RE: رابطه ای عاشقانه که در لب پرتگاه هست !
سلام، داروهایی که براتون تجویز شده چی هستند؟ آرام بخش و این چیزا یا این که داروی ضد افسردگی؟ اگه مورد دوم هست، من بر خلاف دوستان توصیه می کنم که به شکل کاملا مرتب و منظم و طبق دستور پزشک مصرفشون کنید. اگه دکتر داروی ضد افسردگی تجویز کرده، یعنی این مورد رو در شما تشخیص داده و بر طرف شدن این حالت کمک بسیار زیادی می کنه که تصمیم درستی بگیرید.
خود من حدود 6 ماه پیش افسرده شدم و روان پزشک برام دارو تجویز کرد، حدود 4.5 ماه مصرفشون کردم تا این که دکتر تشخیص داد بهبودی پیدا کردم و به تدریج دارو رو کم و در نهایت قطع کردیم. مدیونی اگه قرص بخوری یعنی چه؟! مث اینه که یکی سرما بخوره و بهش بگیم مدیونی اگه قرصاتو بخوری که خوب شی!
RE: رابطه ای عاشقانه که در لب پرتگاه هست !
امید جان .. آرام بخشه ... انداختم رفت .. انگار اونا بیشتر باعث میشد دپرس شم !
مثلا یکیش فلوکستین بود !
در کل حرفاتو قبول دارم .. کاملا منطقی بود و با عقل جور .
RE: رابطه ای عاشقانه که در لب پرتگاه هست !
سلام .
اگه می خوای برگرده باید ریسک کنی بهش بگو خودت می خوای همه چی رو تموم کنی خانوما وقتی بفهمن طرفو از دست می دن تازه عشقشون گل می کنه.با سردی بهش بگو دیگه باهاش کاری نداری و می خوای بری پی زندگیت.
می دونم سخته ولی باور کن اگه ریسک کنی تکلیفت روشن می شه با کم محلی (که خیلی سخته) می تونی بهش برسی.اول اوضاع خودتو براش مطرح کن که چقدر آدم ایده آلی برای دیگران هستی بعد با خونسردی تو اوج روابط عاشقانه بگو تو هم به این نتیجه رسیدی که نمی خوای باهاش باشی.
توکلت به خدا باشه و این کار رو برای بهترین تصمیم بگیر.
:323:
RE: رابطه ای عاشقانه که در لب پرتگاه هست !
مریم جان چنین کاری رو کردم ..
فعلا هم از نتیجش راضیم ...
تو اوج احساسات بهش گفتم می خوای از زندگیت به کل برم بیرون ؟ ولی حق نداری دیگه از من یاد کنی .. حتی حق نداری دوسم داشته باشی .. کاریتم نباشه زندگیه من چی میشه و به کجا میرسه !
--
که این حرفام باعث شد بغضش بترکه و بگه که این روزا اونم حالش بد بوده و داغونه ...
خیلی تنهاست .. نمی تونم الان حتی ریسکش رو بکنم .. اونم مثه من ضربه می خوره !
قدم به قدم جلو میرم ...
دوست دارم برگرده مثله قدیم .. اما .. نا با آرزوی من .. با دل خودش برگرده پیشم !
RE: رابطه ای عاشقانه که در لب پرتگاه هست !
سلام به mani عزیزم
من خیلی خوب درکت می کنم آخه خودم هم یه زمانی مشکل تو رو داشتم
عزیزم دلم میخواد تجربه ام رو به تو هم بگم
من آخرش خودم همه چیزو تمام کردم ، خیلی خوب شد چون بعد فهمیدم که از ته دلش منو نمی خواسته
عزیزم من با نظر دوستان موافقم که باید همه چیزو باهاش تمام کنی ولی
زود احساساتی نشو و بهش جواب نده
تو با رفتن اون به موقعیت های بهتری می رسی
این رو بهت قول میدم
بازم بیشتر به حودت فکر کن و ببین آیا اون ارزش این همه محبت تو رو داره؟؟؟
امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری عزیزم:72:
RE: رابطه ای عاشقانه که در لب پرتگاه هست !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ♂ mani
ولی آخرین بار گفت : " من نمی تونم با کسی که از خودم کوچیک تره زندگی کنم ! "
حس می کنم اینم از اون بهانه هاست ! یعنی دوست ندارم اینو بشنوم .. چون تنها چیزیه که نمی تونم تغییرش بدم ! :(
سلام دویاره:72:
ممکنه علت این حرفشون این باشه که به آینده این رابطه خیلی مطمئن نیست.
