بیرونی، قضاوت و سازماندهی زمانی بد و آنهم از نوع قوی تلقی کردید؟!
با این حرف شما هم که می گویید ریشه بی احترامی دیگران خود ماییم، هم همیشه موافق نیستم.
کاش اگر واقعا قصد داشتید بنده را رهین منت کنید و راهنمایی ام کنید، تمام تاپیک هایم را می خواندید و ایرادم را می گفتید. کلی گویی و یا احیانا پیچیدن یک نسخه واحد برای همه کارساز نیست.
یادم می آید چند سال پیش با همسرم به شهرستان رفته بودیم. آنجا یکی از اقوام شوهرم رفتاری کرد که لااقل در فرهنگ خانوادگی بنده و در میان تمام اقوام و فامیل و غیره بسیار ناپسند است و من ناخودآگاه از دیدن این رفتار گریه ام گرفت. همسرم هم بجای دلداری من کلی دعوا راه انداخت!
بگذریم که بعد از کلی مشاجره و قهر و ... بعد از مدتهای مدید که من مجددا با خانواده شوهرم ارتباط برقرار کردم، همگی بدون استثنا همان رفتار را انجام می دهند.
چکار باید بکنم؟ اگر ناراحت هم شوم حق ندارم که به رویم بیاورم چون از شوهرم کتک می خورم!
نمی دانم چرا ما فکر می کنیم که چهار خط کتاب را می شود برای همه و در همهجا و همه موارد کپی کنیم و افتخار کنیم که چه زیبا حرف می زنیم!
آنی عزیز برعکس شما فکر می کنم که هرکس به دیگری بی احترامی می کند، ریشه این بی احترامی دقیقا در شخص بی احترامی کننده قرار دارد. اوست که در خودش ضعف و کمبود و بدتربیتی احساس می کند که عرض اندام و جلب توجه خودش را در گرو تحقیر دیگران می داند.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سرافراز
گره اي كه با دست باز مي شه با دندون باز نمي كنن.
اگه انقدر مهمه برات كه عروسي كي هست زنگ بزن به مادرشوهرت بگو از فلان جاري شنيدم دو هفته ديگه مراسم داريد درسته؟ اگه هست كه من تدارك ببينم. اينجوري شايد شرمنده هم بشن. سخت نگير...
عزیز دلم قبلا هم گفتم، اگر بگویم با آن جاری ام صحبت کرده ام روزگار هر جفتمان سیاه هست.
شوهر من قدغن کرده که با جاری بزرگم حرف بزنم.
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
خاموش محترم
در ادامه ي پست قبل خودم و پست بالاشما .
ضمن اينكه كاملا شما و زاويه ي ديد شما را كاملا درك مي كنم
اما
اين قوانين را چه كسي وضع كرده كه ما و يا ديگران مجبور باشيم همه ي اينها را مو به مو و بدون خط خوردگي انجام دهيم ؟!
و اگر مو به مو انجام نشد يعني اينكه بايد حتما آماده ي يك نبرد جدي باشيم ؟!!
و تا روز رسيدن اعلام جنگ ذهن خود را مشغول به اين داستانها و حكايتها كنيم ؟!!
ذهنت را رها كن . و نوعي ديگر ديدن را به دور از فضاي اين بايد ها و نبايدهايي كه برايت تعريف شده تجربه كن . ضرر نمي كني . من بهت قول مي دهم كه دستت پربار از اين تجربه خواهد بود .
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
سلام عزيزم
خاموش جان اينقدر فكر و ذهن خودت رو بخاطر يه شب عروسي خراب نكن ، عروسي خودت نيستش كه عزيزم كه نكران باشي ، عروسي جاريه شماست زياد بهش فكر نكن ، از الان كاراتو طوري برنامه ريزي كن كه حتي اگه يك شب قبل بهت گفتن از پسش بربياي فقط يه لباس آماده كن براي آرايشگاه هم خودت رو اينقدر نگران نكن حالا آرايشگاه نشد خودت كه ميتوني ، خودت رو آماده كن از خواهري كسي هم بخواه بياد كمكت كنه تا موهات رو درست كني و بتوني خودت رو آماده كني ، به اين مسائل زياد فكر نكن و بيشتر از اين نذار كه بخاطر يه عروسي بهت استرس وارد شه ، توي مسائل اينچنيني اينقدر ريز نشو ، ميدونم مهم هست كه مرتب باشي و بتوني به بهترين شكل ممكن توي مراسم ظاهر بشي ولي نه تا اين حد كه اعصاب خودت رو به هم بريزي ، پس عزيزدلم بهش فكر نكن :72:
در مورد همسرت هم اينقدر تا اين مرحله فكر بد نكن ، همسر شما از بيرون كه اومده رفته دوش گرفته اين نميتونه معني بدي از اون جهت كه شما فكر ميكني داشته باشه ، شايد نياز داشته بره دوش بگيره شايد خيلي خسته بوده و ... پس خواهشا اجازه نده اين افكار به ذهنت راه پيدا كنه چون فقط خودت رو عذاب ميدي ، به خدا توكل كن اانشاءاله خدا راهگشاي شما باشه :72:
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
این رسم ادب و احترام به دیگران است. ملت سرباز و گماشته ما نیستند که تا بگوییم فردا بیایید عروسی، پشت در باشند و هجوم بیاورند به داخل تالار!
