نيلوفر و گلستانه و ....سلام
دختران و پسراني كه همگي تحصيل كرده هستيد و بر حسب شرايط خاص موجود بر جامعه با مشكل بيكاري دست و پنجه نرم مي كنيد و به دنبال راهكاري براي رهايي از بيكاري و تنهايي و عواقب آ ن هستيد .
و گاها پيشنهادات خوب اما مقطعي هم براي رهايي از مشكلاتتان به هم مي دهيد . به نظر شما ارتباط مجازي برقرار كردن و دوست يابي و سرگرمي هاي مجازي كفايت گر زندگي نيازهاي جوان امروزي است ؟!
من با ارتباط گيري با دنياي بزرگ و بي در و پيكر مجازي مخالف نيستم اما در ذهنم يك سئوال پيش مي آيد و آن اينكه آيا اين انرژي هاي جوان در جاهاي ديگر نمي تواند مورد استفاده قرار بگيرد كه سود مندتر باشد به نوعي كه نيازهاي جوانان را به شكل سازنده تر مرتفع كند ؟!
از نظر من سن شما ،سن آموختن است . سن حضور در مجامع عمومي و فعاليتهاي حقيقي و تاثير گزاري بر روي افراد و اجتماع است . حيف اين وقت و انرژي نيست كه در فضاي مجازي هدر رود ؟!( اين حرف به معناي ترك سايت و باطل كردن فعاليت مجازي نيست ) بلكه نظرم بر محدود كردن و زمان بندي و سازماندهي آن است .
به نظر من حضور در كلاس هاي آموزشي مي تواند راهكار خوبي باشد براي كنده شدن از فضاي دلتنگي و تنهايي .
و باز به نظر من محدود نكردن ذهن و فكر بر مسئله ي رشته ي تخصصي و بيكاري و.... استفاده از تجسم خلاق و خلاقيت به خرج دادن و ايده گرفتن از تخيلات و افكار نوگرايانه و تمركز بر نيازهاي جامعه و اموري كه در جامعه به آن نيازمنديم اما جاي خاليشان به خوبي احساس مي شود زمينه ي فعاليت و كار را ايجاد مي كند .
يادمان باشد با توجه به فضاي امكاناتي كه داريم مي توانيم از كل فضا به نفع خودمان استفاده كاربردي كنيم و بستر ساز حركتهاي مدرن و حتي غير مدرني باشيم كه با فضاي باورهاي اجتماعي ما هم همخواني هاي لازم را داشته باشد . آيا تنها امكان شما براي رفع احساس تنهايي و بيكاري چسبيدن به سايت ...( هر اسمي ) است ؟!
اگر قرار باشد كه من بيكار باشم و تنها.
آيا نمي توانم در يك مركز توانبخشي فعاليت كنم . اگر قرار است من پول در نياورم دست كم مي توانم از منبع انرژي و عشق خودم به ديگران بدون چشمداشت ببخشم و از نظر من اين راهكار بهتري است براي رفع نياز هاي دروني من تا مثلا مثل وزغ پاي دستگاه زل بزنم به صفحه مونيتور و.....
اما باز اگر قرار باشد من بيكار باشم و تنها .
و ايده بالا ايده مناسبي با توجه به شرايط روحي و جسمي و ...من نباشد . يك نخ بر مي دارم و دور يك كش شروع مي كنم به بافتن و در نهايت كه از خلاقيتم هم بهره بردم مي شود يك گل سر و همه را مي ريزم درون يكسبد و مي برم مي فروشم و.... .
و باز اگر قرار باشد من بيكار باشم و تنها و بي پول .
اين همه كاشي و سراميك خوشگل و رنگارنگ و سنگ و گوني و گل خشك كه در اطراف زندگي هر كدام از ما ريخته روي كف خيابان بر مي دارم و به آنها جاني تازه مي بخشم و دور يك آينه و.... مي چسبانم .
به نظر من همه ي شما جوان هستيد و ايده هايي به مراتب نو تر و جالب تر و متفاوت تر از من داريد كه هر كدام ستودني است كار كردن را از يك جايي شروع كنيد تا به قول پرهام اگر شرايط و فضاي امكانات تغيير كرد شما بتوانيد نسبت به آن زمان اقدام و عمل كنيد .شايد پرهام توانست و پيشنهاد كاري مناسب با رشته هاي تحصيلي تان را برايتان فراهم كرد حتي براي يك نفر .