چهره یه زن ممکنه زودتر از مردش شکسته بشه...اونوقت چند سال بعد ممکنه ایشون بزرگتر از شما به نظر بیاد یا شکسته تر....میل جنسی اون دختر خانوم زودتر از شما فروکش خواهد کرد و ....چیزای دیگه که خیلی در موردش نمی دونم ولی مطمئنا تو این سایت مقاله های زیادی در موردش هست....
یه خواهشی ازتون دارم به همه اینا فکر کن و اگر که مطمئن هستی که انتخابت رو کردی و چند سال بعد سر همه حرفات و پیمان هایی که باهاش بستی می مونی این اطمینان رو بهش بده..... یه جوری آرومش کن که مشکلی پیش نخواهد اومد.
ولی اگر که تردید داری لطفا این رابطه رو ادامه نده....نگو بذار ببینم شاید فردا شرایط دیگه ای پیش بیاد. همین الان با هم تصمیمتون رو بگیرید.
این دردودل کردن و صحبت کردن ها فقط و فقط وابسته ترتون می کنه.
باز تاکید می کنم شاید الان بهترین شرایط باشه ولی چند سال بعد چون ایشون 2 سال از شما بزرگتره یه مشکلاتی سر راهتون باشه.
خودت رو تو اون شرایط در نظر بگیر و اگر که دیدی می تونی ادامه بدی خودت با روش خودت یه جوری بهش اطمینان بده.....
نتیجه رو حتما بگو....
یه چیز دیگه... مگه نمی گی دوستش داری پس بهش بی محلی نکن....
اگر که با خودت فکر کردی و به این نتیجه رسیدی که انتخابت رو کردی علاقه ت رو عین قبل بهش نشون بده. بهش بی محلی نکن....
RE: رابطه ای عاشقانه که در لب پرتگاه هست !
نمی دونم شیدا جان .. خودمم هر فکری به مغزم خطور می کنه ..
با خودم فکر چهره هم کردم .. شاید فکر می کنه شکسته بشه مشکل ساز میشه در آینده .. شاید به چهره ی الان من نگاه می کنه .. شاید تقصیره خودمه که همیشه 6تیغ رفتم پیشش ! :دی
باور کنید همه ی اینا رو در نظر دارم .. من به کسی که قول بدم پاش وایمستم .. مخصوصا توی این مسئله ...
من از چند ماه پیش با این سایت آشنا شدم .. بیشتر مقالاتش رو خوندم .. تامل کردم .. عقلانی به قضیه نگاه می کنم ..
رو تنها چیزی که تردید ندارم خواستن اونه .. باورتون نمیشه .. من حتی پدر و مادرش هم دوست دارم .. خانوادشو دوست دارم ..
نقل قول:
باز تاکید می کنم شاید الان بهترین شرایط باشه ولی چند سال بعد چون ایشون 2 سال از شما بزرگتره یه مشکلاتی سر راهتون باشه.
مثله چه مشکلاتی ؟
نقل قول:
سلام به mani عزیزم
من خیلی خوب درکت می کنم آخه خودم هم یه زمانی مشکل تو رو داشتم
عزیزم دلم میخواد تجربه ام رو به تو هم بگم
من آخرش خودم همه چیزو تمام کردم ، خیلی خوب شد چون بعد فهمیدم که از ته دلش منو نمی خواسته
عزیزم من با نظر دوستان موافقم که باید همه چیزو باهاش تمام کنی ولی
زود احساساتی نشو و بهش جواب نده
تو با رفتن اون به موقعیت های بهتری می رسی
این رو بهت قول میدم
بازم بیشتر به حودت فکر کن و ببین آیا اون ارزش این همه محبت تو رو داره؟؟؟
امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری عزیزم72
نگار جان .. ما یه فرقی داریم .. هر دو هم رو می خوایم و دوست داریم .. اینو من میفهمم از رفتار اون ...
اما انگار شرایط سختی داره .. انگار یه حسی بهش میگه این راه اشتباست ! نرو ... من باید (طبق گفته ی شیدا و دوستان ) این اطمینان رو بهش بدم این راه درسته .. اینده روشنه ..