آنی عزیز برعکس شما فکر می کنم که هرکس به دیگری بی احترامی می کند، ریشه این بی احترامی دقیقا در شخص بی احترامی کننده قرار دارد. اوست که در خودش ضعف و کمبود و بدتربیتی احساس می کند که عرض اندام و جلب توجه خودش را در گرو تحقیر دیگران می داند.
دوست عزیز
خاموش محترم،
من خواهر شوهر و مادر شوهر شما را از کجا پیدا کنم و این حرفها را به ایشان بزنم؟؟
الان فقط شما اینجا هستی و ما دوستان دلمان می خواهدکه کمک کنیم تا مشکل شما حل شود. کاش که آنها مودب بودند و کاش اینجا بودند و می گفتند ما بی ادبیم، کمکمان کنید مودب شویم و ...
اما این مساله بخش دیگری هم دارد و آن بخش طرف مقابل آنها یعنی شما هستید. شما می توانید کاری کنید که به تدریج رفتار آنها در مقابل شما عوص شود.
اگر همسر شما راضی نیست که با همسر برادرش صحبت کنید چرا یواشکی تماس می گیرید و در مورد مسایل خانواده شوهر غیبت می کنید و ... به نظر من اگر با شوهرت همدل و همراه باشی خیلی زودتر به جواب می رسی. ایشون شاید ندونن که شما با همسر برادرشون در تماسید ولی مطمئن باشید عدم همراهی و همدلی شما را حس می کنند و همین برای ادامه ی این ماجراها و این رفتارها کافی است.
شما به هیچ وجه دنبال خانواده شوهر و تحلیل رفتارشان و ارتباط پنهانی با جاری و ... نباش. فقط و فقط به بهبود روابط خودت و همسرت بیندیش.
علیرغم اینکه با این جمله ی شما به عنوان ملاک برتری مخالفم که توی فامیلشان خانم مهندس ندارند و من مهندس هستم
اما می گم حالا که تحصیلکرده ای و متفاوت از زنهای فامیل همسرت، این را در عمل ثابت کن و نشون بده.
شما سوال کردی موردی بگید. ما هم موردی گفتیم برای عروسی لباس را زودتر تهیه کن. به هر حال این لباس را شما لازم دارید. حالا نه، یک ماه دیگه. این روشی است و فشاری است که شما باید تحمل کنی تا بتونی زندگیت را درست کنی. وگرنه با لچ و لجبازی به جایی نمی رسی. چقدخوب بود که شما هم تاریخ عروسی را می دانستید و چقد خوب بود که از الان می دانستید که کی وقت آرایشگاه برای مش بگیرید و ... ولی الان به این چقد خوبها دسترسی نداریم. پس با همین که هست بهترین کار ممکن را می کنیم.
من دوباره جلمه ی خانم آنی را برایتان می گذارم. بیشتر به این جلمه فکر کنید.
ذهنت را رها كن . و نوعي ديگر ديدن را به دور از فضاي اين بايد ها و نبايدهايي كه برايت تعريف شده تجربه كن . ضرر نمي كني . من بهت قول مي دهم كه دستت پربار از اين تجربه خواهد بود .
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خاموش
آنی عزیز برعکس شما فکر می کنم که هرکس به دیگری بی احترامی می کند، ریشه این بی احترامی دقیقا در شخص بی احترامی کننده قرار دارد. اوست که در خودش ضعف و کمبود و بدتربیتی احساس می کند که عرض اندام و جلب توجه خودش را در گرو تحقیر دیگران می داند..
نظرتان را گفتيد و من در نهايت ادب آن را شنيد م و درك مي كنم اما نظر من چيزي متفاوت با نظر شماست .
اما به چه دليل ؟
هر بي احترامي نياز به يك مجوز دارد . و آن مجوز دست شخصي است كه آن را براي ديگران صادر مي كند .
اما اين مجوز چطور صادر مي شود ؟
با "كنش و واكنش هاي" فرد صادر كننده ي مجوز .
چه بايد كرد ؟
ايجاد زمينه هاي تغيير و پيگير ي و ممارست در جابه جايي" كنش ها و واكنش هاي" اشتباه جهت لغو مجوز صادر شده .
و اما
از ديد من اشكال شما در اين است كه زاويه ي كاشت دوربينت جاي مناسبي نيست و نياز هست كه در اولين گام دوربين سرش به سمت شما گرفته بشود و از زوم كردن لنز دوربين بر روي ديگران اجتناب كنيد و به ريشه و مبنا بپردازيد .
و يك توضيح كلي به پست شما و آن اينكه
عزيزم من
من و شما در كليت ماجرا به دليل زاويه ي كاشت دوربين با هم همسو نيستيم وقتي همسو شديم جزئي تر هم به شما و مسائلتان خواهم پرداخت .
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
آنی گرامی با این تفکراتان کاملا آب پاکی را روی دستم ریختید.
باور کنید که از وقتی پست شما را خواندم آرامشم خیلی بیشتر بهم خورده و مدام فکر می کنم که آیا دیگران مثل من فکر می کنند یا شما؟!
آنروز که خانواده شوهرم منزل ما مهمان بودند، دو راه پیش رویم بود:
1- تلافی تمام رفتارهای زشتشان و بی احترامی هایشان را سرشان در بیاورم.
و چون خودشان قبلا همان رفتارها را نشان داده بودند، مسلما نمی توانستند اعتراضی بکنند. و با تفکری
شبیه شما، دل خوش می کردم که آنها خودشان شایسته بی احترامی بودند که من چنین برخوردی داشتم.
2- مثل خودم فکر کنم و نهایت ادب و احترام را نسبت به مهمان منزلم نشان دهم، چراکه رفتار من انعکاس شخصیت، تربیت و احترام خود من است.
من روش دوم را انتخاب کردم و تا این لحظه آرامش داشتم و تصمیم گرفته بودم که نسبت به همه کسانی که مرتکب توهینی به من می شوند، محترمانه رفتار کنم چراکه اولا خودم شایسته احترامم و دوم اینکه طرف مقابل شرمنده شود و یاد بگیرد.
اما الان فکر کنم که شاید اطرافیانم مثل شما فکر کنند. در اینصورت همه رشته هایم پنبه است.
ما به "خاموش" توهین کردیم، چون خود "خاموش" این اجازه را به ما داده بود و "خاموش" به ما نهایت احترام را گذاشت، چون ما این مجوز را به او ندادیم!
اما آیا واقعا اینطور بود؟
لاجرم بنده هم من بعد باید به خانواده شوهرم و دیگرانی مثل آنها اسائه ادب کنم، بخاطر اینکه نشان دهم آنها مشکل داشته اند و نه من!
در پس قبلی اشاره کردم که خانواده شوهرم حتی باوجود پی بردن به ناراحتی من، یک رفتار بی ادبانه را به کرات و کرات نشان می دهند. آیا من نمی توانم همان رفتار را نسبت به آنها داشته باشم.
همیشه فکر می کردم حالا که من قدرت تغییر رفتارشان را ندارم، بگذار من این بی احترامی را مرتکب نشوم تا لااقل ناظران شاهد ارتکاب رفتار زشت از جانب آنها باشند و از جانب "خاموش". و خودشان قضاوت کنند که چه کسی مودب و چه کسی بی ادب است.
سر درددلم را باز کردید؛ این روزها عجیب نظاره گر هرزگی چشم و دست و اندام عده ای هستم. فرض کنید که یک خانم با رعایت پوشش و رفتار مناسب در اجتماع ظاهر شود و فردی نسبت به او با چشم یا اندام جسارت یا تعرض کند. کدام مشکل دارند؟
آیا اینجا هم می گویید که آن خانم خودش مجوز این جسارتها را داده است؟
یا می گویید که آن فرد جسور، بیمار بوده است؟
راستی کدام یکی زیر سوال هستند؟
آنی گرامی تفکر شما تمام معادلات مرا بهم ریخت. کاش می دانستم دیگران مثل من فکر می کنند یا شما!
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
به نام خدا
واقعا قصد دارم با نوشتن اين مطلب ، نظر اين برادر كوچكتان را هم بدانيد و لطفا اگر نظر بنده مناسب نبود آن را نديده بگيريد و اگر مفيد بود كه براي اين حقير دعا بفرمائيد .