RE: رابطه ای عاشقانه که در لب پرتگاه هست !
یه چیزی می گم که می دونم اصلا الان قبول نمی کنی. ولی من طبق وظیفه می گم.
الان چون اون می گه نه، شما مصر شدی که آزه. این آفرینش مرده. باید حتما موفق بشه. الان حس می کنی ناموفق بودی و می خوای هرجوری شده موفق بشی. اما .....
اما اگر موفق بشی و همه چیز تموم بشه، بعد تک تک این جمله هاش یادت می آد و باعث می شه تازه فکر کنی به این که این دختر منو نمی خواست و منو نمی خواد و ... درحالی که اون چون بله را گفته و زندگی را شروع کرده اصلا دیگه به نخواستن و ... فکر نمی کنه. تازه می شه اول ماجرا، شما حس می کنی نمی خوادت. اون بیچاره هم میخواد زندگی کنه و شما باهاش سردی.
پس همین حالا تمامش کن. چون اون حرفهایی را که بهت زده یادت نمی ره. بعد سروقتش یادت می افته و شروع می کنی به بهانه جویی.
در ضمن این جمله ات هم
ما یه فرقی داریم .. هر دو هم رو می خوایم و دوست داریم .. اینو من میفهمم از رفتار اون ...
اما انگار شرایط سختی داره .. انگار یه حسی بهش میگه این راه اشتباست ! نرو ... من باید (طبق گفته ی شیدا و دوستان ) این اطمینان رو بهش بدم این راه درسته .. اینده روشنه ..
عین جمله ایه که یه بنده خدایی در مورد من می گفت. به هر زبونی می گفتم نه قبول نمی کرد. تازه همه جا و به همه و حتی خودم هم جمله ای شبیه جمله شما می گفت. در حالی که من قطعا جوابم نه بود. اگه می گه نه، یعنی نه. دلیلی نداره که بخواد و بگه نه. خودتو گول نزن.
RE: رابطه ای عاشقانه که در لب پرتگاه هست !
بهرین راه کار احترام گذاشتن به نظر ایشونه
ببینید عشق واقعی میگه اگر طرفت شما را نخواست ( به هردلیلی ) شما بپذیری ، در غیر اینصورت عشق نیست وابستگی است . بهتره این لینک رو بخونی
http://www.hamdardi.net/thread-8602-post-99249.html
دوست عزیز
به نظر می رسه ایشون بعد از خواستگاری شما از شخص خودش ، با خانواده مطرح کرده و اونها مخالفت کامل و جدی نشون دادند و ایشون هم داره منطقی با این موضوع برخورد می کنه ، هر چه بیشتر شما تلاش کنید که ایشون را در احساسات نگه دارید و با خود بکشونید بهش ظلم می کنید ، بگذارید بره و فراموش کنه و شما هم همینکار را بکنید .
وقت و انرژی را صرف فراموش کردن کن و برای جلوگیری از آبیاری احساسات ، هر گونه راه ارتباطی را ببندید ( حتی در ذهن و رویاهایتان ) ، یعنی کلاً کات کنید .
می دونم سخته درک می کنم ، اما چاره ای نیست .
.
RE: رابطه ای عاشقانه که در لب پرتگاه هست !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ♂ mani
یه خبر بدم بعد ادامه ی سوالت :
2 3 روز پیش با هم تو نت حرف زدیم .. حرف اساسی ... حدسام درست بود ..
اون هنوز همون علاقه رو نسبت به من داره .. با بی محلیاش می خواست کاری کنه من فراموشش کنم .. من بی خیالش شم .. که خودش اعتراف کرد که نمی تونه این کارو بکنه .. و خودشم گفت که این روزا داغون بوده و حالی رو که نشون میداده همش یه نقش بوده ... مثلا برای من نقش بازی می کرده که من عادیم و تورو فراموش کردم !
اون دختر خانم به شما نه گفته؟
آخرین پست شما در مورد رابطه بین تون همین بود و این نشون می ده که هنوز به شما علاقه داره...
در مورد مشکلاتی که پرسیدی یکیش این که شما مردی و مسلما غرور داری... ممکنه یه روز یکی بیاد بگه کوچکتر از همسرت به نظر می رسی....یا موارد دیگه. مقالات این سایت، صحبت های آقای دهنوی همه می تونه کمکت کنه....