نقل قول:
باور کنید که از وقتی پست شما را خواندم آرامشم خیلی بیشتر بهم خورده و مدام فکر می کنم که آیا دیگران مثل من فکر می کنند یا شما؟!
آنروز که خانواده شوهرم منزل ما مهمان بودند، دو راه پیش رویم بود:
1- تلافی تمام رفتارهای زشتشان و بی احترامی هایشان را سرشان در بیاورم.
و چون خودشان قبلا همان رفتارها را نشان داده بودند، مسلما نمی توانستند اعتراضی بکنند. و با تفکری
شبیه شما، دل خوش می کردم که آنها خودشان شایسته بی احترامی بودند که من چنین برخوردی داشتم.
2- مثل خودم فکر کنم و نهایت ادب و احترام را نسبت به مهمان منزلم نشان دهم، چراکه رفتار من انعکاس شخصیت، تربیت و احترام خود من است.
من روش دوم را انتخاب کردم و تا این لحظه آرامش داشتم و تصمیم گرفته بودم که نسبت به همه کسانی که مرتکب توهینی به من می شوند، محترمانه رفتار کنم چراکه اولا خودم شایسته احترامم و دوم اینکه طرف مقابل شرمنده شود و یاد بگیرد.
اما الان فکر کنم که شاید اطرافیانم مثل شما فکر کنند. در اینصورت همه رشته هایم پنبه است.
ما به "خاموش" توهین کردیم، چون خود "خاموش" این اجازه را به ما داده بود و "خاموش" به ما نهایت احترام را گذاشت، چون ما این مجوز را به او ندادیم!
اما آیا واقعا اینطور بود؟
به نظر من شما بايد يك بار ليوان پر شده خودتون رو خالي بفرمائيد و از دوباره ليوان رو پر كنيد . يعني ذهن رو از چيزي كه هست خالي كنيد و دوباره شروع كنيد به ساختن افكار . كه اصطلاحا ميشه گفت يك بروز كردن .
به نظر من ادب براي شرمنده كردن نبايد استفاده بشه ، ادب براي ادب آموختن بايد استفاده بشه .
به نظر من احترام در مقابل مهمان از اصول انسان هاي موفق هست .
فكر ميكنم ديدگاه آني بزرگوار رو معكوس برداشت كرديد و اگر از دريچه عملي نگاه كنيد ميبينيد كه با مرور زمان حرف ايشون اثبات شدني هست .
در واقع مطلبي كه ايشون در مورد مجوز فرمودن از نظر من يك مطلب كاملا مديريتي هست و ريشه در استعداد يك مدير (از هر نظري ) داره .
مديريت كردن ادب خودش يك هنر و استعداد هست .
مطمئن باشيد كه اگر به گفته آني بزرگوار دوربين رو به سمت خودمون برگردونيم همه چيز در نهايت امر و البته به مرور زمان اصلاح ميشه .
هيچ اشكالي نداره اگه نتونيد در اوايل اقدام تهديد ها رو به فرصت تبديل كنيد اما مطمئن باشيد با ياد گرفتن چگونگي مديريت زندگي ، تهديد ها رو به فرصت تبديل مي كنيد .
اينها صحبت هاي برادر كوچك شما بود اميدوارم كه موجب رنجش خاطر شما نشه و اگه هم اين حقير مطلبي گفتم كه درست نبوده ، به عنوان نظر يك نفر از اين جامعه من رو ببخشيد .
با تشكر
يامولاعلي
وقتی انسان آرامش را در خود نیابد ، جستجوی آن در جای دیگر کار بیهوده ای است
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
سلام
خاموش دوباره و چند باره مطالب من را بخوان .
هر چند كه درك مي كنم از چه جايگاهي اين تعاريف را داشته اي .
بله شما خوب هستيد كسي هم منكر خوب بودن شما نيست اما مسئله اين است كه آنها هم خوب هستند . هر زمان توانستي از اين جايگاه نگاه و فكر وصحبت كني موفقي .
مطمئن باش عزيزم در هر اختلافي يك جاي كار دو طرفه اشكال دارد و.... .
ما به بيرون كاري نداريم اين خاموش است كه نيازمند بازبيني رفتاري - احساسي - عملي است برا ي اينكه خيالتان راحت شود مي گويم 70-80 در صد همه ي تعاريف شما درست .
خوب ؟ حالا چي ؟ تصميم داري چه كني ؟ آيا خودت را نيازمند به تغيير مي بيني يا خير ؟ آن هم تنها به صرف كسب آرامش دروني در چهارچوبهاي خانوادگي ( پاسخ اين سئوال را حتما بده )